شگردهایی برای خواندن یک کتاب خوب، بررسی کتاب جزیره شادی، بخش نخست

بخش اول: چگونه یک نقشه‌خوان خوب باشیم؟

شگفت‌انگیزترین ماجراهای زندگی، آشنا درآمدن چیزهای غریب و عجیب است با زندگی خودت! می‌گویی: «وای! چه شگفت!» بعد ناگهان یادت می‌افتد این را می‌شناسی، زمانی حس‌اش کرده‌ای، در اصل برای تو بوده، قصه تو است. و کتاب «جزیره شادی» از این جنس است. هنگامی که آن را خواندم، گفتم: «ای وای! این‌که قصه من است! ماریت از کجا می‌دانسته من جزیره دارم؟ چرا برای من قصه نوشته؟»

شگردهایی برای خواندن یک کتاب خوب، بررسی کتاب جزیره شادی بخش نخست

«خرید کتاب جزیره شادی»

بعد به یاد می‌آوری که ماریت، من، تو و خیلی‌های دیگر جزیره داریم، جزیره شادی و می‌دانیم کجاست و خیلی‌های دیگر هم جزیره دارند، جزیره شادی، اما نمی‌دانند کجاست. شاید کسی به آن‌ها نگفته یا راه را نشان‌شان نداده است. می‌خواهم با شگردهای این کتاب، راه رسیدن به جزیره شادی را نشان دهم، از راهی که ماریت رفته و می‌تواند راه من و تو هم باشد.

شگردها برای این می‌آیند که راه‌های درست خواندن یک کتاب را فرا بگیریم. در بخش‌های پیش، با هر کتابی روش‌های پیشنهادی را با هم تمرین کردیم. دیدیم که واژه‌ها و تصویرها را چگونه می‌توانیم بخوانیم و آن هادر کنار هم چه معنایی دارند و معنا تنها به ما وابسته نیست و برای هر ذهنی که آموخته‌های پیشینی دارد، معنا متفاوت خواهد بود. بنابراین هر کتاب دریچه‌ای است تازه برای دیدن و هر نگاه، روشی است برای خواندن و هر خواندن درکی است متفاوت.

اما «جزیره شادی» از چه نوعی است؟ دارم از نوع کتاب می‌گویم و شاید با خودتان بگویید: «خب! کتاب تصویری است.» اما این کامل نیست، همه چیزی نیست که ما در برخورد با این کتاب باید بدانیم. شاید بگویید: «خب! این‌که معلوم است هر کتابی می‌تواند متفاوت باشد حتی کتاب‌های تصویری هم با هم.» اما باز هم این همه آن چیزی نیست که باید بدانیم. بله! جزیره شادی یک کتاب تصویری است که تصویرهای‌اش بیشترین کارکرد داستانی را دارند یعنی تصویرها داستان را پیش می‌برند و واژه‌ها تنها راویان کتاب هستند. اما جزیره شادی بیش از این‌هاست. در این بخش می‌خواهم نشان دهم با توجه به نوع هر کتابی چگونه باید آن را بخوانیم.

نوع، گونه یا هر نامی که می‌خواهید برای‌اش بگذارید، من به آن می‌گویم، فلسفه! هر کتابی فلسفه‌ای برای خود دارد. در این بخش‌ها از کتاب‌های خوب می‌گویم پس «هر کتابی»، یعنی کتاب‌های خوب! وقتی کتابی فلسفه دارد، بنیان دارد، وقتی بنیان دارد، یعنی ساز و کار دارد، وقتی سازه دارد، یعنی نقشه دارد، وقتی نقشه دارد یعنی معنا در این سازه درست بالا رفته است، یعنی باید بگردیم نقشه را پیدا کنیم، میان سازه‌ها گم نشویم. برای این کار، باید یک نقشه‌خوان خوب باشیم!

اما چگونه یک نقشه‌خوان خوب باشیم؟ در بخش‌های پیش، از همه چیز در داستان گفتم. از ایده و شخصیت و فضا و مکان و تصویر و هرچیزی که می‌تواند یک اثر را یک داستان خوب بکند یک کتاب خوب بکند در کلیت تصویرها و واژه‌های‌اش. پس وقتی می‌خواهید نقشه‌خوان بشوید، باید سازه‌ها را بشناسید. سازه‌ها هم با توجه به هر کتابی جنس‌اش متفاوت است. برای نمونه، وقتی خانه گِلی می‌سازید یا با چوب، یا با بتون یا با کاه! خانه شما متفاوت خواهد شد. آب و باد و آتش و خاک، هر کدام می‌دانند از چه راهی به خانه‌تان نفوذ کنند. مگر این‌که راه‌شان را بسته باشید. چطور؟ با نقشه! می‌خواهم با هم به سوی سازه برویم و سپس باز برگردیم به نقشه.

 باید بدانیم که این دو به هم وابسته هستند و باید چگونه نقشه‌خوان خوبی باشیم برای درک یک کتاب. نویسنده هم باید نقشه خوبی طراحی کرده باشد برای داستان‌اش تا هیج درزی نداشته باشد جز درزهایی برای فهم داستان‌اش! سخت شد؟ درز اندیشه با درز ساختار متفاوت است. اگر در ساختار داستان شکاف باشد، بدنه با هر تلنگری ممکن است از هم بپاشد اما اگر در اندیشه شکاف بگذارید و بدانید این شکاف‌ها باید کجا باشد، هر خواننده‌ای با توجه به فهم و دریافت خودش می‌تواند به داستان شما راه یابد در آن بگردد و لذت ببرد و «جزیره شادی» از این نوع کتاب‌ها است با سازه‌ای محکم، نقشه‌ای قوی و شکاف‌هایی برای خواندن!

پیش از این‌که خواندن کتاب را آغاز کنم، می‌خواهم تمرین کنید و سازه «جزیره شادی» را پیدا کنید، نقشه‌اش را بکشید و فکر کنید و فکر کنید که شکاف‌ها کجاست که می‌توانیم از آن به کتاب بنگریم. شاید بگویید سخت است! چطور سازه را بشناسیم؟ این هم راهنمایی. راه داستان را پیدا کنید، نشانه‌ها را در راه ببینید، حتی روی کاغذ نقشه رسیدن به جزیره را برای خودتان بکشید. برای راهی که دخترک رفته، نام‌ها را بگذارید. این‌جا دریاست، این‌جا رعد و برق، این‌جا جزیرهٔ... و این بلم و... همه چیز. وقتی این‌ها را کشیدید، به معناها فکر کنید. هرکدامشان در کلیت داستان چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟ به داستان فکر کنید و معناها را در سازه کتاب درک کنید.

تا بخش بعدی همه نقشه‌تان دست‌تان باشد. من هم با نقشه خودم خواهم آمد و با هم راه جزیره شادی را می‌پیماییم. و سوار بلم می‌شویم. اگر نقشه نداشته باشیم، شاید نشستن در این بلم برای هر کدام از ما ساده نباشد و از رعد و برق و گرفتاری‌های سفر هراسان شویم. پس راه جزیره را بکشید و به آن فکر کنید و فکر کنید.

شگردهایی برای خواندن یک کتاب خوب، بررسی کتاب جزیره شادی، بخش دوم

شگردهایی برای خواندن یک کتاب خوب، بررسی کتاب جزیره شادی، بخش سوم​

نویسنده
عادله خلیفی
Submitted by admin on

بخش اول: چگونه یک نقشه‌خوان خوب باشیم؟

شگفت‌انگیزترین ماجراهای زندگی، آشنا درآمدن چیزهای غریب و عجیب است با زندگی خودت! می‌گویی: «وای! چه شگفت!» بعد ناگهان یادت می‌افتد این را می‌شناسی، زمانی حس‌اش کرده‌ای، در اصل برای تو بوده، قصه تو است. و کتاب «جزیره شادی» از این جنس است. هنگامی که آن را خواندم، گفتم: «ای وای! این‌که قصه من است! ماریت از کجا می‌دانسته من جزیره دارم؟ چرا برای من قصه نوشته؟»

شگردهایی برای خواندن یک کتاب خوب، بررسی کتاب جزیره شادی بخش نخست

«خرید کتاب جزیره شادی»

بعد به یاد می‌آوری که ماریت، من، تو و خیلی‌های دیگر جزیره داریم، جزیره شادی و می‌دانیم کجاست و خیلی‌های دیگر هم جزیره دارند، جزیره شادی، اما نمی‌دانند کجاست. شاید کسی به آن‌ها نگفته یا راه را نشان‌شان نداده است. می‌خواهم با شگردهای این کتاب، راه رسیدن به جزیره شادی را نشان دهم، از راهی که ماریت رفته و می‌تواند راه من و تو هم باشد.

شگردها برای این می‌آیند که راه‌های درست خواندن یک کتاب را فرا بگیریم. در بخش‌های پیش، با هر کتابی روش‌های پیشنهادی را با هم تمرین کردیم. دیدیم که واژه‌ها و تصویرها را چگونه می‌توانیم بخوانیم و آن هادر کنار هم چه معنایی دارند و معنا تنها به ما وابسته نیست و برای هر ذهنی که آموخته‌های پیشینی دارد، معنا متفاوت خواهد بود. بنابراین هر کتاب دریچه‌ای است تازه برای دیدن و هر نگاه، روشی است برای خواندن و هر خواندن درکی است متفاوت.

اما «جزیره شادی» از چه نوعی است؟ دارم از نوع کتاب می‌گویم و شاید با خودتان بگویید: «خب! کتاب تصویری است.» اما این کامل نیست، همه چیزی نیست که ما در برخورد با این کتاب باید بدانیم. شاید بگویید: «خب! این‌که معلوم است هر کتابی می‌تواند متفاوت باشد حتی کتاب‌های تصویری هم با هم.» اما باز هم این همه آن چیزی نیست که باید بدانیم. بله! جزیره شادی یک کتاب تصویری است که تصویرهای‌اش بیشترین کارکرد داستانی را دارند یعنی تصویرها داستان را پیش می‌برند و واژه‌ها تنها راویان کتاب هستند. اما جزیره شادی بیش از این‌هاست. در این بخش می‌خواهم نشان دهم با توجه به نوع هر کتابی چگونه باید آن را بخوانیم.

نوع، گونه یا هر نامی که می‌خواهید برای‌اش بگذارید، من به آن می‌گویم، فلسفه! هر کتابی فلسفه‌ای برای خود دارد. در این بخش‌ها از کتاب‌های خوب می‌گویم پس «هر کتابی»، یعنی کتاب‌های خوب! وقتی کتابی فلسفه دارد، بنیان دارد، وقتی بنیان دارد، یعنی ساز و کار دارد، وقتی سازه دارد، یعنی نقشه دارد، وقتی نقشه دارد یعنی معنا در این سازه درست بالا رفته است، یعنی باید بگردیم نقشه را پیدا کنیم، میان سازه‌ها گم نشویم. برای این کار، باید یک نقشه‌خوان خوب باشیم!

اما چگونه یک نقشه‌خوان خوب باشیم؟ در بخش‌های پیش، از همه چیز در داستان گفتم. از ایده و شخصیت و فضا و مکان و تصویر و هرچیزی که می‌تواند یک اثر را یک داستان خوب بکند یک کتاب خوب بکند در کلیت تصویرها و واژه‌های‌اش. پس وقتی می‌خواهید نقشه‌خوان بشوید، باید سازه‌ها را بشناسید. سازه‌ها هم با توجه به هر کتابی جنس‌اش متفاوت است. برای نمونه، وقتی خانه گِلی می‌سازید یا با چوب، یا با بتون یا با کاه! خانه شما متفاوت خواهد شد. آب و باد و آتش و خاک، هر کدام می‌دانند از چه راهی به خانه‌تان نفوذ کنند. مگر این‌که راه‌شان را بسته باشید. چطور؟ با نقشه! می‌خواهم با هم به سوی سازه برویم و سپس باز برگردیم به نقشه.

 باید بدانیم که این دو به هم وابسته هستند و باید چگونه نقشه‌خوان خوبی باشیم برای درک یک کتاب. نویسنده هم باید نقشه خوبی طراحی کرده باشد برای داستان‌اش تا هیج درزی نداشته باشد جز درزهایی برای فهم داستان‌اش! سخت شد؟ درز اندیشه با درز ساختار متفاوت است. اگر در ساختار داستان شکاف باشد، بدنه با هر تلنگری ممکن است از هم بپاشد اما اگر در اندیشه شکاف بگذارید و بدانید این شکاف‌ها باید کجا باشد، هر خواننده‌ای با توجه به فهم و دریافت خودش می‌تواند به داستان شما راه یابد در آن بگردد و لذت ببرد و «جزیره شادی» از این نوع کتاب‌ها است با سازه‌ای محکم، نقشه‌ای قوی و شکاف‌هایی برای خواندن!

پیش از این‌که خواندن کتاب را آغاز کنم، می‌خواهم تمرین کنید و سازه «جزیره شادی» را پیدا کنید، نقشه‌اش را بکشید و فکر کنید و فکر کنید که شکاف‌ها کجاست که می‌توانیم از آن به کتاب بنگریم. شاید بگویید سخت است! چطور سازه را بشناسیم؟ این هم راهنمایی. راه داستان را پیدا کنید، نشانه‌ها را در راه ببینید، حتی روی کاغذ نقشه رسیدن به جزیره را برای خودتان بکشید. برای راهی که دخترک رفته، نام‌ها را بگذارید. این‌جا دریاست، این‌جا رعد و برق، این‌جا جزیرهٔ... و این بلم و... همه چیز. وقتی این‌ها را کشیدید، به معناها فکر کنید. هرکدامشان در کلیت داستان چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟ به داستان فکر کنید و معناها را در سازه کتاب درک کنید.

تا بخش بعدی همه نقشه‌تان دست‌تان باشد. من هم با نقشه خودم خواهم آمد و با هم راه جزیره شادی را می‌پیماییم. و سوار بلم می‌شویم. اگر نقشه نداشته باشیم، شاید نشستن در این بلم برای هر کدام از ما ساده نباشد و از رعد و برق و گرفتاری‌های سفر هراسان شویم. پس راه جزیره را بکشید و به آن فکر کنید و فکر کنید.

شگردهایی برای خواندن یک کتاب خوب، بررسی کتاب جزیره شادی، بخش دوم

شگردهایی برای خواندن یک کتاب خوب، بررسی کتاب جزیره شادی، بخش سوم​

افزودن دیدگاه جدید

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
نوع محتوا
مقاله