چشم بهشتی

"ارین لو"، "ژانویه کار" و "موش گالن" کودکان یتیمی هستند که حتی نام واقعی خود را نمی دانند. آنها در وایت گیتز همراه با کودکان بی سرپرست دیگر زندگی می کنند، در خانه ای که شاید عذاب آورترین بخش زندگی در آن، دلسوزی های تهوع آور و غیرقابل تحمل "خانم مورین"، رئیس این یتیم خانه باشد.

آنها که برای خروج از وایت گیتز با مشکلی مواجه نیستند، در یک روز تصمیم می گیرند با کلک از آنجا بگریزند. این فرار پرماجرا و پرخطر، نهایتا به "بلک میدنز" ختم می شود. آنها در آنجا "چشم بهشتی" و "پدربزرگ" را ملاقات می کنند. اما به راستی چشم بهشتی کیست؟ این پیرمرد عجیب و ترسناک چه نسبتی با چشم بهشتی دارد؟ آیا او واقعا قاتل است؟

دیوید آلموند در داستان "چشم بهشتی" به روایت زندگی کودکانی می پردازد که سختی ها و ناملایمات زندگی، روحیه لطیف انسانی را در آنها کمرنگ کرده و آنها را پرخاشگر بارآورده است. کتاب به زیبایی به بیان احساسات چنین کودکانی می پردازد و می تواند با آنها ارتباط برقرار کرده و تا اندازه ای آلام آنها را تسکین داده و در بازگشت آنها به جامعه کمک کند. مطالعه کتاب برای کودکان و نوجوانانی که یکی از والدین خود را از دست داده اند و یا ضربه روحی سنگینی را تحمل کرده اند و به پرخاشگری یا درون گرایی روی آورده اند، پیشنهاد می شود.


"من ارین لو هستم. دوستانم ژانویه کار و موش گالن هستند. ماجرا در آن جمعه شب اتفاق افتاد. همان شبی که از وایت گیتز دور شدیم. بعضی ها به شما خواهند گفت چنین ماجرایی اتفاق نیفتاده است. آن ها خواهند گفت این ها فقط رویایی بوده که ما هر سه در آن سهیم بوده ایم."...

ارین، ژانویه و موش سه نوجوان یتیم اند که در یک مرکز نگهداری کودکان بی سرپرست زندگی می کنند. ارین از زن صاحب مرکز بیزار است. او عاشق آزادی است  و دوست ندارد به او بگویند یک بچه آسیب دیده. او دوست ندارد بنشیند و مورد دلسوزی خانم مورین قرار بگیرد. وجود خانم مورین از اندوه و رنج پر است. او،ژانویه و موش تصمیم می گیرند فرار کنند. فرار کنند و زندگی و آزادی را تجربه کنند. فراری که آن ها را تنها تا آن سوی رودخانه می برد و آن ها بزرگ ترین گنج را آن جا پیدا می کنند. چشم بهشتی! "دختری که از میان همه تاریکی های این جهان، شادمانی پنهان در آن ها را می بیند."

چشم بهشتی، داستانی در مرز رویا و واقعیت است. مرز تاریکی و روشنی و مانند دیگر داستان های آلموند، خواننده را به عمق وجود شخصیت های داستانش می برد. در زمان عقب می رود، تاریکی ها را می کاود و نور را از دل آن بیرون می کشد. چشم بهشتی داستان سفر نوجوانان بی کسی است که در جامعه به آن ها می گویند آسیب دیده. سفری که ظاهرا بر روی زمین است، اما در حقیقت هرکدام از آن ها را به عمق وجود خود می برد تا بیندیشند، احساس کنند، رشد کنند و زندگی را دریابند. سفری که به آن ها می آموزد تا از دل رنج و نا امیدی، نور و عشق و آزادی را بیرون بکشند. سفری که از هریک از آن ها یک چشم بهشتی می سازد.

گفت و گوی فردی یا جمعی با نوجوانان، پس از خواندن این کتاب پیشنهاد می شود. پرسش های زیر می توانند در این زمینه مفید باشند.

عنوان لاتین
Heaven Eyes
برگردان
نسرین وکیلی
سال نشر
۱۳۸۷
ناشران
نویسنده
دیوید آلموند, David Almond
Submitted by admin on