خاطرات صد در صد واقعی یک سرخپوست پاره‌وقت

شرمن الکسی در کتاب «خاطرات صد در صد واقعی یک سرخ‌پوست پاره‌وقت»، زندگی واقعی‌ش را دستمایه قرار داده و جهانی شگفت و تامل‌برانگیز آفریده است و با طنزی یگانه، خوانندگان سنین مختلف را به گریه و خنده وامی‌دارد. جونیور، کاریکاتوریست نوجوان در اقامتگاه سرخپوستان زندگی می‌کند. او با گرفتاری‌های جورواجور جسمی به دنیا آمده است و در طول داستان به دنبال هويت خويش می‌گردد.

اطرافیانش – به جز دوست یک دل و یک رنگ او- مرتب آزارش می‌دهند. او كه هميشه به دنبال يافتن پاسخی براي سوال‌هايش است تصميم سختی میگيرد و به قصد آموزش بهتر، اقامتگاه را ترک می‌کند و به مدرسه‌ای تمام سفید پوست در شهرک مجاور می‌رود. قوم و قبیله‌اش به او که نخواسته است هم‌رنگ جماعت باشد لقب خائن می‌دهند و و از طرفی ديگر به سختي مورد پذيرش جامعه‌ی سفيدپوست قرار می‌گیرد. جونیور سرانجام با غلبه بر نقاط ضعف خود و به شيوه‌ایي خلاقانه هويت خود را خلق و بازآفريني می‌كند. ريتم سريع كتاب، ترجمه‌‌ی خوب و كاريكاتورهای هماهنگ با موضوع داستان، از جمله ويژگی‌های كتاب است و خواندن آن را برای مخاطب ـ در هر گروه سنی ـ لذت‌بخش می‌كند. این کتاب در فهرست منتخب آثار گروه بررسی رمان بزرگسال شورای کتاب کودک قرار دارد.

درباره‌ی نویسنده و کتاب خاطرات صد در صد واقعی یک سرخ‌پوست پاره‌وقت:

شرمن جوزف الکسی جونیور (زاده‌ی هفتم اکتبر ۱۹۶۶) معروف به شرمن الکسی، نویسنده، شاعر، فیلم‌ساز و فیلم‌نامه‌نویس معاصر آمریکایی است. او از سرخ‌پوست‌های اسْپوکِین یا اسپوکَن ـ دومین شهر بزرگ ایالت واشنگتن ـ است.

کتاب «خاطرات صد در صد واقعی یک سرخ‌پوست پاره‌وقت» درباره‌ی تجربه‌ی زندگی سرخ‌پوست‌های آمریکایی است. شرمن الکسی در این کتاب، در جایی به این جمله‌ی تولستوی اعتراض دارد که گفته است: «در همه جای دنیا خوشبخت‌ها شبیه هم هستند، اما بدبخت‌ها هر کدام بدبختی خود را دارند.» شرمن الکسی می‌گوید که آقای تولستوی اینطور نیست، نود درصد سرخ‌پوستان به خاطر مصرف الکل می‌میرند بنابراین بدبختی همه‌ی آن‌ها یکی است.»

 

 

 

عنوان لاتین
The absolutely true diary of a part-time Indian
گزیده‌هایی از کتاب
  • وقت‌هایی هست که آدم آخرین چیزی که می‌خواهد بشنود حقیقت است.
  • هر کتاب یه رازه و اگه هر کتابی ‌و که تا حالا نوشته شده بخونی به این می‌مونه که یه راز عظیمو خونده باشی.
  • برای این که آدم بزرگی بشی باید رویاهای بزرگ داشته باشی.
  • می‌دانید شنیدن «تو می‌تونی» از زبان یک بزرگسال چه هیجانی دارد؟ می‌دانید شنیدن این حرف از زبان هر کسی چه هیجانی دارد؟ یکی از ساده‌ترین جمله‌های دنیاست که دو کلمه هم بیش‌تر ندارد، اما همین دو کلمه وقتی کنار هم قرار می‌گیرند به نیرومندترین کلمات دنیا تبدیل می‌شوند.
  • به دوستان خوب بیش‌تر از رؤیاهای مالامال از شهوت احتیاج دارم.
  • فقیر بودن چیز خیلی گندی است. این‌هم که آدم احساس کند یک‌جورهایی حقش است فقیر و بیچاره باشد گند است. آدم یواش‌یواش باورش می‌شود که به‌خاطر این فقیر شده که زشت و کودن است. بعد باورش می‌شود که به خاطر این زشت و کودن است که سرخ‌پوست است. و حالا که سرخ‌پوست است باید قبول کند سرنوشتش این است که فقیر باشد. دورِ زشت و باطلی است. کاریش هم نمی‌شود کرد. نداری نه به آدم قوت و قدرت می‌دهد، نه درس استقامت. نه، نداری فقط به آدم یاد می‌دهد که چه‌طور با فقر زندگی کند.
  • یک‌بند کاریکاتور می‌کشم.كاریکاتور پدر و مادرم، خواهر و مادربزرگم، بهترین دوستم راودی و هر کسی که توی قرارگاه هست. می‌کشم چون کلمات، خیلی بوقلمون صفت‌اند. می‌کشم چون کلمات خیلی‌خیلی محدودند. اگر به انگلیسی یا اسپانیایی یا چینی یا هر زبانِ دیگری حرف بزنید و بنویسید، فقط درصد معینی از آدم‌ها منظورتان را می‌فهمند اما وقتی تصویری می‌کشید، همه می‌توانند منظورتان را بفهمند. اگر کاریکاتور گلی را بکشم، هر مرد و زن و کودکی توی دنیا نگاهش می‌کند، می‌گوید: «این گُله.» پس تصویر می‌کشم چون می‌خواهم با مردم دنیا حرف بزنم و می‌خواهم مردم دنیا به حرفم توجه کنند. وقتی قلم توی دستم است احساس می‌کنم آدم مهمی هستم. احساس می‌کنم وقتی بزرگ شدم شاید آدم بزرگی بشوم. مثلاً یک هنرمند مشهور. شاید هم یک هنرمند ثروتمند. برای من این تنها راه ثروتمند شدن و مشهور شدن است.
  • قبلنا فکر می‌کردم دنیا از رو قبیله‌ها تقسیم می‌شه. قبیله‌ی سیاها و قبیله‌ی سفیدا. قبیله‌ی سرخ‌پوستا و قبیله‌ی سفیدپوستا. ولی حالا می‌فهمم درست نیس. دنیا فقط به دو تا قبیله تقسیم می‌شه: قبیله‌ی آدمایی که بی‌شعورن و قبیله‌ی آدمایی که بی‌شعور نیستن.
برگردان
رضی هیرمندی
تهیه کننده
مهین علوی
سال نشر
چاپ اول ۱۳۹۲
نویسنده
Alexie Sherman , آلکسی شرمن
Submitted by editor3 on