دخترک کتاب «جادو» روزها و شبها در انتظار بازگشت پدر جنگجویاش است. پدر برای مبارزه با غولی رفته که با چشمهایاش همه را سنگ میکند.
روزها دخترک کتاب «جادو» کنار پنجره مینشیند و به دریا نگاه میکند و قایقی نمیبیند که پدرش را بازگرداند. شبها در آینه مینگرد و با خودش فکر میکند غول اگر در آینه نگاه کند چه خواهد شد؟ آخرین شمع خانه هم که میسوزد و تاریکی همه جا را میگیرد، دخترک ناامید از آمدن پدر، از خانه بیرون میرود با آینه و یک چاقو تا پدرش را بیاید. از میان آب تیره دریا شناکنان پیش میرود و به سرزمینی ناشناخته میرسد. از میان باریکهای در جنگل راهاش را تا خانه چترسازی پیر ادامه میدهد و با چترساز از غول و پدرش میگوید. هدیه چترساز برای مبارزه، چتری به دخترک است. شناختن سرزمینی که غول در آن است، برای دخترک سخت نیست. نشانهها به او میگویند که غول آنجاست، هیچ صدایی نمیآید، همه رنگ پریده و بیصدا هستند. روی زمین گلی نروییده و صدای پرندهای به گوش نمیرسد. لرزش زمین زیر پای دخترک، از آمدن غول خبر میدهد. دخترک به زیر چتر پناه میبرد. غول که به بالای سرش میرسد، دختر از زیر چتر به او میگوید که خجالتی است و برای دیدناش باید از سوراخ سقف نگاهاش کند. اینبار نوبت غول است که سنگ شود. غول از درون سوراخی که دخترک با چاقو در سقف چتر درسته کرده، به آینه نگاه میکند و جادو به خودش برمیگردد. غول که سنگ میشود، همه سنگها جان میگیرند، زندگی باز میگرد، پدر دخترک و آرامش.
«آنا هگلوند»، پدیدآورندهی کتاب جادو، نویسنده و تصویرگر پیشرو سوئدی متولد سال ۱۹۵۸ در استکهلم است. او هنرمندی خودآموخته است و در زمینه نمایشنامهنویسی و ساخت انیمیشن هم فعالیت میکند. او کارش را به عنوان تصویرگر از سال ۱۹۸۲ آغاز کرد و تاکنون ۲۰ عنوان کتاب برای کودکان منتشر کرده که جایزههای ملی و بینالمللی بسیاری را برای او به ارمغان آورده است. بسیاری از آثار او به زبانهای مختلف ترجمه شدهاند. کتاب «جادو» تنها اثر اوست که به فارسی ترجمه شده است. هگلوند یکی از پشتیبانان برنامهی «با من بخوان» است و حق انتشار این کتاب را به فارسی به انتشارات موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان و برنامهی «با من بخوان» اهدا کرده است.
آنا هگلوند «جادو» را از اثری کلاسیک به نام «تریپ، تروپ، ترول و دوم-دومِ غول» الهام گرفته است. با این حال با متن و تصویری بیزمان روبهرو هستیم. پدر به سیاق جنگجویان قدیمی زرهپوش است اما همچون پدرهای امروزی روزنامه به دست دارد و دخترک پا در دریایی میگذارد که مثل روغن موتور سیاه است.
جادو ممکن در هر زمانی رُخ دهد. انسانهای بسیاری در طول تاریخ خود را در دل تاریکی تنها یافتهاند و همیشه دشمنانی، پیدا یا پنهان، در کمین بودهاند تا آنها را چنان دگرگون کنند که خود و دیگران را باز نشناسند.
چگونه کودکانمان را برای زیستن در چنین دنیایی آماده کنیم؟ شاید بعضی بگویند از بازگویی داستانهای تلخ و تاریک بپرهیزیم و خاطر کودکان را آزرده نکنیم. بیشک هگلوند با این عده همرای نیست. در کتاب او از سکوت و چشمپوشی خبری نیست. جادو داستان امید، مواجه شدن با ترس، شجاعت، باور به زیرکی و تیزهوشی خود و تلاش برای یافتن راهحل است.
نقش مهارت حل مسئله در بهبود زندگی، به ویژه زندگی جمعی انسانها انکارناپذیر است. آن هنگام که انسان مسائل خود را به درستی شناخت و بهترین راهها را برای رویارویی با آنها یافت، زندگیاش رو به بهبود رفت. تاریکترین و دردناکترین لحظههای تاریخ که خاطرههایی از رنج و شرم از خود به جا گذاشتهاند نیز نتیجهی بیتوجهی به مسائل یا یافتن راهحلهای نامناسب هستند.
مسئلهی رهایی از رنجی همگانی در افسانهها و آثار کلاسیک راهحلی مشابه دارد؛ قهرمانی شجاع با هوش و قدرتی بیمانند یا نیرویی فرابشری به تنهایی در برابر دشمن قد علم کند و «ز یُمن همتاش کاری گشاید.» بازنویسی چنینی اثری در دنیای امروز کمی متفاوت است. شخصیت اصلی قدرت و نیرویی افسانهای ندارد بلکه دخترکی کوچک و دور از پدر است. آنچه او انجام میدهد، همانی است که کودک امروز نیاز دارد؛ باور و شناخت تواناییهای خود و اعتمادبهنفس.
در دنیای امروز کودکان میآموزند با همراهی هم مشکلات را حل کنند. در بازنویسی آثار کهن هم باید به این موضوع توجه کرد. شاید بگویید دخترک کتاب جادو در نبرد با غول، همچون قهرمانهای اساطیری، تنهاست اما به راستی این طور نیست. از هنگامی که پدرش او را ترک میکند، سر و کلهی پرندهای کوچک و آبی در تصویرهای کتاب پیدا میشود. پرنده در تمام مسیر همراه دخترک است: در دریای قیرگون، در راه نیمهتاریک و در سرزمین سنگها. همچنین دختر بدون کمک و حمایت پیرزنِ چترساز توان رویارویی با غول و نابود کردن او را ندارد.
چهار مهارت شناخت خود، ارتباط بین فردی، تفکر خلاق و حل مسئله در داستان کوتاه کتاب «جادو» نقشی اساسی، پیشبرنده و البته نامحسوس دارند. گفتوگوها و فعالیتهایی که در پیوند با این کتاب انجام میشوند، فرصت خوبی هستند تا نظر کودکان را به این مهارتها جلب کنیم. اگر پرداختن به این مهارتها در کتاب «جادو» نامحسوس است، در عوض متن و تصویرها روایتگر احساسی آشنا برای همهی کودکان هستند: ترس. ترس از تنهایی، تاریکی، ناشناختهها و البته غول. موضوعهای بسیاری سبب ترس کودکان میشود که گاهی برای بزرگسالها غیر قابل درک هستند. اگر والدین بپذیرند که ترس و دلهره بخشی طبیعی از زندگی کودک است و در گفتگوها و بازیها و فعالیتها فضایی برای ابراز تنشها و اضطرابهای فرزندشان به وجود آورند، همزمان با شناخت بیشتر از فرزندشان، او را در مدیریت هیجاناش یاری میکنند. فراموش نکنیم ترس، کاربردهای مهمی برای فرد دارد. از جمله مراقبت از خود، کمک به تمرکز فکری و کسب انرژی لازم برای روبهرو شدن با موقعیتهای ناشناخته .با گفتن این جمله همیشگی که:«نترس، شجاع باش، دیگه بزرگ شدهای و نباید بترسی...»، مشکل کودک برطرف نمیشود. بلکه نادیده گرفته میشود. پذیرفتن و درک احساس ترس کودک و طبیعی شمردن آن به او کمک میکند تا خود را ضعیف نداند و اعتماد به نفس خود را از دست ندهد. بعضی از تصویرهای کتاب فضایی هراسآلود را به تصویر کشیدهاند. نگران نباشید اما هنگام خواندن کتاب به واکنش کودکان توجه کنید و شنوندهی خوبی باشید.
در کتابهای تصویری خوب که نویسنده و تصویرگر یک نفر هستند، واژهها تصویرها میشوند و تصویرها واژهها. از روی جلد کتاب «جادو» تصویر پر از واژه است برای خواندن و همزمان دیدن. از چتری که دخترک در دست دارد و به سمتی گرفته که خواننده نمیداند کجاست تا چهره او که نشان ترس ندارد. جنگجوی کتاب اوست! خانه او در جزیرهای است که انگار جز او و پدرش کسی در آن نیست. پدر هم که میرود، او تنها میشود در خانه و جزیره. نمایی دور از جزیره در تصویر میبینیم و بعد سفر او از جزیره به درون دریا و جستوجوی پدر و مبارزه با غول. خطها در تصویر بیش از نشانههای دیگر، ما را همراه میکنند با دخترک. خطها نور را نشان میدهند، تاریکی و حرکت.
«جادو» به زیبایی جادوی هماهنگی میان واژه و تصویر را در یک کتاب تصویری نشان میدهد. «جادو» کتابی است درباره تنهایی، جستوجو، امید، شجاعت و چارهجویی. آنچه کودکان در رویارویی با زندگی به آن نیاز دارند.