جادوگرانی که خودشان را جادو کردند

جناب اهریمنی ازدیوانه سر ناراحت و ناراضی است زیرا به اندازه ی کافی خرابی و تباهی و آزار به وجود نیاورده است. او وقت کمی دارد که کم کاری و تنبلی اش را جبران کند: از ساعت پنج بعد از ظهر تا دوازده نیمه شب همان روز که سال به پایان می رسد؛ و تازه ناگهان مهمان ناخوانده ای هم از راه می رسد: خاله تیرانای جادوگر که نیم قرنی است از او بی خبر بوده.

پس از کلی ماجرا و کشمکش دو جادوگر به این نتیجه می رسند که با کمک هم از روی طوماری که از اجدادشان به آن ها به ارث رسیده  تا می توانند زلزله و طوفان و خشکسالی ایجاد کنند. آیا موفق می شوند؟ یا کسی هست که نقشه های آنان را بر هم زند؟
اما کسی از نقشه های آن ها خبر ندارد به جز یک کلاغ و یک گربه که  در ظاهر حیوانات خانگی آن ها هستند اما در واقع جاسوس انجمن حیوانات هستند که می خواهند سر از کار آن ها در آورند و ارتباط  بین جادوی آن ها را با حوادث ناگهانی، خشکسالی، طوفان و مردن حیوانات کشف کنند.
جادوگران شرور به منبعی بی پایان از قدرت متصل اند، ابررایانه ها، دانش کیمیاگری، معجون ها قدرتمند و موثر، دانشنامه های لعن و نفرین و اشک تمساح که یک مسئول دولتی در سال ..... به آن ها هدیه کرده است. اما در برابرشان فقط دو موجود دست خالی است با ترفندهای ابتدایی و قلبی روشن و در نهایت قدیس یاریگر شب سال نو.
از سوی دیگر دو جادوگر با هم نیز در جدالی شرورانه اند. هم از همدیگر می ترسند و هم می خواهند همدیگر را فریب دهند. نیروهای شر با جدال درونی همیشگی شان رو به نابودی اند و فقط کافی است نیروهای خیر اراده کنند و دشواری ها را تحمل کنند تا نقشه های شومشان را بر هم بزنند. این آرزوی دیرین انسان ها در این داستان به حقیقت می پیوندد.
 

عنوان لاتین
Der satanarchaolugenialkohallisch wunschpunsch
برگردان
علی عبدالهی, زهرا معین الدینی
تهیه کننده
الهه محبی
سال نشر
۱۳۹۱
ناشران
نویسنده
Michael Ende, میشل انده
Submitted by editor3 on