لوئیز پسر کوچکی مانند همه پسرها است، نوشتن تکالیفش را دوست ندارد و دلش می خواهد قهرمان شود ولی از گرفتن نمره بد و تنبیه شدن هم می ترسد. امّا نکته عجیب اینست که او از گرگ نمی ترسد، گرگی که در کمد اتاق او زندگی می کند و دوست زمان تنهایی اوست. آن دو با هم بازی و گاهی با هم بگو مگو می کنند.
لوئیزعاشق پدربزرگش هم هست و قراراست با هم به کنار دریا سفر کنند و آن ها گرگ را هم با خود می برند. در بین راه ماجراهای زیادی روی می دهد و سرانجام به ساحل می رسند. در آنجا پدربزرگ هم به یاد دوران کودکی با لوئیز و گرگ مسابقه می دهد و از تعطیلات شان لذت می برند. دنیای کودک سرشار از خیال پردازی و شیطنت است. این اثر به دو نکته توجه دارد تنهایی کودک و دوست خیالی زمان تنهایی و رابطه او با پدربزرگش.