پیرزنی که در چرخ فلک زندگی می کرد

جو کلاس اول را به پایان رسانده و در حال گذراندن تعطیلات تابستان است. برای او روزهای شنبه روز ماجراجویی است. او وسایل لازم مانند قطب نما، یک بطری آب و کمی پول با خود برمی دارد و به گردش می رود. او می تواند از روی نقشه ای که پدر برایش گرفته موقعیت خانه را شناسایی می کند.

یکی از روزهای شنبه او در میان بوته های بلند با یک چرخ و فلک قدیمی و کهنه ای روبرو می شود که پیرزنی بنام مادربزرگ پگ در آن زندگی می کند. جو کم کم به مادربزرگ پگ علاقمند می شود و هر شنبه به دیدارش می رود. آن ها با هم سوار بر چرخ و فلک می شوند و در خیال پرواز می کنند. یک روز جو به دلیل مشغله زیاد پیش مادربزگ پگ نمی رود و فردای آن روز خبر مرگ مادربزرگ پگ را می شنود. جو بسیار غمگین می شود. پدر و مادر برای تسکین او را برای دیدار مادربزرگش به ایتالیا می فرستند. اما آنچه که سبب آرامش واقعی او می شود بازسازی و راه اندازی دوباره چرخ فلک است که آرزوی مادربزرگ پگی بود.

 

عنوان لاتین
The old woman who lived in a roundabout
گزیده‌هایی از کتاب

جو در تمام راه به مادر بزرگ پِگ و چرخ و فلکش فکر
می کرد. چه قدر عالی است که آدم تمام تابستان ماجراجویی کند.
و همیشه در سفر باشد؛ هر روز در یک محل جدید.

برگردان
مینا لزگی
تهیه کننده
فاطمه مرتضایی فرد
سال نشر
۱۳۹۰
ناشران
نویسنده
Ruth Silvestre, روت سیلوستر
ویراستار
مژگان کلهر
Submitted by editor3 on