افسانه ای از قاره ی سیاه و مردمانی که در حاشیه ی صحرا، با آداب و سنن خاص خود، زندگی می کنند. آکلی، پسر بچه ی صحرا نشین، به مادر می گوید که بزرگ شده و می خواهد به شهر برود تا شمشیرش را از عمویش بگیرد. مادر او را از رفتن به این سفر نهی و خطر دیوهای صحرا را گوشزد می کند، اما مخالفت جدی با او ندارد.
پدر هم آن جا نیست. تنها کسی که قبول می کند با آکلی همسفر شود، شتر پیر است. آکلی به او قول می دهد اگر موفق شود شمشیر را بگیرد، برای او یک زین نقره ای بخرد. آکلی با شتر عازم این سفر دشوار می شود، در حالی که با خود فکر می کند که این شتر چه قدر خوش خیال است و چه قدر راحت می شود او را فریب داد.
در طی سفر هرگاه شتر او را از خطری می رهاند و قولی را که داده یادآوری می کند، آکلی، در حالی که او را نوازش می کند، با خود فکر می کند که چه قدر این شتر خوش خیال است!
ویژگی کتاب تصویرسازی فضای قصه، به ویژه صحرا و دیوهای آن، و روابط شخصیت های قصه، به ویژه رابطه ی آکلی و شتر و مقابله ی آکلی و شتر با دیوهاست.
این کتاب برای گروه سنی۱۱ تا ۶ سال مناسب است. آنان در عین آشنایی با زندگی سخت صحرانشینان و مفاهیم فریب، قول، و خوش خیالی، شجاعت آکلی را تحسین می کنند.