بخش اول: پا را از گلیممان بیشتر دراز کنیم!
گربه حیوانی مدرن است! زندگی شهری بلد است. کمتر گربهای را پیدا میکنید که ارتباط خوبی با نگهدارندهاش نداشته باشد.
رفتارهایی شبیه بههم دارند، مهمان همهٔ خانههای محله میشوند، حتی اگر راهشان هم ندهند راهی پیدا میکنند، کافی است بفهمند شما آنها را دوست دارید، خلاصی از دستشان به آسانی نخواهد بود. گاهی شیطان و پر سروصدا و گاهی ساکت و آرام هستند. کنار شما میخوابند، در تمامی وسایلتان سرک میکشند، با همه چیز بازی میکنند و هر کاری میکنند تا دلتان را برای خودشان بکنند. گربه حیوانی مدرن است چون زندگی با انسان را خوب بلد است، زندگی شهری را میشناسد، در پیچ و خمهای کوچهها و خیابانها گم نمیشود، هرچهقدر دور شود یا شما دورش کنید، بلد است چگونه باز گردد.
گربه خودمانیترین حیوان شهری است. کنارش زندگی کردهاید، گاهی با او حرف زدهاید، به شیطنتهایاش خندیدهاید، گاهی هم عصبانی شدهاید. برای همین است که گربه شخصیت دوستداشتنی کتابهای کودکان است. هم شیطنت را خوب میشناسد و هم میداند چگونه دل نویسنده و خوانندگان داستان را ببرد. انجام هیچ کاری از او بعید نیست، حتی اگر ماژیک دستاش بگیرد و کتاب شما را خط بزند و اسم خودش را بنویسد.
کتاب «چستر» را، اگر خطزدگی چستر را ندیده بگیریم، ملانی وات نوشته و تصویرگری کرده است. همین ابتدا یک نکته را در پرانتز بگویم (وقتی میخواهید کتابی را ترجمه و منتشر کنید که از روی جلد، شخصیت همه چیز را برای خودش کرده و به نام خودش زده است و ماژیک برداشته و به جای نام نویسنده و تصویرگر نام خودش را نوشته، بهتر است حواستان به نام مترجم هم باشد که برایاش خطخوردگی نگذاشتهاید. محال است چستر، گربهٔ شیطان و باهوش و خرابکار کتاب، حواساش نبوده باشد که کسی اسماش توی کتاب آمده بدون اجازهٔ او. مگر اینکه شما چستر را ندیده باشید! و این کلیت کتاب شما را خراب میکند. یک کتاب تصویری خوب حتی در ترجمه هم نکتهها را ندیده نمیگیرد.)
البته این تنها چستر نیست که توی کتاب هرکاری دوست دارد میکند. موشی هم که ملانی آفریده برای خودش قانون موشی میگذارد و خوب بلد است چستر را اذیت کند.
یک کتاب تصویری با همکاری نویسنده و تصویرگر و دو شخصیتاش، یکی در داخل داستان و دیگری از بیرون داستان، نوشته شده است. از این بهتر نمیشود، کتابی دارید پر از شگفتی! از روی جلد، چستر و خرابکاریهایاش را میبینید تا پشت جلد، قانون موشی را. از داخل جلد که ملانی وات تلاش میکند که داستانی دربارهٔ یک موش بنویسد اما چستر در کارش را دخالت میکند و داستان را برای خود میخواهد تا توی پشت جلد که ملانی حتی نتوانسته خودش را بدون دخالت چستر معرفی کند.
چستر شخصیت بیرونی داستان است که وارد آن میشود و موش، شخصیتی که ملانی آفریده. او نمیخواهد کس دیگری صاحب چیزی باشد که ملانی دارد، حتی داستان! پس وقتی ملانی مینویسد روزی روزگاری موشی بود، چستر همین را هم تاب نمیآورد و با ماژیک قرمزش مینویسد که موش چمدانهایاش را بست و سفر خیلی دوری رفت.
نکتهٔ شگفتانگیز کتاب همین است. یک شخصیت بیرونی، چستر، شده شخصیت درونی و یک شخصیت درونی، موشِ داستان میتواند بیرونی شود و هر دو هم آفریدههای ملانی. ملانی حتی خودش هم دوباره در کتاباش آفریده میشود. ملانی واتِ نویسنده و تصویرگر در واقعیت گربهای ندارد که داستاناش را خراب کند و با او دربیفتد. همانطور که چستر توی داستان ملانی میرود و توی تصویرهایاش جا خوش میکند، خود ملانی هم توی کتاباش میرود. کتاب پر از است شکسته شدن این مرزها.
موش برای شکست دادن گربه، با خودش از سفرش، یک سگ بزرگ و ترسناک میآورد اما چستر در کتاب مینویسد که این سگ گیاهخوار است. چستر خیالی است که دراین داستان واقعی است و در خیال داستانی دستکاری میکند. ملانی واقعیتی است که در این داستان خیالی شده است و در خیال خودش هم دستکاری میکند و خودش را واقعی به ما نشان میدهد!
ملانی برای بیرون کردن چستر و پاک کردن نوشتههایاش حتی از باران کمک میگیرد اما چستر کوتاه نمیآید! و باز موش را از داستان بیرون میکند تا اینکه موش عصبانی میشود و به ملانی اعتراض میکند که دیگر با این وضعیت کار نمیکند! میبینید چهطور تخیل داستانی به سخن میآید و واقعی میشود در گفتوگو با ملانی؟
ملانی عصبانی میشود و از چستر ماژیکاش را میخواهد اما چستر مانند هر گربهای شروع میکند به شیطنت. اما شیطنتهای چستر کلامی است، او مینویسد! ملانی دنبال او کرده در داستان و چستر بهجای خراب کردن وسایل خانه، که هر گربهای در این موقعیت انجام میدهد، داستان ملانی را بیشتر بههم میریزد. واژههایاش را بیشتر خط میزند و بیشتر مینویسد با ماژیک قرمزش.
نمیتوانیم کتاب را بدون تصویرهایاش بخوانیم. واژهها هم بخشی از تصویر هستند، واژهها هم تصویر شدهاند در کتاب و تصویرها واژه شدهاند. همه چیز دیدنی است و خواندنی!
نمیتوانیم کتاب را دست بگیریم و بدون نشان دادن واژه به واژه و سطر به سطر و صفحه به صفحه و گوشه به گوشهاش آن را برای کودکان بلندخوانی کنیم. کتاب ما را هم با خودش همراه میکند.
برای بخش دوم و پیش از خواندن و دیدن «بازگشت چستر»، به این فکر کنیم که مرزهای یک داستان در یک کتاب تصویری تا کجا میتواند شکسته شود؟ تصویر چه ظرفیتهای تازهای میتواند برای واژه بیافریند و واژه چگونه میتواند خودش تصویر شود؟ کتابها تا چه اندازه میتوانند پا را از گلیمشان بیشتر دراز کنند؟ آیا به قانونی در داستاننویسی نیاز داریم.
شگردهایی برای خواندن یک کتاب خوب، بررسی مجموعه کتاب چستر، بخش دوم
افزودن دیدگاه جدید