خرگوشی كه نمی خواست بخوابد

پدر بدون این كه سرش را برگرداند با مهربانی گفت: "وقت اش رسیده است كه بروی توی رختخواب". خرگوش كوچولو به خودش گفت: "این كه درست نیست من تازه بازی را شروع كرده ام، می توانم یك كم دیگر بیدار بمانم؟".

این ها گفتگو های آشنایی هستند كه این بار میان خرگوش كوچولو و پدر و مادرش رُخ می دهند. خرگوش كوچولو از صبح كارهای زیادی كرده ولی هنوز خسته نیست و می خواهد بازی كند، هر چند كه پدر و مادر خسته هستند و خواهر كوچكش به سختی به خواب رفته است. خرگوش كوچولو اما هنوز خسته نیست و می خواهد بازی كند. او باعث می شود خواهرش از خواب بپرد و پدر و مادر عصبانی شوند. در نهایت زمانی كه از دست پدر كه می خواهد او را به اتاقش بفرستد به پشت مبل فرار می كند، همان جا خوابش می برد و نشان می دهد كه در واقع خیلی هم خسته بوده است.

داستان كتاب ساده و زیباست و بی گمان موضوعی است آشنا برای تمامی پدر و مادرانی كه سعی در خوابانیدن كودكان خود دارند تا ساعات پایانی شب را كمی آسوده باشند و به كارهای خود برسند و بچه هایی كه نمی خواهند زود بخوابند.

این اثر از مجموعه كتاب های تصویری است كه تصاویر در آن، متن را به خوبی دنبال كرده و توضیح می دهند، تصاویر ساده ای كه دارای حركت هستند و طنزی ظریف در آن ها دیده می شود.

نكته جالب در این كتاب ساختارشكنی جنسیتی است، در این اثر برخلاف اكثر كتاب ها، پدر خانواده را در حال ظرف شستن می بینیم. امری كه آموزشی نو و غیر مستقیم به همراه دارد. و شاید دیدن این كتاب و خواندن آن باعث گردد تا كودكانمان راضی شوند كه شب ها زود بخوابند!

عنوان لاتین
The Rabbit Who Didn't Want to Go to Sleep
گزیده‌هایی از کتاب

گوش های مامان دراز بودند،با این وجود، در این لحظه هیچ چیز نمی شنیدند.
خرگوش مادر گفت:"دیر است، خواهر کوچک ات خیلی وقت است که خوابیده،
تو فردا باید به مهد کودک بروی، و باید دندان هایت را مسواک بزنی."
خرگوش گفت:"من بازی ام تمام نشده ."

برگردان
نسرین وكیلی
تهیه کننده
سحر ترهنده
سال نشر
۱۳۸۵
ناشران
نویسنده
Lilian Edvall, لیلیان ادوال
Submitted by admin on