فکرش را بکن این چیزها را در خیابان مالبری دیدم

کتاب «فکرش را بکن این چیزها را در خیابان مالبری دیدم» داستان پسری به نام مارکو است که در راه بازگشت از مدرسه توصیه‌ پدر فکرش را مشغول کرده است. پدرش به او گفته است: «چشم‌هایت را باز کن و هرچه را که می‌توانی ببینی خوب ببین.» اما وفتی مارکو به او می‌گوید کجاها بوده و چه‌ها دیده، پدر حرف‌هایش را باور نمی‌کند.

مارکو در این فکر است به پدرش چه بگوید، اسبی را که در حال کشیدن یک گاری است، می‌بیند. اما به نظرش برای گفتن به پدرش کافی نیست و باید جذاب‌تر باشد. در خیالش اسب به یک گورخر و بعد به یک فیل و دو زرافه تبدیل می‌شود. گاری هم به درشکه و بعد به یک کالسکه که یک مهاراجه، یک  گروه موسیقی و... را حمل می‌کند، تبدیل  می‌شود. شهردار و فرماندار و پلیس هم آن‌ها را همراهی می‌کنند تا به راحتی از خیابان مالبری عبور کنند.
کتاب تصویری «فکرش را بکن این چیزها را در خیابان مالبری دیدم» با تصویرهایی منحصربه‌فرد و فانتزی به کودکان توصیه می‌کند از رویاپردازی و تخیل دست نکشند حتی اگر بزرگ‌ترهایشان آن‌ها را سرزنش کنند. دکتر زئوس هم‌چنین به بزرگ‌ترها هم می‌گوید که اگر می‌خواهند فرزندشان رشد کند، خلاقیت داشته‌ باشد و نسبت به محیط اطرافش بی‌توجه نباشد، با خیال‌پردازی‌های او همراه شوند.
کتاب «فکرش را بکن این چیزها را در خیابان مالبری دیدم» برای بلندخوانی مناسب است.

درباره نویسنده‌ و تصویرگر کتاب «فکرش را بکن این چیزها را در خیابان مالبری دیدم»:

دکتر زئوس با نام واقعی تئودور گایسل در سال ۱۹۰۴ در ماساچوست به‌ دنیا آمد. پس از فارغ‌التحصیل‌شدن از کالج دارتموث در سال ۱۹۲۵، با هدف دریافت مدرک دکترای ادبیات، به دانشگاه آکسفورد رفت.
دکتر زئوس کارتون‌ها و مطالب طنزآمیزی برای جاج، که یکی از برجسته‌ترین مجله‌های طنز آمریکا بود، می‌نوشت. کارتون‌های او در مجله‌های بزرگ دیگری از جمله لایف، ونیتی فِیر و لیبرتی نیز منتشر شدند.
دکتر زئوس برنده جایزه پولیتزر ۱۹۸۴، یک جایزه اسکار، سه جایزه اِمی، سه جایزه گرمی و سه مدال کالدکوت است. او نویسندگی و تصویرگری چهل و چهار کتاب را در کارنامه‌ خود دارد. هرچند تئودور گایسل در سال ۱۹۹۱ درگذشت ولی دکتر زئوس هم‌چنان به زندگی ادامه می‌دهد و کودکان نسل‌های مختلف را با لذت کتاب خواندن آشنا می‌کند.
«فکرش را بکن این چیزها را در خیابان مالبری دیدم» نخستین کتاب دکتر زئوس است. این کتاب بیش از آن که در سال ۱۹۳۷ چاپ شود، بیست و هفت بار توسط ناشرهای مختلف رد شده ‌بود. از کتاب‌های دیگر دکتر زئوس که به فارسی ترجمه شده است می‌توان به کتاب «کتاب کارزار کره»، «گربه ای در کلاه»، «امروز سی تا ببر را داغون می‌کنم»، «اسنیچ‌های بی‌ستاره و اسنیچ‌های باستاره»، «اگر سیرک دست من نبود»، «کاش پاهای اردکی داشتم»، «هیچ وقت گفته بودم چقدر خوشبختی» نام برد.

عنوان لاتین
And to think that I saw it on Mulberry street
گزیده‌هایی از کتاب

از نبش کوچه تند پیچیدم
مثل باد از در خانه رفتم تو
از پله‌ها دوتا یکی بالا رفتم
کِیفم حسابی کوک بود
چون حالا دیگه داستانی برای تعریف‌کردن داشتم که هیچ‌کس لنگه‌اش را نداشت.
تازه فکرش را بکن همه‌ی این چیزها را در خیابان مالبری دیدم!
اما وقتی به خانه رسیدم بابام، انگار نه انگار، خونسرد و آرام گفت: تعریف کن ببینم تو راه مدرسه چه چیزهایی دیدی.
چه چیزها داشتم که تعریف کنم.

برگردان
رضی هیرمندی
تصویرگر
Dr Seuss, دکتر زئوس
تهیه کننده
بهار مشفق
سال نشر
۱۳۹۳
ناشر
نویسنده
Dr Seuss, دکتر زئوس
پدیدآورندگان
Submitted by editor3 on