شان تن

نام هنریشان تن
نام هنری لاتین
Shaun Tan
نام
شان
نام خانوادگی
تن
نام لاتین
Shaun
نام خانوادگی لاتین
Tan

شان تَن در سال ۱۹۷۴ در حومه‌ی شمالی شهر پِرس در غرب استرالیا زاده شد. در مدرسه به عنوان «بهترین طراح» مشهور بود، امری که کوتاه قدترین بودن او را تا حدودی جبران می‌کرد.

او در سال ۱۹۹۵ در رشته‌ی هنرهای زیبا و ادبیات انگلیسی از دانشگاه WA) Western Australia ) دانش آموخته شد و در حال حاضر به عنوان طراح گرافیک، نویسنده و تصویرگر مشغول به کار است. او کار طراحی و نقاشی خود را با کشیدن تصویر برای داستان‌های ترسناک و علمی تخیلی در یک مجله‌ی کوچک ویژه نوجوانان آغاز کرد و در حال حاضر بیشتر وقت و انرژی خود را بر روی خلق و طراحی کتاب‌های تصویری گذاشته است. آثار شان تَن جوایز داخلی و بین المللی بسیاری دریافت کرده است. مهم‌تر این که او در سال ۲۰۰۸ به عنوان تصویرگر برگزیده ی استرالیا کاندیدای دریافت جایزه ی هانس کریستین اندرسن شد. او در سال ۲۰۱۱ نیز موفق شد جایزه یادبود آسترید لیندگرن، گران‌ترین جایزه ادبیات کودک جهان را به دست آورد. کتاب‌های او تا کنون در بسیاری از کشورها شناخته شده و به زبان‌های بی‌شماری ترجمه شده است.

شان تَن در مورد دوران کودکی خود می گوید: «پدرم مهندس معمار بود و مادرم علاقه‌ای عجیب به کشیدن تصاویر غول پیکر دیزنی بر روی دیوار اتاق من و برادرم داشت. در کل من دوران کودکی بسیار شاد و پر از داستان و تصویری داشته‌ام. مادرم زمانی که ما کوچک بودیم عادت داشت برایمان کتاب بخواند. البته خانواده‌ی من چندان «ادبیاتی» نبود و کتاب ها را با وسواس و سخت گیری انتخاب نمی‌کرد. این امر در رابطه با فیلم و برنامه‌های تلویزیونی هم صادق بود. یکی از داستان‌هایی که مادرم در کودکی برای من خواند و عجیب بر ذهن من تاثیر گذار بود داستان مزرعه‌ی حیوانات اثر جورج اورول بود.

داستانی که به احتمال قوی مادرم فکر کرده بود برای بچه‌ها خلق شده است. هیچ کدام از ما مفاهیم سیاسی موجود در داستان را دریافت نکردیم اما همه‌ی ما موافق بودیم که داستان بسیار زیبا و هیجان انگیز است. من هنوز هم گاهی اوقات به این داستان فکر می‌کنم و از آن به عنوان منبع الهام و مرجع نوشته‌ها و تصاویرم استفاده می‌کنم، چراکه مزرعه‌ی حیوانات داستانی است ساده، مضحک و صادق. اولین کتاب تصویری ای که می‌توانم از دوران کودکی خود به یاد بیاورم کتاب شعر ترسناکی است با نام «اسب سوار بی سر امشب خواهد آمد». کتاب نوشته‌ی جک پریلوتسکی بود با تصاویری مرموز و غیرعادی با تکنیک قلم و مرکب اثر آرنولد لوبل.

هنوز هم می‌توانم تک تک تصاویر کتاب را هرچند محو به یاد بیاورم. خوب در خاطرم هست که این کتاب را بارها و بارها از کتابخانه به امانت گرفتم. در واقع هر چیزی در رابطه با هیولاها، موجودات فضایی و غیر واقعی و روبات‌ها مرا به خود جذب می‌کرد. نخستین کتابی را که خودم با تمامی پس اندازم در هفت سالگی خریدم خوب به یاد دارم. کتابی بود مملو از تصاویر دایناسورها، تصاویری که آن را بارها تماشا کردم و سعی می‌کردم آن‌ها را کپی و نام تمامی دایناسورها را حفظ کنم.»

,
Submitted by editor3 on
Shaun Tan
شان تن
نام
شان
نام خانوادگی
تن
نام لاتین
Shaun
نام خانوادگی لاتین
Tan

شان تَن در سال ۱۹۷۴ در حومه‌ی شمالی شهر پِرس در غرب استرالیا زاده شد. در مدرسه به عنوان «بهترین طراح» مشهور بود، امری که کوتاه قدترین بودن او را تا حدودی جبران می‌کرد.

او در سال ۱۹۹۵ در رشته‌ی هنرهای زیبا و ادبیات انگلیسی از دانشگاه WA) Western Australia ) دانش آموخته شد و در حال حاضر به عنوان طراح گرافیک، نویسنده و تصویرگر مشغول به کار است. او کار طراحی و نقاشی خود را با کشیدن تصویر برای داستان‌های ترسناک و علمی تخیلی در یک مجله‌ی کوچک ویژه نوجوانان آغاز کرد و در حال حاضر بیشتر وقت و انرژی خود را بر روی خلق و طراحی کتاب‌های تصویری گذاشته است. آثار شان تَن جوایز داخلی و بین المللی بسیاری دریافت کرده است. مهم‌تر این که او در سال ۲۰۰۸ به عنوان تصویرگر برگزیده ی استرالیا کاندیدای دریافت جایزه ی هانس کریستین اندرسن شد. او در سال ۲۰۱۱ نیز موفق شد جایزه یادبود آسترید لیندگرن، گران‌ترین جایزه ادبیات کودک جهان را به دست آورد. کتاب‌های او تا کنون در بسیاری از کشورها شناخته شده و به زبان‌های بی‌شماری ترجمه شده است.

شان تَن در مورد دوران کودکی خود می گوید: «پدرم مهندس معمار بود و مادرم علاقه‌ای عجیب به کشیدن تصاویر غول پیکر دیزنی بر روی دیوار اتاق من و برادرم داشت. در کل من دوران کودکی بسیار شاد و پر از داستان و تصویری داشته‌ام. مادرم زمانی که ما کوچک بودیم عادت داشت برایمان کتاب بخواند. البته خانواده‌ی من چندان «ادبیاتی» نبود و کتاب ها را با وسواس و سخت گیری انتخاب نمی‌کرد. این امر در رابطه با فیلم و برنامه‌های تلویزیونی هم صادق بود. یکی از داستان‌هایی که مادرم در کودکی برای من خواند و عجیب بر ذهن من تاثیر گذار بود داستان مزرعه‌ی حیوانات اثر جورج اورول بود.

داستانی که به احتمال قوی مادرم فکر کرده بود برای بچه‌ها خلق شده است. هیچ کدام از ما مفاهیم سیاسی موجود در داستان را دریافت نکردیم اما همه‌ی ما موافق بودیم که داستان بسیار زیبا و هیجان انگیز است. من هنوز هم گاهی اوقات به این داستان فکر می‌کنم و از آن به عنوان منبع الهام و مرجع نوشته‌ها و تصاویرم استفاده می‌کنم، چراکه مزرعه‌ی حیوانات داستانی است ساده، مضحک و صادق. اولین کتاب تصویری ای که می‌توانم از دوران کودکی خود به یاد بیاورم کتاب شعر ترسناکی است با نام «اسب سوار بی سر امشب خواهد آمد». کتاب نوشته‌ی جک پریلوتسکی بود با تصاویری مرموز و غیرعادی با تکنیک قلم و مرکب اثر آرنولد لوبل.

هنوز هم می‌توانم تک تک تصاویر کتاب را هرچند محو به یاد بیاورم. خوب در خاطرم هست که این کتاب را بارها و بارها از کتابخانه به امانت گرفتم. در واقع هر چیزی در رابطه با هیولاها، موجودات فضایی و غیر واقعی و روبات‌ها مرا به خود جذب می‌کرد. نخستین کتابی را که خودم با تمامی پس اندازم در هفت سالگی خریدم خوب به یاد دارم. کتابی بود مملو از تصاویر دایناسورها، تصاویری که آن را بارها تماشا کردم و سعی می‌کردم آن‌ها را کپی و نام تمامی دایناسورها را حفظ کنم.»

لینک کوتاه

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.