کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

هفت‌گنبد می‌خواستند از استخوان‌هایش بیرون بزنند. یک نفر در رگ‌هایش فریاد می‌زد؛ ماهان. هزار حرف نگفته، هزار شعر نسروده، هزار فریاد بی‌صدا سرشان را به دیوار رگ‌هایش می‌کوبند و می‌خواهند بیرون بریزند.
چهارشنبه, ۲۱ آذر
کتاب «مهمان‌های ناخوانده» بازنویسی یک قصه قدیمی است که بیش‌تر کودکان ایرانی این قصه را با نام‎‌های «خانه‌ مادربزرگه» یا «خاله پیرزن» شنیده‌اند.
شنبه, ۱۶ بهمن
روزی روزگاری پشت کوه بازاری بود و توی بازار، یک بز، آش شله قلمکار می پخت و می فروخت. در همسایگی دکان بز، درختی بود تنها و غرغرو که مرتب سر بز غر می زد که چه طور با سروصدا بخوابد و با بوی چربی آش بیدار شود. اما بز برای این موضوع راه حل خوبی پیدا می کند که هم درخت از تنهایی بیرون بیاید و دست از غرغر کردن بردارد و هم مشتری هایش را از دست ندهد.
سه شنبه, ۱۴ دی