آشنایی با رمان گرافیکی در گفت‌وگو با عادله خلیفی (بخش دوم)

پیش از این مقاله بخوانید: آشنایی با رمان گرافیکی در گفت‌وگو با عادله خلیفی (بخش نخست)

 از نگاه شما داستان گرافیکی چه تعریفی دارد و زیرگونه‌های آن چیست؟

برای پاسخ به این پرسش، باید درباره‌ی سه موضوع بحث کنیم و منظورمان را از «ریخت در کتاب کودک»، «آیا مخاطب کتاب‌های کودکان، کودکان هستند؟» و «مهارت کتابخوانی یا عادت کتابخوانی؟» مشخص کنیم. پاسخ به این پرسش‌ها پیش از تعریف رمان گرافیکی مهم است.

ریخت در ادبیات کودک: ابتدا درباره‌ی ریخت! شما می‌توانید نامش را بگذارید شکل، ظاهر یا هر چیز دیگری که فکر می‌کنید درست است. من می‌گویم ریخت، چون شامل همه‌ی این‌ها است. ریخت در ادبیات کودک چه اهمیتی دارد؟ بیایید فکر کنیم ما به عنوان مخاطب بزرگسال چه معیارهایی برای انتخاب کتاب داریم. نویسنده؟ مترجم؟ ناشر؟ یا براساس ظاهر کتاب آن را می‌خریم؟ اگر کتابخوان حرفه‌ای باشیم، در هر حوزه‌ای که در آن تخصص داریم، دنبال کتاب‌هایی می‌رویم که نیازمان به دانستن را تأمین می‌کند یا دنبال کتاب‌هایی می‌رویم که می‌دانیم باید در کتابخانه آن را داشته باشیم. برای کودکان چه چیزی در انتخاب کتاب مهم است؟ اگر والدین، آموزگاران و مربیان بخواهند کتاب را انتخاب کنند نکته‌ی مهم برای‌شان این است که کتاب چه چیزی را به کودکان‌ یاد می‌دهد؟ کتاب آن‌ها را به انجام چه کاری ترغیب می‌کند و یا از انجام چه کاری نهی می‌کند؟ آیا برای کودک بدآموزی دارد؟ دوستان‌ام در هدهد گاهی نظرات مخاطبان شبکه‌های اجتماعی را برایم می‌فرستند. بیشتر این نظرات درباره‌ی این است که آیا این کتاب برای کودک در این سن مشخص مناسب است؟ برای این موضوع خاص چه کتابی دارید؟ چرا شخصیت این کتاب این‌قدر بی‌ادب است و رفتار و گفتار مناسبی ندارد؟ و چراهایی شبیه این! ادبیات کودک تنها بخشی از ادبیات است که مخاطب اصلی آن، نه نقدهای منتشر شده را می‌خواند نه درگیر بحث‌هایی درباره‌ی مناسب یا نامناسب بودن کتاب است. اگر با کودکان به کتابفروشی یا کتاب‌خانه‌ها رفته باشید کتاب‌هایی را برمی‌دارند که ظاهر جذاب‌تری دارند. تصویر جلد برای بچه‌ها مهم ‌است. قطع کتاب برای‌شان مهم است. کتاب را ورق می‌زنند و اگر تصویرهای داخلی را دوست داشته باشند حتما آن را انتخاب می‌کنند حتی اگر تصویرهای کتاب، کپی شده از انیمیشن‌ها باشند. اگر مهارت کتاب‌خوانی را آموخته باشند، هنگام انتخاب کتاب، بخشی از آن را می‌خوانند. پس اگر در کتابفروشی جایی برای نشستن و یا حتی ایستادن پیدا کنند، ممکن است حتی ساعتی را به خواندن کتاب بگذرانند. انتخاب‌های کودکان، حتی کودکانی که در کتاب‌خوانی ماهر هستند، با ما متفاوت است پس وقتی درباره‌ی «ریخت در کتاب کودک» صحبت می‌کنیم تمرکز بحث ما باید در بر دو جنبه باشد؛ زیبایی‌شناسی کتاب کودک و مخاطب کتاب کودک.

زیبایی‌شناسی، فقط بررسی زیبایی ظاهری در کتاب نیست، فکر می‌کنم روشن است که وقتی از زیبایی‌شناسی صحبت می‌کنیم، محتوا، تناسب، و ویژگی‌های سن مخاطب را در نظر داریم. اگر در بخش تناسب در زیبایی‌شناسی کتاب کودک بحث کنیم، هم محتوای متن و هم تصویر را دربرمی‌گیرد هم ظاهر کتاب را. کمتر ناشری را می‌شناسم که به فونت، جایگذاری فونت و چینش آن در کتاب کودک اهمیت دهد. فونت از نظر زیبایی ظاهری و مهم‌تر از آن درک کودکان، عنصری مهم است، یک عنصر دیداری و معنادار است در کتاب کودک و با توجه به گروه سنی، چینش آن در کتاب کودک متفاوت است. تایپوگرافیکی باز هم از چیزهایی است که نادیده گرفته می‌شود. توجه به آسترهای بدرقه، بخش‌های سفید و یا در اصطلاح سفیدخوانی، تعداد سطرها در صفحه، چینش این سطرها، اندازه‌ی تصویر، قاب تصویر، و جلد، همه در کتاب کودک مهم هستند و البته عنوان کتاب! فکر نمی‌کنم والدین دوست داشته باشند فرزندشان کتابی با عنوان «چگونه پدر و مادر خود را تربیت کنیم؟» بخوانند. این عنوان برای کودکان جذاب است و خود کتاب و ساختارش هم از کتاب‌هایی است که سبب اشتیاق کودکان به خواندن می‌شود. بیایید منصف باشیم، وقتی والدین این همه دنبال کتاب‌ها و نوشته‌هایی برای تربیت بچه‌های‌شان هستند چرا کودکان کتابی را نخوانند که درباره‌ی تربیت والدین است؟! این بحث‌ها چرا در تعریف رمان گرافیکی مهم است؟ چون در رمان گرافیکی شما به عنوان نویسنده با همه این موارد درگیر می‌شوید، فونت، طرح جلد، تصویر، جایگذاری متن و تصویر، سفیدخوانی و عنوان، همه این‌ها در ساختار محتوای کتاب معنا پیدا می‌کند. یعنی محتوای رمان گرافیکی نوع فونت، چینش، جای‌گذاری، تصویر و همه این‌ چیزها را مشخص می‌کند. گرت هیندز باور دارد که: «رمان گرافیکی شبیه ساختن یک فیلم کامل توسط خودتان است. نویسنده، کارگردان، طراح تولید و لباس، کارگردان هنری، فیلم‌بردار، بازیگران، تیم جلوه‌های ویژه و تدوینگر هستید![1]»

کتاب طنز


خرید مجموعه قصه‌های با پدر و مادر​


حالا می‌رسیم به این پرسش؛ رمان گرافیکی چیست؟

ابتدا درباره‌ی زیرگونه‌ها یا گونه‌ها؛ «همه‌ی کمیک‌استریپ‌ها، کتاب‌های تصویری و رمان‌های گرافیکی، یک قالب هستند. تفاوت میان آن‍‌ها، در تکنیک داستان‌سرایی نیست، در طول داستان و تعداد صفحه‌هاست[2].» هر رمان گرافیکی یک کمیک است اما هر کمیکی، رمان گرافیکی نیست. رمان‌های گرافیکی از کمیک‌استریپ‌ها زاده شده است و شبیه کتاب‌های تصویری داستانی هستند در تعداد صفحات بیشتر. «پیترخرگوشه» یک کتاب تصویری است که سال 1902 نوشته شده و تا سال 1915 مجموعه‌ی این کتاب‌ها را بئاتریکس پاتر ادامه می‌دهد، می‌نویسد و تصویرگری می‌کند. تصویرهای این مجموعه را ببینید، زیبا و دلنشین هستند. تک تصویرهایی در هر صفحه که این شخصیت دوست‌داشتنی را زنده می‌کند. پیترخرگوشه را با کتاب «یپه در راه» مقایسه کنید تا ببینید در این صد سال چه‌قدر کتاب‌های تصویری متفاوت شده‌اند. داستان «یپه در راه» از آستربدرقه‌ آغاز می‌شود و تمامی مسیر حرکت او در داستان را نشان می‌دهد. مانند کمیک استریپ‌ها بالن‌های گفت‌وگو را بالای سر یپه می‌بینید. تک تصویرهای کتاب «پیترخرگوشه» به فریم‌های متعدد در بالای صفحه و فریم‌های کوچک پایین صفحه که زمان را نشان می‌دهند، تبدیل شده. همین تعداد تصویرها و اهمیت تصویر در روایت داستان، تغییر نگاه به تصویر در کتاب تصویری را نشان می‌دهد. «یپه در راه» مانند یک انیمیشن است. یوتا باوئر، هم نویسنده است هم تصویرگر، هم طراح لباس، هم فیلم‌بردار، هم نورپرداز و هم تدوین‌گر. «یپه در راه» یک کتاب تصویری زیبا برای کودکان است. تفاوت این کتاب با رمان گرافیکی تنها در تعداد صفحه‌هاست.

در سایت کتابک بخوانید: باغ موزه پیترخرگوشه

ماهیت اصلی کمیک‌ها این است که از تصویر برای انتقال اطلاعات داستان استفاده می‌کنند و این کار را با قرار دادن تصویرها در کنار یکدیگر انجام می‌دهند. یک نویسنده یا هنرمند آن توالی بصری را ساخته و از تصویرها برای نوشتن یک روایت استفاده می‌کند، حتی اگر در کتاب هیچ واژه‌ای وجود نداشته باشد. رمان‌های گرافیکی طوری ساخته می‌شوند که متن بدون تصویر معنا پیدا نکند و بالعکس، بنابراین پردازش تصویرها بسیار مهم است. در تصویرها، توضیحات و اطلاعاتی وجود دارد. رمان‌های گرافیکی و کمیک‌ها بهتر و بدتر از کتاب‌های دیگر نیستند، بلکه روشی برای ارائه داستان‌ها هستند، و از آنجایی که خواندن را به چالش می‌کشند، قوه‌ی داستان‌سرایی خواننده را افزایش می‌دهد.[3]»

در سایت کتابک بخوانید: معرفی کتاب و فیلم پیترخرگوشه

یپه در راه


خرید کتاب یپه در راه


آیا مخاطب کتاب‌های کودکان، کودکان هستند؟

بیایید به این پرسش از زاویه‌ی دیگری هم نگاه کنیم؛ آیا کتاب‌های کودکان باارزش هستند؟ ارزشمندی را می‌خواهم در قیاس با ادبیات بزرگسال بسنجم. آیا این قیاس درست است؟ بحث ارزشمندی ادبیات کودک همیشه مطرح بوده و هست. بسیاری باور دارند اگر به جامعه نشان بدهیم که کتاب‌های کودک برای بزرگسالان هم خوش‌خوان هستند، اهمیت و ارزش کتاب کودک بیش‌تر و بهتر درک می‌کند. این گروه باور دارند با معرفی آثار کلاسیک ادبیات کودک می‌توانیم بزرگسالان را به خرید کتاب کودک برای فرزندان‌شان تشویق کنیم، می‌توانیم منتقدان بزرگسال را به بحث‌های ادبیات کودک بیاوریم و نشان دهیم کتاب کودک همانند کتاب بزرگسال مهم است. در کنار این گروه، نویسندگانی هستند که باور دارند باید راه میانه‌ را انتخاب کنند و آثاری بنویسند که بحث مخاطب در آن مطرح نباشد. تجربه هم نشان داده آثاری که مرزهای روشنی برای گروه‌های سنی ندارند بهتر در جامعه پذیرفته و خوانده شده‌اند.

برای درک بهتر این بحث، بیایید دو کتاب را بررسی کنیم. «گرگ نیکوکار» داستان گرگی درمان‌گر است که از پدران‌اش آموخته که باید مراقب جنگل باشد نه حکم‌ران ترس بر جنگل. از همان صفحه‌ی ابتدای کتاب، ما با داستانی متفاوت روبه‌رو هستیم اما این داستان، کم کم ما را به روایتی عجیب می‌کشاند از داستان جغد و روباهی که در نبود گرگِ داستان، وحشت و ترس را به جنگل می‌آورند. گرگ با ترسی که در دل دیگران می‌اندازد، آن‌ها را از خطر دور می‌کند اما باز هم او حکم‌ران جنگل است اما جغد این را نمی‌خواهد! پس به گرگ می‌گوید که بهتر است برود و دنیا را بگردد. گرگ تصمیم می‌گیرد که خودش را تغیر دهد و جانور بهتری باشد پس از جنگل می‌رود. جغد به جانوران جنگل مژده‌ی آمدن دوره‌ای زرین را می‌دهد. دوره‌ی حکومت وحشت به پایان رسیده است و همه آزادند. روباه با تأیید حرف جغد در همان هنگام مرغی را به دندان می‌گیرد. هیچ‌کس نمی‌بیند که قوی‌ترها نیرومندتر شدند و گستاخ‌ها، پرروتر. هیچ‌کس متوجه نمی‌شود که ترسوها ترسوتر و بی‌سروصداها کم‌وبیش لال شدند. حالا نوبت جغد است تا حکم‌رانی وحشت را آغاز کند آن هم بدون خوردن حتی یک جانور!زمستان از راه می‌رسد و گرگ که درمان‌گر شده به جنگل باز می‌گرددن جغد به همه می‌گوید گرگی که درمان می‌کند، گرگی است در لباس میش! حتی تا پایان داستان، جغد مانع می‌شود تا کسی به گرگ اعتماد کند اما روباهی که درد به سراغ‌اش آمده برای درمان پیش گرگ می‌رود. کتاب نشان می‌دهد که گرگ، روباه یا جغد، تنها لباسی است بر تن جانداران است. مهم نیست از چه چیزی یا چه کسی می‌ترسید، مهم این است که ترس می‌تواند بر شما حکومت کند و جغد به آسانی حتی بدون خوردن یک جاندار این کار را انجام می‌دهد. این کتاب برای کودکان است؟ یا بهتر است بپرسیم این کتاب فقط برای کودکان است؟

کتاب تصویری برای کودکان


خرید آثار یوزف ویلکن


«پیکو جادوگر کوچک» را بخوانید. داستانی شگفت و پرمعنا است درباره‌ی آزادی و اندیشه. درباره‌ی زنجیرهایی که به ما بسته شده و آن را نمی‌بینیم. درباره‌ی جادوگری که حتی از یک دانه‌ی شن کوچک‌تر است و چیزهایی را که می‌بیند که دیگران نمی‌بینند. او به درون سرِ شخصیت‌ها و به میان فکرهای آن‌ها می‌رود و همه چیز را تغییر می‌دهد. کوچک‌ترین موجود با تغییر اندیشه، سبب بزرگ‌ترین رخداد داستان می‌شود. آیا این کتاب فقط برای کودکان است؟ از نگاه من ادبیات کودک، قالبی است برای گفتن مسائل در ظرفی دیگر. «گرگ نیکوکار» را نمی‌توان در قالبی دیگر نوشت یا «پیکو جادو کوچک». به آثار نیل گیمن یا دیوید آلموند نگاه کنید. آیا می‌توانید مرزهای دقیقی برای گروه سنی در آن‌ها پیدا کنید؟ آثار هوشنگ مرادی کرمانی را بخوانید. خودش باور دارد که هیچ‌وقت نخواسته نویسنده‌ی کتاب‌های کودکان باشد، فقط آثاری نوشته که کودکان هم آن‌ها را دوست داشتند. منظورم این نیست که داشتن یا نداشتن گروه سنی، به کتاب ارزش می‌دهد، بلکه باور به این نکته مهم است که ادبیات کودک ظرف دیگری است برای گفتن. اگر بزرگسالان کمتر کتاب کودک می‌خوانند، چون نمی‌دانند کتاب‌های کودک چه چیزهایی می‌تواند داشته باشد.

در سایت کتابک بخوانید: شگردهایی برای نوشتن یک کتاب خوب، بررسی کتاب پیکو جادوگر کوچک، بخش نخست

در نقدهایی که برای کتاب‌های کودک نوشته و می‌نویسم، گاهی از فیلم‌ها و آثار ادبیات بزرگسال استفاده می‌کنم تا نشان دهم که مفاهیم کتاب کودک کمتر و یا کم‌وزن‌تر نیستند فقط نوع گفتن متفاوت است. چرا این بحث در رمان گرافیکی مهم است؟ چون رمان‌های گرافیکی از اساس برای بزرگسالان، جوانان، نوشته شده بودند. کمیک استریپ‌ها قالبی بودند در نشریه و مجلات، داستان‌های دنباله‌داری که بعدها به شکل کتاب منتشر شدند. وقتی این قالب به ادبیات کودک راه یافت، انتظار می‌رفت تا واکنش منفی در بزرگسالان ایجاد نکند اما با ذهنیتی که درباره‌ی این کتاب‌ها وجود داشت،  بزرگسالان کمتر تمایل داشتند تا این کتاب‌ها را برای کودکان تهیه کنند. از نگاه آن‌ها کمیک‌ها داستان‌هایی طنز درباره‌ی ابرقهرمان‌ها بودند. پر از کلیشه‌هایی نادرست، روابط ناپایدار انسانی، سکس و دنیای مدرن آشفته‌ی بیمار که تنها راه رهایی‌اش حضور قهرمان‌هایی است که نیروهای فراطبیعی دارند. کم کم که این قالب توانست از داستان‌های ابرقهرمانی فاصله بگیرد، به بخش مهمی از ادبیات کودک تبدیل شود. ژاپن از کشورهایی بود که توانست این قالب را بومی کند. یعنی بتواند از این قالب حتی برای آموزش مطالب درسی استفاده کند و داستان‌های قدیم ژاپنی را به شکل کمیک به مخاطبان ارائه دهد. کمیک‌استرپپ‌ها یا رمان‌های گرافیکی چون در جامعه‌ی بزرگسالان پذیرفته شده بودند هم راهی آسان در پیش داشتند و هم سخت. فروش این کتاب‌ها در ابتدا با استقبال بسیاری همراه بود و برای همین ناشران تمایل داشتند کتاب‌های بیشتری در این قالب تولید کنند اما آسیب از آن‌جا آغاز شد که قالب جای محتوا را گرفت و تولید آثار ضعیف، بازار این نوع کتاب‌ها را به ورشکستگی کشاند. نیل گیمن در یکی از سخنرانی‌هایش برای تولیدکنندگان کمیک‌ها، بازار لاله‌ی هلند را برای‌شان مثال می‌زند که چگونه ابتدای ورود لاله به هلند، کمیاب و گران و پرفروش بود و چگونه همین بازار، بسیاری را ورشکسته کرد. گیمن این اخطار را به تولیدکنندگان آثار کمیک می‌دهد و چند سال بعد بازار کمیک‌ها دچار همین سرنوشت می‌شود. این‌ها دوره‌هایی است که کشورهای اروپایی و آمریکایی پیش از ما آن را طی کرده‌اند و لازم است که نویسندگان و ناشران هم در ایران بدانند با همه جذابیت‌هایی که این قالب دارد، اگر نتوانند محتوای خوبی تولید کنند نمی‌توانند انتظار استقبال از رمان‌های گرافیکی را داشته باشند.

آثار نیل گیمن


خرید آثار نیل گیمن


مهارت کتابخوانی یا عادت کتابخوانی؟

رمان‌های گرافیکی همیشه در سبد انتخاب‌های کودکان و نوجوانان هستند. در پاسخ به این پرسش که: «چه کسی امروز رمان گرافیکی می‌خواند، شاید پرسش مناسب‌تر این باشد که چه کسی رمان‌های گرافیکی نمی‌خواند؟ این قالب به خودی خود برای طیف گسترده‌ای از خوانندگان، به ویژه آنهایی که از تصویرها یاد می‌گیرند، جذاب است و برای نسل‌های امروزی که با تنوع بصری تلویزیون، فیلم و اینترنت بزرگ شده‌اند، کمیک‌ها ترکیبی از فرم‌ها هستند.[4]»

در  سایت کتابک بخوانید: رمان‌‌های گرافیکی و مهارت خواندن

خوانندگان رمان‌های گرافیکی و کمیک‌ها خیلی زود یاد می‌گیرند که چگونه این کتاب‌ها را باید بخوانند: «خواننده‌ی رمان گرافیکی انتخاب می‌کند که در ابتدا به چه چیزی نگاه کند، تصویر یا متن، و انتخاب می‌کند که روی چه بخشی از صفحه تمرکز کند. برخی از خوانندگان کل صفحه را می‌بینند، متن را می خوانند، و سپس برای خواندن دوباره‌ی متن، متن را با تصویرها می‌خوانند. برخی ابتدا تصویرها را می‌خوانند، روایت را دنبال می‌کنند و سپس گفت‌وگوها را می‌خوانند. برخی ترکیبی سریع از هر دو تکنیک را انجام می‌دهند[5].» هنرمندان و نویسندگان می‌توانند تکنیک‌های متفاوتی برای ارائه‌ی داستان داشته باشند و خواننده خودش انتخاب می‌کند که داستان را از کجا بخواند. چرا رمان‌های گرافیکی در آموزش مهارت‌های کتاب‌خوانی مهم است؟ ابتدا باید بدانیم کتاب‌خوانی یک مهارت است نه یک عادت. هنگامی که کودکان در خواندن کتاب‌ها ماهر می‌شوند، به کتاب‌خواندن عادت می‌کنند. عادت بدون یادگیری مهارت پایدار نخواهد بود. مهارت هم زمانی به دست می‌آید که کودکان به کتاب‌های باکیفیت دسترسی داشته باشند. مثلا کتاب‌های تصویری چون از دو رسانه واژه و تصویر به طور همزمان استفاده می‌کنند، می‌توانند درک کودکان را گسترش دهند. گفت‌وگوی کودک درباره‌ی کتاب با والدین و مربیان و آموزگار و حتی هم‌کلاسی و دوستان، می‌توانند نگاه انتقادی را در کودک پرورش دهد. رمان‌های گرافیکی با ترکیب تکنیک‌ها حتی برای کودکانی که خواندن را به خوبی یاد نگرفته‌اند و یا در خواندن مشکل دارند، جذاب هستند. در این کتاب‌ها به هرحال چیزی برای دانستن و لذت بردن برای هر کودکی وجود دارد. طیف کتاب‌های تصویری از کتاب‌های تصویری بدون واژه تا داستان‌های مصور، که رمان‌های گرافیکی و کمیک‌ها، هم در این دسته هستند می‌توانند: «تمرکز، حافظه، توالی و روایت، و مهارت‌های شناختی را پرورش داده و تقویت می کنند. رمان‌های گرافیکی طیف گسترده‌ای از ژانرها را در برمی‌گیرند. این ژانرها شامل داستان‌های واقع‌گرایانه، داستان‌های تاریخی، غیرداستان، فانتزی، علمی و تخیلی و حتی ژانرهای وحشت هستند. رمان‌های گرافیکی ابزارهای فوق‌العاده‌ای هستند که آموزگاران می‌توانند از آن‌ها برای برنامه‌های آموزشی استفاده کنند. رمان‌های گرافیکی متن‌های پیچیده‌ای هستند که هم سواد کلامی و هم سواد بصری را تقویت می‌کنند. برای زبان‌آموزان ضعیف، متن کم رمان‌های گرافیکی همراه با تصویرهای دقیق به خوانندگان کمک می‌کند تا متن را ساده‌تر رمزگشایی و درک کنند[6].» برای نویسندگان، رمان گرافیکی یک امکان ویژه و بی‌مرز برای بیان است و برای خوانندگان دنیایی از تجربه‌های تازه است.

اگر بخواهید کمی تاریخچه رمان گرافیکی نوجوان را در جهان امروز باز کنید، تا چه اندازه به عقب می‌روید؟ و اگر قرار باشد دوره به دوره تا امروز داستان‌ها و رمان‌های گرافیکی را برای آشنایی کتابداران، مربیان آموزگاران، دانشجویان و دیگر علاقه‌مندان باز کنید، چه دوره‌ها و فصل‌هایی مهمی در روند تولید رمان گرافیکی در جهان می‌بینید؟

شلبی وولف است درباره‌ی تاریخچه‌ی رمان گرافیکی می‌نویسد: «[7]کارتون‌ها و کمیک‌ها میراث هنری طولانی دارند که به هیروگلیف‌های مصری و سفال‌های یونان باستان می‌رسد، اما اولین کتاب تصویری، شبیه کمیک‌ها، در دهه 1730 منتشر شد. A Rake's Progress تصویرها و زیرنویس‌هایی زیر تصویر داشت. در دهه 1840، یک نجیب‌زاده سوئیسی به نام رودولف تاپفر، داستان‌های تصویری تولید کرد، با پانل‌هایی در تصویر برای گفت‌وگو و متن. کتاب تاپفر مانند A Rake، دیدگاهی طنزآمیز دارد، و در بین عموم مردم بسیار محبوب بودند (Willems, 2008). در سال 1841، مجله طنز سیاسی بریتانیایی Punch راه اندازی شد و کمیک‌ها را به عنوان یک رسانه انتقادی قدرتمند پیش برد. در دهه‌های 1880 و 1890، تعدادی کمیک استریپ و داستان در اروپا توسط ویلهلم بوش در دهه 1860  منتشر شد. در همان دوره مجموعه مجلات کمیک Ally Sloper در انگلستان منتشر شدند (Becker, 1959; Sabin, 1996). در دهه 1920، تن تن در ضمیمه ویژه روزنامه Le Petit Vingtième منتشر شد و خیلی زود توانست به شکل کتاب به فروش برسد. در ایالات متحده، با محبوبیت کمیک استریپ‌ها از جمله نمو کوچک و تری و دزدان دریایی مخاطبان برای خواندن کمیک‌های طولانی‌تر آماده شدند. (بکر، 1959). اولین ابرقهرمان کتاب کمیک آمریکایی، سوپرمن، را  جری سیگل و جو شوستر خلق کردند. کمیک‌ها در دهه 1940 رونق گرفتند و در حالی که ابرقهرمان‌ها در ابتدا بر بازار تسلط داشتند، کمیک‌های علمی تخیلی بزرگسالان، فانتزی، معمایی و جنایی پس از معرفی، محبوبیت زیادی پیدا کردند.در طول دهه 1950، کمیک‌ها به ژاپن راه یافتند. هنگامی که ژاپن در اواخر دهه 1870 مرزهای خود را به روی غرب باز کرد، همه انواع فرهنگ و هنرهای غربی به سرعت کشور را فرا گرفت و توسط دولتی که مصمم به تبدیل شدن به یک کشور مدرن بود، پذیرفته شد. در حالی که در ابتدا کاریکاتوریست های ژاپنی از همتایان انگلیسی خود تقلید می کردند، سازندگان به سرعت یاد گرفتند که سبک کمیک‌های غربی را با معرفی سنت‌ها و نمادهای هنری ژاپنی تغییر دهند. تاریخ کمیک در ژاپن تقریباً همان مسیر کمیک‌های غربی را دنبال می کند، از کاریکاتورهای سیاسی و نقد فرهنگی در اواخر دهه 1800 شروع می شود، سپس به کمیک استریپ‌ها و داستان‌های تمام صفحه در مجلات در دهه های 1920 و 30 می رسد (Gravett, 2005). فرهنگ پس از جنگ در ژاپن، پذیرای مانگا یا کمیک‌های چاپی بود. کودکان و بزرگسالان تشنه سرگرمی‌های کم‌هزینه و با ارزش بودند (Schodt, 1983). مکمل‌های مانگا در مجلات کودکان در دهه 1930 بسیار محبوب بودند.»


خرید کتاب کمیک استریپ/ رمان گرافیکی


از نگاه شما چند اثر برجسته داستان و رمان گرافیکی که ترجمه هم شده است، کدام اند و دلیل انتخاب تان چیست؟

مجموعه «خانه درختی» هفتاد بار چاپ شده است. چند اثر دیگر هم شبیه خانه درختی توانسته‌اند مخاطب را به خود جذب کنند. تمامی رمان‌های گرافیکی منتشر شده را ندیدم و نمی‌توانم پاسخ روشنی به این پرسش بدهم. «خانه درختی» رمان جذابی است و برای کودکان خوش‌خوان است. مسئله دارد، شوخ‌طبعی و شیطنت‌های شخصیت‌های داستان را کودکان دوست دارند. موضوع هر کتاب هم جالب و پرچالش است. من خانه‌ی درختی را دوست دارم اما در دسته‌ی کتاب‌هایی نیست که بخواهم حتما در کتابخانه‌ام داشته باشم. داستان‌هایی را دوست دارم که درگیری بیشتری با مسائل انسانی و طبیعی داشته باشند که اندیشه و دیدگاه ما را به پرسش بگیرند که پس از خواندن کتاب تغییری در خودمان حس کنیم. می‌پرسید آیا این در کتاب‌های کودکان ممکن است؟ بله چند نمونه‌ از همین کتاب‌ها را در همین پاسخ‌ها مثال زدم. قرار نیست داستان کتاب کودک پیچیده و عجیب باشد، کافی است نویسنده به درستی بداند که می‌خواهد درباره‌ی چه موضوعی صحبت کند و بلد باشد پرسش در ذهن خواننده ایجاد کند.

کتاب طنز برای کودک


خرید مجموعه خانه‌درختی


نقش متن و نقش تصویر هرکدام آیا در رمان های گرافیکی تعریف شده است یا این که در راه کامل می‌شود؟ یعنی می‌خواهم بدانم چه قواعدی میان شما و تصویرگر باید باشد که یک کار به سرانجام درست برسد؟

نوشتن رمان گرافیکی یک کار فردی نیست، مگر اینکه نویسنده خودش تصویرگر هم باشد. وقتی شما با قالبی سروکار دارید که در آن تصویر باید یک رسانه‌ی قوی برای انتقال اطلاعات باشد، باید تصویرگر را بشناسید، سبک او را بدانید و نوشتن داستان را با او پیش ببرید. شاید نویسنده‌ای بگوید اگر به تصویرگری دسترسی نداشته باشد پس نباید رمان گرافیکی بنویسد؟ نه چنین نیست. شما می‌توانید این کار را فردی هم پیش ببرید اما باید امکانات یک داستان تصویری را بدانید و بلد باشید. گرت هیندز می‌نویسد:«هنرمند باید تصمیم بگیرد که کدام اطلاعات از راه متن و کدام با تصویر بهتر منتقل شود. چه‌قدر گفت‌وگو لازم است؟ بهترین راه برای نشان دادن یک صحنه و دراماتیک‌ترین راه چیست؟ چه‌قدر می‌توان درام را قبل از تبدیل شدن به ملودرام اوج بخشید؟ این به من امکان می‌دهد انرژی خود را روی چیزی متمرکز کنم که واقعاً من را مجذوب خود می‌کند: چگونه یک داستان را در تصویرها (دوباره) بازگو کنم. نویسندگان اغلب از اصطلاحات مشابه کارگردانان فیلم استفاده می‌کنند. ما همچنین باید بفهمیم که چگونه تصویرها را در یک صفحه کنار هم قرار دهیم، فضای مناسبی را برای جلوه‌های صوتی و متنی باقی بگذاریم و خواننده را به ترتیب درست از میان پانل‌ها هدایت کنیم، و ضرب‌آهنگ سریع یا آهسته ایجاد کنیم.[8]»


خرید رمان گرافیکی


نقشی که ناشر در دسترس پذیر کردن این آثار در جامعه دارد تا چه میزان است؟

یک نبرد مرئی و نامرئی بین نویسنده و ناشر همیشه وجود داشته و دارد. اینکه انتظارات نویسندگان و ناشران در بیشتر وقت‌ها نه تنها حتی ذره‌ای شبیه هم نیست بلکه ضد هم است. این به معنای خوب یا بد بودن نیست، نویسنده انتظاراتی دارد و ناشر محدودیت‌هایی. واقعیتش این است که به عنوان نویسنده هر چه هم تلاش کردم نتوانستم تغییر چشمگیری بر دسترس‌پذیرتر شدن کتاب‌هایی که برای کودکان نوشتم، در جامعه بگذارم. ببینید جامعه‌ی ما مشکلات بسیاری دارد و پای صحبت هر ناشری که بنشینید، دردل‌هایی دارد. این ناشر است که کتاب را تولید می‌کند، ناشر است که به بازار عرضه می‌کند، ناشر باید کتاب را معرفی کند، باید بتواند آن را به خوبی در جامعه پخش و دسترس‌پذیر بکند. باید برای انتشار تک تک کتاب‌هایش برنامه داشته باشد. اما آیا همه‌ی این‌ها ممکن است؟ آیا می‌تواند؟ من می‌گویم اگر برای انتشار کتاب برنامه داشته باشد، بهتر می‌تواند عمل کند. بعضی ناشران کتابفروشی، شبکه‌های گسترده پخش و دسترسی خوب به بازار فروش دارند و بعضی هیچ‌کدام را ندارند.

راهنمای خرابکاری مجموعه دومی بود که از شما منتشر شد. بازخورد مخاطبان با این اثر چه گونه بود؟

داستان «راهنمای خرابکاری» یکی داستان است پرآب چشم! انتشارات «خانه‌ی ادبیات» از من خواست تا داستان‌هایی برای کودکان بنویسم درباره‌ی آموزش قوانین شهری. ایده‌ی راهنمای خرابکاری از همان جلسه‌ی اول گفت‌وگو  با ناشر در ذهن‌ام شکل گرفت و چون تجربه‌ی نوشتن «قورتش‌بده» را داشتم، می‌دانستم می‌توانم کار قابل قبولی بنویسم. خوشبختانه تصویرگر «قورتش‌بده» پذیرفت تا راهنمای خرابکاری را هم تصویرگری کند و چه‌قدر هم خوب این کار را انجام داد. ناشر هم همراهی کرد و پس از انتشار با ناشر تصمیم گرفتیم یک رونمایی برای این مجموعه داشته باشیم. چون هم یک مجموعه گرافیکی بود و هم از نظر نوع نگاه به قوانین شهری متفاوت بود. این رونمایی قرار بود با اجرای نمایش از خود رمان باشد. رونمایی دقیقا در روزی بود که تازه خبر انتشار ویروس کرونا در ایران پخش شد. دو روز بعد، همه چیز در کشور تعطیل شد. پیشنهاد من این بود که ناشر از فیلم‌های روز رونمایی تکه‌هایی برای انتشار در شبکه‌های اجتماعی منتشر کند. این کار انجام نشد. وقتی کارشناسان آموزش و پرورش این مجموعه را برای کتابخانه‌هایشان مناسب ندیدند، ناشر دلسرد شد. من تعجب نکردم، چون این کتاب‌ها پر از خرابکاری هستند، اصلا این مجموعه درباره‌ی دردسرهایی است که بی‌قانونی ایجاد می‌کند. یک پارودی است. «راهنمای خرابکاری» یک نقد است به جامعه با چاشنی طنز. متفاوت است و کودکان پسر این مجموعه داستان‌ها را دوست داشتند. اگر بگویید استقبال چه‌قدر بوده، واقعیتش این است که آماری ندارم چون ناشر آن‌طور که فکر می‌کردم نتوانست این مجموعه را به جامعه معرفی کند.

عادله خلیفی


خرید آثار عادله خلیفی


این اثر در دوره کرونا که یک نوع از خاموشی و ترس بر جامعه حاکم بود منتشر شد، بیماری کوید هم در سرتاسر جهان سبب انزوای نوجوانان شد. در این دوره هر دو کار شما به زبان ترکی ترجمه و در ترکیه هم منتشر شد. آیا با توجه به این که زمان مناسبی برای انتشار راهنمای خرابکاری در ایران نبود، چه‌طور ناشر ترکیه ای از این آثار برای ترجمه استقبال کرد؟

ناشر ترکیه‌ای، رمان را خواند! می‌خواهم روی واژه‌ی «خواندن» تأکید بگذارم. چون برخی ناشران در ایران بدون اینکه بدانند دقیقا چه چیزی را دارند منتشر می‌کنند، کتاب را برای انتشار می‌پذیرند. شاید از این حرف‌ام تعجب کنید، اما در بیشتر اوقات کتاب به ناشر معرفی شده یا ناشر به نویسنده و مترجم سفارش داده، کار انجام شده و بعد منتشر می‌‌شود. ناشر کتاب را موشکافانه و حرفه‌ای نمی‌خواند. اینقدر هم ناشران گرفتار بوروکراسی هستند که وقتی می‌خواهی ارتباط بگیری در یک هزارتوی بی‌پایان گرفتار می‌شوی. هرچه فاصله‌ی میان خالق اثر و ناشر کمتر باشد، کار بهتر و پخته‌تر خواهد شد. متاسفانه بعضی ناشران در ایران گمان می‌کنند هر چه این فاصله بیشتر باشد، ناشر اعتبار بالاتری دارد. اما ناشر ترکیه‌ای، هر دو مجموعه را دقیق خواند. هر بار که با ناشر ترکیه‌ای درباره‌ی کتاب‌ها صحبت می‌کنم از اینکه می‌داند داستان هر دو مجموعه چیست و کدامیک را بچه‌ها بیشتر دوست دارند و چرا، لذت می‌برم. از اینکه می‌داند طرح جلد چه‌قدر در استقبال کودکان اثر می‌گذارد و راهنمایی‌ام می‌کند که کتاب بعدی باید چه شکلی از نظر ظاهر داشته باشد که فضای ترکیه چه کتاب‌هایی نیاز دارد. از استقبال کودکان در نمایشگاه‌ها برایم عکس می‌فرستد و هنوز پس از دوسال که از انتشار کتاب‌ها گذشته، با آن‌ها ارتباط دارم. ناشر یک راهنماست همراه همیشه‌ نویسنده باید باشد. ناشران در ایران زمانی که کتاب را منتشر می‌کنند، ارتباط‌شان با نویسنده و تصویرگر قطع می‌شود و جز برای ارسال نسخه‌های تجدید چاپ شده و یا مسائل قرارداد سراغ نویسنده و تصویرگر نمی‌روند.

در سایت کتابک بخوانید: راهنمای استفاده از رمان‌های گرافیکی برای کودکان و نوجوانان

فکر می‌کنم الان هم شما مشغول نوشتن و کار روی یکی دو تا اثر دیگر در این حوزه هستید، می شود بگویید تجربه‌های گذشته چه‌طور کمک می‌کند که در آینده کارهایی در تراز بالاتر ارائه دهید؟

در این گفت‌وگو، تجربه‌ها و دانسته‌هایم درباره‌ی رمان گرافیکی را با خوانندگان به اشتراک گذاشتم و در کنارش همه‌ی این‌ها را برای خودم بازتعریف کردم. همین گفت‌وگو سبب شد که بخواهم بیشتر درباره‌ی داستان‌های تازه‌ای که می‌نویسم، فکر کنم. ببینید، رمان گرافیکی امکانات بسیاری دارد که شما می‌توانید از آن استفاده کنید اما باید بلد باشد چه‌طور از آن‌ها استفاده کنید. بخوانید و بخوانید و بیشتر ببینید. هرچه چشم و ذهن شما به عنوان نویسنده و تصویرگر و حتی ناشر، با آثار بیشتری آشنا باشد، هرچه بیشتر نقد بخوانید و بیشتر با کودکان ارتباط داشته باشید آثار بهتری تولید خواهید کرد.

و اگر قرار باشد به کسانی که در ایران به سوی نوشتن این گونه می روند توصیه ای یا راهنمایی داشته باشید چه حرفی برای شان دارید؟

می‌خواهم خاطره‌ای برای‌تان تعریف بکنم. برای‌تان حتما پیش آمده که بچه‌هایی را دیده باشید که از دست پدر و مادرشان کلافه شده باشند و بخواهند از خانه بروند. البته منظورم خردسالان است نه نوجوانان و جوانان. چون دلایل در سن نوجوانی و جوانی بسیار متفاوت‌تر است. خردسالان به خاطر برآورده نشدن خواسته‌هایش مانند خرید اسباب‌بازی یا حسودی به خواهر و برادر دیگرشان تصمیم به رفتن می‌گیرند. یک پسر پنج ساله وسایلش را جمع می‌کند و توی کیسه‌ای می‌گذارد تا برود. تصورتان از وسایل چیست؟ دو تا دست لباسش، عروسک‌هایش و خوراکی‌هایی که پنهان کرده بوده. هر چه مادر و پدر با او صحبت می‌کنند، پسر بچه نمی‌پذیرد و اصرار بر رفتن دارد. همان هنگام، برادر کوچک‌ترش که چهار ساله است مقابل او را می‌گیرد و می‌پرسد؟ چرا می‌روی؟ در این خانه مرغی هست که تخم می‌کند، مادری هست که غذاهای خوشمزه می‌پزد و پدری هست که اسباب‌بازی می‌خرد. برادر بزرگ‌تر نگاهش می‌کند، فکر می‌کند و وسایلش را زمین می‌گذارد و نمی‌رود. چرا؟ برادر کوچک‌تر هم به رفتن فکر کرده بوده اما برای خودش سبک و سنگین کرده که الان برای برآورده شدن ساده‌ترین نیازهایش به بزرگ‌ترها نیاز داد و باید فعلا در خانه بماند! این برای‌تان عجیب است که خردسالان بتوانند تحلیل کنند؟ یک توصیه برای نویسندگان دارم. به جمع‌های کودکان بروید، برای‌شان کتاب بخوانید و با آن‌ها گفت‌وگو کنید. جلسه‌هایی که برای معرفی و نقد کتاب‌های خودتان برگزار می‌شود، نمی‌تواند به درستی نیازها و دیدگاه کودکان را نشان‌تان دهد. باید در این جمع‌ها یک شنونده‌ی بی‌طرف باشید و دوست داشته باشید به بچه‌ها گوش بدهید. با آن‌ها بحث کنید و ببینید چگونه به زندگی نگاه می‌کنند. به بهترین‌های ادبیات کودکان دنیا از راه ترجمه و اینترنت دسترسی داریم و نمی‌توانیم بهانه بیاوریم که نمی‌دانیم در ادبیات کودک دنیا چه خبر است. به عنوان نویسنده باید نیازهای کودکان و نوجوانان را بدانیم، درک کنیم که با همه‌ی آورده‌هایی که دنیای مدرن برای‌شان دارد، باز هم تنها هستند، می‌ترسند و دوست دارند دوست داشته شوند. کتاب‌هایی برای‌شان بنویسیم که آن‌ها بامسائل زندگی درگیر کند و امیدوارشان کند و به آن‌ها برای رویارویی با مشکلات‌شان شجاعت بدهد. برای شناخت هر انسانی بهتر است ترس‌هایش را بشناسیم. آیا ترس‌های کودکان و نوجوانان را می‌شناسیم؟

و اما یک توصیه برای تصویرگران: ابتدا یک تجربه دیگر برای‌تان مثال می‌زنم. چند ماه پیش برای سنجش سوادپایه گروهی از کودکان به مرکزی در جنوب تهران رفته بودیم همراه با خواهرم. کارمان که تمام شد، چهار کودک پسر شش ساله سررسیدند. دیر آمده‌ بودند. سنجش‌شان که تمام شد، تصمیم گرفتم برایشان کتاب بخوانم. خواستم تا هر کتابی دوست دارند از کتابخانه انتخاب کنند و برایم بیاورند. قبلش بگویم که این کودکان تازه به مرکز آمده بودند و تا قبل از آن به کتاب دسترسی نداشتند. «قورباغه و آواز پرنده» را برایم آوردند. کتاب شیرین و ساده‌ای درباره‌ی مرگ برای خردسالان است. صفحه‌ی اول کتاب را که خواندم، دیدم طوری نگاهم می‌کنند انگار دارم به زبان دیگری برای‌شان کتاب می‌خوانم. خواستم یک کتاب دیگر بیاورند و پنج کتاب را همین‌طور یک صفحه یک صفحه خواندم و کنار گذاشتم. فایده‌ای نداشت. تقریبا هیچ درکی از ساختار یک داستان نداشتند. کتاب مقوایی «این بابای منه!» را برایم آوردند و این کتاب نجات‌ام داد. این‌قدر از اینکه می‌توانستند همراهی‌ام کنند، ذوق‌زده شدم که چهار بار این کتاب را هربار با شادی بیشتری با هم خواندیم. این کتاب تصویرهایی بامزه‌ای از حشره‌ها و جانوران دارد و قرار است در هر دو صفحه کودک از روی تصویرها حدس بزند که بابای این جانور می‌تواند چه موجودی باشد. دوستان تصویرگر! می‌دانم که این سبک شماست که شخصیت‌های کتاب‌هایتان اندام‌هایی کش‌دار و پهن و کمتر شبیه به واقعیت داشته باشد، می‌دانم این سبک شماست که تصویرهای‌تان به نقاشی‌های کودکان شبیه باشد، این سبک شماست که در همه‌ی کتاب‌ها، شخصیت‌ها یک شکل باشند با دست و پاهای دراز، بدن‌های قوس‌دار و صورت‌های پهن، این سبک شماست که چهره‌ها سرخ باشد، خط‌های دور تصویر درهم و خط خطی باشد اما با این سبک تصویرگری کودکان ارتباط نمی‌گیرند. کودک باید بتواند تصویر کتاب را درک کند، آن را تشخیص بدهد و با آن ارتباط بگیرد. مهم نیست که قورباغه کت و شلوار پوشیده باشد یا یک لباس فضایی تن‌اش باشد، مهم این است که قورباغه شبیه خودش باشد طرح ساده‌ای از یک قورباغه را کودک بتواند تشخیص دهد. دوستان تصویرگر! در کنار سبکی که دارید به کودکی فکر کنید که اگر خواندن نمی‌داند و نمی‌تواند کتاب را به خوبی بخواند، حداقل با دیدن تصویرها بتواند درکی از داستان داشته باشد، بتواند روایت را دنبال کنید و یا برای خودش یک داستان با همین تصویرها بسازد. روایت در تصویر را جدی بگیرید.

در سایت کتابک بخوانید: قورباغه و آواز پرنده

اما اگر می‌خواهید رمان گرافیکی کار کنید، باید دعواهای‌تان را کنار بگذارید که نویسندگان نوشتن داستان بلد نیستند و تصویرگران کشیدن تصویر! باید ظرفیت‌های یکدیگر را بشناسید و از کار با یکدیگر لذت ببرید. تجربه‌هایتان را با هم در تولید کتاب سهیم شوید. باور کنید که اگر شما از تولید یک کار دو نفره با هم لذت ببرید و سر ذوق بیایید، خواننده هم از دیدن و خواندن این کتاب لذت خواهد برد. ادبیات کودک تنها بخشی از ادبیات است که همکاری، همدلی و درک گروهی نیاز دارد. بیگانگی را کنار بگذارید. نویسندگان و تصویرگران از دو سیاره‌ی متفاوت نیامده‌اند. هر دو هنرمند هستند با زبان‌های متفاوت. نویسندگان باید بتوانند زبان تصویر را در خودشان تقویت کنند و تصویرگران باید بتوانند واژه را به عنوان یک عنصر دیداری ببینید.

و برای آموزگاران، مربیان، والدین و کتابداران که می‌خواهند از این گونه ادبی برای نوجوانان تهیه کنند، چه چیزی می‌تواند به آن‌ها کمک کند که مخاطبان مشتاق‌تر به سوی این گونه ادبی بروند؟

رمان گرافیکی یک تجربه‌ی متفاوت و تازه است. آموزش باید بتواند نیازهای متفاوت دانش‌آموزان را درک کند و برای این نیازها، خواندنی‌های متفاوت داشته باشد. همه کودکان و نوجوانان شبیه هم نیستند و رمان گرافیکی از قالب‌هایی است که می‌تواند برای بیشتر مخاطبان جذاب باشد. همان‌قدر که کودکان در خواندن کتاب باید مهارت پیدا کنند، بزرگسالان هم در انتخاب کتاب خوب و اشتراک آن با کودکان باید ماهر باشند. هر کتاب می‌تواند یک واحد و کارگاه آموزشی باشد. یاد بگیرید چگونه خودتان و بچه‌ها را برای خواندن و دیدن کتاب آماده کنید، برای گفت‌وگو با بچه‌ها آماده باشید اگر می‌خواهید بچه‌های کتاب‌های خوب بخوانند، ابتدا شما باید کتاب‌های خوب را بشناسید و به آن‌ها معرفی‌شان کنید. برای همه موضوعات درسی می‌توانید کتابی در ادبیات کودک پیدا کنید. کلیشه‌های تربیتی را از ذهن‌تان کنار بگذارید. کتاب نجات‌بخش و کودکان و نوجوانان را از دنیای پرآشوب بیرون جدا می‌کند. برای خودتان هم کار با بچه‌ها نجات‌بخش است. لازم نیست ترس‌ها، اضطراب‌ها و دردهای‌تان را بیرون از کلاس بگذارید، اتفاقا با همه‌ی اینها پیش بچه‌ها بروید و از بودن کنارشان لذت ببرید، آن وقت می‌بینید که چگونه همه‌ی اضطراب‌های‌تان از بین خواهد رفت.

 


[1] . Wolf, Shelby Anne, editor. Handbook of Research on Children’s and Young Adult Literature. Routledge, 2011

[2] Wolf, Shelby Anne, editor. Handbook of Research on Children’s and Young Adult Literature. Routledge, 2011

[3] Wolf, Shelby Anne, editor. Handbook of Research on Children’s and Young Adult Literature. Routledge, 2011.

 

[4] . Wolf, Shelby Anne, editor. Handbook of Research on Children’s and Young Adult Literature. Routledge, 2011

[5] Wolf, Shelby Anne, editor. Handbook of Research on Children’s and Young Adult Literature. Routledge, 2011.

[6] Wolf, Shelby Anne, editor. Handbook of Research on Children’s and Young Adult Literature. Routledge, 2011.

[7] Wolf, Shelby Anne, editor. Handbook of Research on Children’s and Young Adult Literature. Routledge, 2011.

 

[8] Wolf, Shelby Anne, editor. Handbook of Research on Children’s and Young Adult Literature. Routledge, 2011.

مصاحبه کننده:
Submitted by editor69 on

پیش از این مقاله بخوانید: آشنایی با رمان گرافیکی در گفت‌وگو با عادله خلیفی (بخش نخست)

 از نگاه شما داستان گرافیکی چه تعریفی دارد و زیرگونه‌های آن چیست؟

برای پاسخ به این پرسش، باید درباره‌ی سه موضوع بحث کنیم و منظورمان را از «ریخت در کتاب کودک»، «آیا مخاطب کتاب‌های کودکان، کودکان هستند؟» و «مهارت کتابخوانی یا عادت کتابخوانی؟» مشخص کنیم. پاسخ به این پرسش‌ها پیش از تعریف رمان گرافیکی مهم است.

ریخت در ادبیات کودک: ابتدا درباره‌ی ریخت! شما می‌توانید نامش را بگذارید شکل، ظاهر یا هر چیز دیگری که فکر می‌کنید درست است. من می‌گویم ریخت، چون شامل همه‌ی این‌ها است. ریخت در ادبیات کودک چه اهمیتی دارد؟ بیایید فکر کنیم ما به عنوان مخاطب بزرگسال چه معیارهایی برای انتخاب کتاب داریم. نویسنده؟ مترجم؟ ناشر؟ یا براساس ظاهر کتاب آن را می‌خریم؟ اگر کتابخوان حرفه‌ای باشیم، در هر حوزه‌ای که در آن تخصص داریم، دنبال کتاب‌هایی می‌رویم که نیازمان به دانستن را تأمین می‌کند یا دنبال کتاب‌هایی می‌رویم که می‌دانیم باید در کتابخانه آن را داشته باشیم. برای کودکان چه چیزی در انتخاب کتاب مهم است؟ اگر والدین، آموزگاران و مربیان بخواهند کتاب را انتخاب کنند نکته‌ی مهم برای‌شان این است که کتاب چه چیزی را به کودکان‌ یاد می‌دهد؟ کتاب آن‌ها را به انجام چه کاری ترغیب می‌کند و یا از انجام چه کاری نهی می‌کند؟ آیا برای کودک بدآموزی دارد؟ دوستان‌ام در هدهد گاهی نظرات مخاطبان شبکه‌های اجتماعی را برایم می‌فرستند. بیشتر این نظرات درباره‌ی این است که آیا این کتاب برای کودک در این سن مشخص مناسب است؟ برای این موضوع خاص چه کتابی دارید؟ چرا شخصیت این کتاب این‌قدر بی‌ادب است و رفتار و گفتار مناسبی ندارد؟ و چراهایی شبیه این! ادبیات کودک تنها بخشی از ادبیات است که مخاطب اصلی آن، نه نقدهای منتشر شده را می‌خواند نه درگیر بحث‌هایی درباره‌ی مناسب یا نامناسب بودن کتاب است. اگر با کودکان به کتابفروشی یا کتاب‌خانه‌ها رفته باشید کتاب‌هایی را برمی‌دارند که ظاهر جذاب‌تری دارند. تصویر جلد برای بچه‌ها مهم ‌است. قطع کتاب برای‌شان مهم است. کتاب را ورق می‌زنند و اگر تصویرهای داخلی را دوست داشته باشند حتما آن را انتخاب می‌کنند حتی اگر تصویرهای کتاب، کپی شده از انیمیشن‌ها باشند. اگر مهارت کتاب‌خوانی را آموخته باشند، هنگام انتخاب کتاب، بخشی از آن را می‌خوانند. پس اگر در کتابفروشی جایی برای نشستن و یا حتی ایستادن پیدا کنند، ممکن است حتی ساعتی را به خواندن کتاب بگذرانند. انتخاب‌های کودکان، حتی کودکانی که در کتاب‌خوانی ماهر هستند، با ما متفاوت است پس وقتی درباره‌ی «ریخت در کتاب کودک» صحبت می‌کنیم تمرکز بحث ما باید در بر دو جنبه باشد؛ زیبایی‌شناسی کتاب کودک و مخاطب کتاب کودک.

زیبایی‌شناسی، فقط بررسی زیبایی ظاهری در کتاب نیست، فکر می‌کنم روشن است که وقتی از زیبایی‌شناسی صحبت می‌کنیم، محتوا، تناسب، و ویژگی‌های سن مخاطب را در نظر داریم. اگر در بخش تناسب در زیبایی‌شناسی کتاب کودک بحث کنیم، هم محتوای متن و هم تصویر را دربرمی‌گیرد هم ظاهر کتاب را. کمتر ناشری را می‌شناسم که به فونت، جایگذاری فونت و چینش آن در کتاب کودک اهمیت دهد. فونت از نظر زیبایی ظاهری و مهم‌تر از آن درک کودکان، عنصری مهم است، یک عنصر دیداری و معنادار است در کتاب کودک و با توجه به گروه سنی، چینش آن در کتاب کودک متفاوت است. تایپوگرافیکی باز هم از چیزهایی است که نادیده گرفته می‌شود. توجه به آسترهای بدرقه، بخش‌های سفید و یا در اصطلاح سفیدخوانی، تعداد سطرها در صفحه، چینش این سطرها، اندازه‌ی تصویر، قاب تصویر، و جلد، همه در کتاب کودک مهم هستند و البته عنوان کتاب! فکر نمی‌کنم والدین دوست داشته باشند فرزندشان کتابی با عنوان «چگونه پدر و مادر خود را تربیت کنیم؟» بخوانند. این عنوان برای کودکان جذاب است و خود کتاب و ساختارش هم از کتاب‌هایی است که سبب اشتیاق کودکان به خواندن می‌شود. بیایید منصف باشیم، وقتی والدین این همه دنبال کتاب‌ها و نوشته‌هایی برای تربیت بچه‌های‌شان هستند چرا کودکان کتابی را نخوانند که درباره‌ی تربیت والدین است؟! این بحث‌ها چرا در تعریف رمان گرافیکی مهم است؟ چون در رمان گرافیکی شما به عنوان نویسنده با همه این موارد درگیر می‌شوید، فونت، طرح جلد، تصویر، جایگذاری متن و تصویر، سفیدخوانی و عنوان، همه این‌ها در ساختار محتوای کتاب معنا پیدا می‌کند. یعنی محتوای رمان گرافیکی نوع فونت، چینش، جای‌گذاری، تصویر و همه این‌ چیزها را مشخص می‌کند. گرت هیندز باور دارد که: «رمان گرافیکی شبیه ساختن یک فیلم کامل توسط خودتان است. نویسنده، کارگردان، طراح تولید و لباس، کارگردان هنری، فیلم‌بردار، بازیگران، تیم جلوه‌های ویژه و تدوینگر هستید![1]»

کتاب طنز


خرید مجموعه قصه‌های با پدر و مادر​


حالا می‌رسیم به این پرسش؛ رمان گرافیکی چیست؟

ابتدا درباره‌ی زیرگونه‌ها یا گونه‌ها؛ «همه‌ی کمیک‌استریپ‌ها، کتاب‌های تصویری و رمان‌های گرافیکی، یک قالب هستند. تفاوت میان آن‍‌ها، در تکنیک داستان‌سرایی نیست، در طول داستان و تعداد صفحه‌هاست[2].» هر رمان گرافیکی یک کمیک است اما هر کمیکی، رمان گرافیکی نیست. رمان‌های گرافیکی از کمیک‌استریپ‌ها زاده شده است و شبیه کتاب‌های تصویری داستانی هستند در تعداد صفحات بیشتر. «پیترخرگوشه» یک کتاب تصویری است که سال 1902 نوشته شده و تا سال 1915 مجموعه‌ی این کتاب‌ها را بئاتریکس پاتر ادامه می‌دهد، می‌نویسد و تصویرگری می‌کند. تصویرهای این مجموعه را ببینید، زیبا و دلنشین هستند. تک تصویرهایی در هر صفحه که این شخصیت دوست‌داشتنی را زنده می‌کند. پیترخرگوشه را با کتاب «یپه در راه» مقایسه کنید تا ببینید در این صد سال چه‌قدر کتاب‌های تصویری متفاوت شده‌اند. داستان «یپه در راه» از آستربدرقه‌ آغاز می‌شود و تمامی مسیر حرکت او در داستان را نشان می‌دهد. مانند کمیک استریپ‌ها بالن‌های گفت‌وگو را بالای سر یپه می‌بینید. تک تصویرهای کتاب «پیترخرگوشه» به فریم‌های متعدد در بالای صفحه و فریم‌های کوچک پایین صفحه که زمان را نشان می‌دهند، تبدیل شده. همین تعداد تصویرها و اهمیت تصویر در روایت داستان، تغییر نگاه به تصویر در کتاب تصویری را نشان می‌دهد. «یپه در راه» مانند یک انیمیشن است. یوتا باوئر، هم نویسنده است هم تصویرگر، هم طراح لباس، هم فیلم‌بردار، هم نورپرداز و هم تدوین‌گر. «یپه در راه» یک کتاب تصویری زیبا برای کودکان است. تفاوت این کتاب با رمان گرافیکی تنها در تعداد صفحه‌هاست.

در سایت کتابک بخوانید: باغ موزه پیترخرگوشه

ماهیت اصلی کمیک‌ها این است که از تصویر برای انتقال اطلاعات داستان استفاده می‌کنند و این کار را با قرار دادن تصویرها در کنار یکدیگر انجام می‌دهند. یک نویسنده یا هنرمند آن توالی بصری را ساخته و از تصویرها برای نوشتن یک روایت استفاده می‌کند، حتی اگر در کتاب هیچ واژه‌ای وجود نداشته باشد. رمان‌های گرافیکی طوری ساخته می‌شوند که متن بدون تصویر معنا پیدا نکند و بالعکس، بنابراین پردازش تصویرها بسیار مهم است. در تصویرها، توضیحات و اطلاعاتی وجود دارد. رمان‌های گرافیکی و کمیک‌ها بهتر و بدتر از کتاب‌های دیگر نیستند، بلکه روشی برای ارائه داستان‌ها هستند، و از آنجایی که خواندن را به چالش می‌کشند، قوه‌ی داستان‌سرایی خواننده را افزایش می‌دهد.[3]»

در سایت کتابک بخوانید: معرفی کتاب و فیلم پیترخرگوشه

یپه در راه


خرید کتاب یپه در راه


آیا مخاطب کتاب‌های کودکان، کودکان هستند؟

بیایید به این پرسش از زاویه‌ی دیگری هم نگاه کنیم؛ آیا کتاب‌های کودکان باارزش هستند؟ ارزشمندی را می‌خواهم در قیاس با ادبیات بزرگسال بسنجم. آیا این قیاس درست است؟ بحث ارزشمندی ادبیات کودک همیشه مطرح بوده و هست. بسیاری باور دارند اگر به جامعه نشان بدهیم که کتاب‌های کودک برای بزرگسالان هم خوش‌خوان هستند، اهمیت و ارزش کتاب کودک بیش‌تر و بهتر درک می‌کند. این گروه باور دارند با معرفی آثار کلاسیک ادبیات کودک می‌توانیم بزرگسالان را به خرید کتاب کودک برای فرزندان‌شان تشویق کنیم، می‌توانیم منتقدان بزرگسال را به بحث‌های ادبیات کودک بیاوریم و نشان دهیم کتاب کودک همانند کتاب بزرگسال مهم است. در کنار این گروه، نویسندگانی هستند که باور دارند باید راه میانه‌ را انتخاب کنند و آثاری بنویسند که بحث مخاطب در آن مطرح نباشد. تجربه هم نشان داده آثاری که مرزهای روشنی برای گروه‌های سنی ندارند بهتر در جامعه پذیرفته و خوانده شده‌اند.

برای درک بهتر این بحث، بیایید دو کتاب را بررسی کنیم. «گرگ نیکوکار» داستان گرگی درمان‌گر است که از پدران‌اش آموخته که باید مراقب جنگل باشد نه حکم‌ران ترس بر جنگل. از همان صفحه‌ی ابتدای کتاب، ما با داستانی متفاوت روبه‌رو هستیم اما این داستان، کم کم ما را به روایتی عجیب می‌کشاند از داستان جغد و روباهی که در نبود گرگِ داستان، وحشت و ترس را به جنگل می‌آورند. گرگ با ترسی که در دل دیگران می‌اندازد، آن‌ها را از خطر دور می‌کند اما باز هم او حکم‌ران جنگل است اما جغد این را نمی‌خواهد! پس به گرگ می‌گوید که بهتر است برود و دنیا را بگردد. گرگ تصمیم می‌گیرد که خودش را تغیر دهد و جانور بهتری باشد پس از جنگل می‌رود. جغد به جانوران جنگل مژده‌ی آمدن دوره‌ای زرین را می‌دهد. دوره‌ی حکومت وحشت به پایان رسیده است و همه آزادند. روباه با تأیید حرف جغد در همان هنگام مرغی را به دندان می‌گیرد. هیچ‌کس نمی‌بیند که قوی‌ترها نیرومندتر شدند و گستاخ‌ها، پرروتر. هیچ‌کس متوجه نمی‌شود که ترسوها ترسوتر و بی‌سروصداها کم‌وبیش لال شدند. حالا نوبت جغد است تا حکم‌رانی وحشت را آغاز کند آن هم بدون خوردن حتی یک جانور!زمستان از راه می‌رسد و گرگ که درمان‌گر شده به جنگل باز می‌گرددن جغد به همه می‌گوید گرگی که درمان می‌کند، گرگی است در لباس میش! حتی تا پایان داستان، جغد مانع می‌شود تا کسی به گرگ اعتماد کند اما روباهی که درد به سراغ‌اش آمده برای درمان پیش گرگ می‌رود. کتاب نشان می‌دهد که گرگ، روباه یا جغد، تنها لباسی است بر تن جانداران است. مهم نیست از چه چیزی یا چه کسی می‌ترسید، مهم این است که ترس می‌تواند بر شما حکومت کند و جغد به آسانی حتی بدون خوردن یک جاندار این کار را انجام می‌دهد. این کتاب برای کودکان است؟ یا بهتر است بپرسیم این کتاب فقط برای کودکان است؟

کتاب تصویری برای کودکان


خرید آثار یوزف ویلکن


«پیکو جادوگر کوچک» را بخوانید. داستانی شگفت و پرمعنا است درباره‌ی آزادی و اندیشه. درباره‌ی زنجیرهایی که به ما بسته شده و آن را نمی‌بینیم. درباره‌ی جادوگری که حتی از یک دانه‌ی شن کوچک‌تر است و چیزهایی را که می‌بیند که دیگران نمی‌بینند. او به درون سرِ شخصیت‌ها و به میان فکرهای آن‌ها می‌رود و همه چیز را تغییر می‌دهد. کوچک‌ترین موجود با تغییر اندیشه، سبب بزرگ‌ترین رخداد داستان می‌شود. آیا این کتاب فقط برای کودکان است؟ از نگاه من ادبیات کودک، قالبی است برای گفتن مسائل در ظرفی دیگر. «گرگ نیکوکار» را نمی‌توان در قالبی دیگر نوشت یا «پیکو جادو کوچک». به آثار نیل گیمن یا دیوید آلموند نگاه کنید. آیا می‌توانید مرزهای دقیقی برای گروه سنی در آن‌ها پیدا کنید؟ آثار هوشنگ مرادی کرمانی را بخوانید. خودش باور دارد که هیچ‌وقت نخواسته نویسنده‌ی کتاب‌های کودکان باشد، فقط آثاری نوشته که کودکان هم آن‌ها را دوست داشتند. منظورم این نیست که داشتن یا نداشتن گروه سنی، به کتاب ارزش می‌دهد، بلکه باور به این نکته مهم است که ادبیات کودک ظرف دیگری است برای گفتن. اگر بزرگسالان کمتر کتاب کودک می‌خوانند، چون نمی‌دانند کتاب‌های کودک چه چیزهایی می‌تواند داشته باشد.

در سایت کتابک بخوانید: شگردهایی برای نوشتن یک کتاب خوب، بررسی کتاب پیکو جادوگر کوچک، بخش نخست

در نقدهایی که برای کتاب‌های کودک نوشته و می‌نویسم، گاهی از فیلم‌ها و آثار ادبیات بزرگسال استفاده می‌کنم تا نشان دهم که مفاهیم کتاب کودک کمتر و یا کم‌وزن‌تر نیستند فقط نوع گفتن متفاوت است. چرا این بحث در رمان گرافیکی مهم است؟ چون رمان‌های گرافیکی از اساس برای بزرگسالان، جوانان، نوشته شده بودند. کمیک استریپ‌ها قالبی بودند در نشریه و مجلات، داستان‌های دنباله‌داری که بعدها به شکل کتاب منتشر شدند. وقتی این قالب به ادبیات کودک راه یافت، انتظار می‌رفت تا واکنش منفی در بزرگسالان ایجاد نکند اما با ذهنیتی که درباره‌ی این کتاب‌ها وجود داشت،  بزرگسالان کمتر تمایل داشتند تا این کتاب‌ها را برای کودکان تهیه کنند. از نگاه آن‌ها کمیک‌ها داستان‌هایی طنز درباره‌ی ابرقهرمان‌ها بودند. پر از کلیشه‌هایی نادرست، روابط ناپایدار انسانی، سکس و دنیای مدرن آشفته‌ی بیمار که تنها راه رهایی‌اش حضور قهرمان‌هایی است که نیروهای فراطبیعی دارند. کم کم که این قالب توانست از داستان‌های ابرقهرمانی فاصله بگیرد، به بخش مهمی از ادبیات کودک تبدیل شود. ژاپن از کشورهایی بود که توانست این قالب را بومی کند. یعنی بتواند از این قالب حتی برای آموزش مطالب درسی استفاده کند و داستان‌های قدیم ژاپنی را به شکل کمیک به مخاطبان ارائه دهد. کمیک‌استرپپ‌ها یا رمان‌های گرافیکی چون در جامعه‌ی بزرگسالان پذیرفته شده بودند هم راهی آسان در پیش داشتند و هم سخت. فروش این کتاب‌ها در ابتدا با استقبال بسیاری همراه بود و برای همین ناشران تمایل داشتند کتاب‌های بیشتری در این قالب تولید کنند اما آسیب از آن‌جا آغاز شد که قالب جای محتوا را گرفت و تولید آثار ضعیف، بازار این نوع کتاب‌ها را به ورشکستگی کشاند. نیل گیمن در یکی از سخنرانی‌هایش برای تولیدکنندگان کمیک‌ها، بازار لاله‌ی هلند را برای‌شان مثال می‌زند که چگونه ابتدای ورود لاله به هلند، کمیاب و گران و پرفروش بود و چگونه همین بازار، بسیاری را ورشکسته کرد. گیمن این اخطار را به تولیدکنندگان آثار کمیک می‌دهد و چند سال بعد بازار کمیک‌ها دچار همین سرنوشت می‌شود. این‌ها دوره‌هایی است که کشورهای اروپایی و آمریکایی پیش از ما آن را طی کرده‌اند و لازم است که نویسندگان و ناشران هم در ایران بدانند با همه جذابیت‌هایی که این قالب دارد، اگر نتوانند محتوای خوبی تولید کنند نمی‌توانند انتظار استقبال از رمان‌های گرافیکی را داشته باشند.

آثار نیل گیمن


خرید آثار نیل گیمن


مهارت کتابخوانی یا عادت کتابخوانی؟

رمان‌های گرافیکی همیشه در سبد انتخاب‌های کودکان و نوجوانان هستند. در پاسخ به این پرسش که: «چه کسی امروز رمان گرافیکی می‌خواند، شاید پرسش مناسب‌تر این باشد که چه کسی رمان‌های گرافیکی نمی‌خواند؟ این قالب به خودی خود برای طیف گسترده‌ای از خوانندگان، به ویژه آنهایی که از تصویرها یاد می‌گیرند، جذاب است و برای نسل‌های امروزی که با تنوع بصری تلویزیون، فیلم و اینترنت بزرگ شده‌اند، کمیک‌ها ترکیبی از فرم‌ها هستند.[4]»

در  سایت کتابک بخوانید: رمان‌‌های گرافیکی و مهارت خواندن

خوانندگان رمان‌های گرافیکی و کمیک‌ها خیلی زود یاد می‌گیرند که چگونه این کتاب‌ها را باید بخوانند: «خواننده‌ی رمان گرافیکی انتخاب می‌کند که در ابتدا به چه چیزی نگاه کند، تصویر یا متن، و انتخاب می‌کند که روی چه بخشی از صفحه تمرکز کند. برخی از خوانندگان کل صفحه را می‌بینند، متن را می خوانند، و سپس برای خواندن دوباره‌ی متن، متن را با تصویرها می‌خوانند. برخی ابتدا تصویرها را می‌خوانند، روایت را دنبال می‌کنند و سپس گفت‌وگوها را می‌خوانند. برخی ترکیبی سریع از هر دو تکنیک را انجام می‌دهند[5].» هنرمندان و نویسندگان می‌توانند تکنیک‌های متفاوتی برای ارائه‌ی داستان داشته باشند و خواننده خودش انتخاب می‌کند که داستان را از کجا بخواند. چرا رمان‌های گرافیکی در آموزش مهارت‌های کتاب‌خوانی مهم است؟ ابتدا باید بدانیم کتاب‌خوانی یک مهارت است نه یک عادت. هنگامی که کودکان در خواندن کتاب‌ها ماهر می‌شوند، به کتاب‌خواندن عادت می‌کنند. عادت بدون یادگیری مهارت پایدار نخواهد بود. مهارت هم زمانی به دست می‌آید که کودکان به کتاب‌های باکیفیت دسترسی داشته باشند. مثلا کتاب‌های تصویری چون از دو رسانه واژه و تصویر به طور همزمان استفاده می‌کنند، می‌توانند درک کودکان را گسترش دهند. گفت‌وگوی کودک درباره‌ی کتاب با والدین و مربیان و آموزگار و حتی هم‌کلاسی و دوستان، می‌توانند نگاه انتقادی را در کودک پرورش دهد. رمان‌های گرافیکی با ترکیب تکنیک‌ها حتی برای کودکانی که خواندن را به خوبی یاد نگرفته‌اند و یا در خواندن مشکل دارند، جذاب هستند. در این کتاب‌ها به هرحال چیزی برای دانستن و لذت بردن برای هر کودکی وجود دارد. طیف کتاب‌های تصویری از کتاب‌های تصویری بدون واژه تا داستان‌های مصور، که رمان‌های گرافیکی و کمیک‌ها، هم در این دسته هستند می‌توانند: «تمرکز، حافظه، توالی و روایت، و مهارت‌های شناختی را پرورش داده و تقویت می کنند. رمان‌های گرافیکی طیف گسترده‌ای از ژانرها را در برمی‌گیرند. این ژانرها شامل داستان‌های واقع‌گرایانه، داستان‌های تاریخی، غیرداستان، فانتزی، علمی و تخیلی و حتی ژانرهای وحشت هستند. رمان‌های گرافیکی ابزارهای فوق‌العاده‌ای هستند که آموزگاران می‌توانند از آن‌ها برای برنامه‌های آموزشی استفاده کنند. رمان‌های گرافیکی متن‌های پیچیده‌ای هستند که هم سواد کلامی و هم سواد بصری را تقویت می‌کنند. برای زبان‌آموزان ضعیف، متن کم رمان‌های گرافیکی همراه با تصویرهای دقیق به خوانندگان کمک می‌کند تا متن را ساده‌تر رمزگشایی و درک کنند[6].» برای نویسندگان، رمان گرافیکی یک امکان ویژه و بی‌مرز برای بیان است و برای خوانندگان دنیایی از تجربه‌های تازه است.

اگر بخواهید کمی تاریخچه رمان گرافیکی نوجوان را در جهان امروز باز کنید، تا چه اندازه به عقب می‌روید؟ و اگر قرار باشد دوره به دوره تا امروز داستان‌ها و رمان‌های گرافیکی را برای آشنایی کتابداران، مربیان آموزگاران، دانشجویان و دیگر علاقه‌مندان باز کنید، چه دوره‌ها و فصل‌هایی مهمی در روند تولید رمان گرافیکی در جهان می‌بینید؟

شلبی وولف است درباره‌ی تاریخچه‌ی رمان گرافیکی می‌نویسد: «[7]کارتون‌ها و کمیک‌ها میراث هنری طولانی دارند که به هیروگلیف‌های مصری و سفال‌های یونان باستان می‌رسد، اما اولین کتاب تصویری، شبیه کمیک‌ها، در دهه 1730 منتشر شد. A Rake's Progress تصویرها و زیرنویس‌هایی زیر تصویر داشت. در دهه 1840، یک نجیب‌زاده سوئیسی به نام رودولف تاپفر، داستان‌های تصویری تولید کرد، با پانل‌هایی در تصویر برای گفت‌وگو و متن. کتاب تاپفر مانند A Rake، دیدگاهی طنزآمیز دارد، و در بین عموم مردم بسیار محبوب بودند (Willems, 2008). در سال 1841، مجله طنز سیاسی بریتانیایی Punch راه اندازی شد و کمیک‌ها را به عنوان یک رسانه انتقادی قدرتمند پیش برد. در دهه‌های 1880 و 1890، تعدادی کمیک استریپ و داستان در اروپا توسط ویلهلم بوش در دهه 1860  منتشر شد. در همان دوره مجموعه مجلات کمیک Ally Sloper در انگلستان منتشر شدند (Becker, 1959; Sabin, 1996). در دهه 1920، تن تن در ضمیمه ویژه روزنامه Le Petit Vingtième منتشر شد و خیلی زود توانست به شکل کتاب به فروش برسد. در ایالات متحده، با محبوبیت کمیک استریپ‌ها از جمله نمو کوچک و تری و دزدان دریایی مخاطبان برای خواندن کمیک‌های طولانی‌تر آماده شدند. (بکر، 1959). اولین ابرقهرمان کتاب کمیک آمریکایی، سوپرمن، را  جری سیگل و جو شوستر خلق کردند. کمیک‌ها در دهه 1940 رونق گرفتند و در حالی که ابرقهرمان‌ها در ابتدا بر بازار تسلط داشتند، کمیک‌های علمی تخیلی بزرگسالان، فانتزی، معمایی و جنایی پس از معرفی، محبوبیت زیادی پیدا کردند.در طول دهه 1950، کمیک‌ها به ژاپن راه یافتند. هنگامی که ژاپن در اواخر دهه 1870 مرزهای خود را به روی غرب باز کرد، همه انواع فرهنگ و هنرهای غربی به سرعت کشور را فرا گرفت و توسط دولتی که مصمم به تبدیل شدن به یک کشور مدرن بود، پذیرفته شد. در حالی که در ابتدا کاریکاتوریست های ژاپنی از همتایان انگلیسی خود تقلید می کردند، سازندگان به سرعت یاد گرفتند که سبک کمیک‌های غربی را با معرفی سنت‌ها و نمادهای هنری ژاپنی تغییر دهند. تاریخ کمیک در ژاپن تقریباً همان مسیر کمیک‌های غربی را دنبال می کند، از کاریکاتورهای سیاسی و نقد فرهنگی در اواخر دهه 1800 شروع می شود، سپس به کمیک استریپ‌ها و داستان‌های تمام صفحه در مجلات در دهه های 1920 و 30 می رسد (Gravett, 2005). فرهنگ پس از جنگ در ژاپن، پذیرای مانگا یا کمیک‌های چاپی بود. کودکان و بزرگسالان تشنه سرگرمی‌های کم‌هزینه و با ارزش بودند (Schodt, 1983). مکمل‌های مانگا در مجلات کودکان در دهه 1930 بسیار محبوب بودند.»


خرید کتاب کمیک استریپ/ رمان گرافیکی


از نگاه شما چند اثر برجسته داستان و رمان گرافیکی که ترجمه هم شده است، کدام اند و دلیل انتخاب تان چیست؟

مجموعه «خانه درختی» هفتاد بار چاپ شده است. چند اثر دیگر هم شبیه خانه درختی توانسته‌اند مخاطب را به خود جذب کنند. تمامی رمان‌های گرافیکی منتشر شده را ندیدم و نمی‌توانم پاسخ روشنی به این پرسش بدهم. «خانه درختی» رمان جذابی است و برای کودکان خوش‌خوان است. مسئله دارد، شوخ‌طبعی و شیطنت‌های شخصیت‌های داستان را کودکان دوست دارند. موضوع هر کتاب هم جالب و پرچالش است. من خانه‌ی درختی را دوست دارم اما در دسته‌ی کتاب‌هایی نیست که بخواهم حتما در کتابخانه‌ام داشته باشم. داستان‌هایی را دوست دارم که درگیری بیشتری با مسائل انسانی و طبیعی داشته باشند که اندیشه و دیدگاه ما را به پرسش بگیرند که پس از خواندن کتاب تغییری در خودمان حس کنیم. می‌پرسید آیا این در کتاب‌های کودکان ممکن است؟ بله چند نمونه‌ از همین کتاب‌ها را در همین پاسخ‌ها مثال زدم. قرار نیست داستان کتاب کودک پیچیده و عجیب باشد، کافی است نویسنده به درستی بداند که می‌خواهد درباره‌ی چه موضوعی صحبت کند و بلد باشد پرسش در ذهن خواننده ایجاد کند.

کتاب طنز برای کودک


خرید مجموعه خانه‌درختی


نقش متن و نقش تصویر هرکدام آیا در رمان های گرافیکی تعریف شده است یا این که در راه کامل می‌شود؟ یعنی می‌خواهم بدانم چه قواعدی میان شما و تصویرگر باید باشد که یک کار به سرانجام درست برسد؟

نوشتن رمان گرافیکی یک کار فردی نیست، مگر اینکه نویسنده خودش تصویرگر هم باشد. وقتی شما با قالبی سروکار دارید که در آن تصویر باید یک رسانه‌ی قوی برای انتقال اطلاعات باشد، باید تصویرگر را بشناسید، سبک او را بدانید و نوشتن داستان را با او پیش ببرید. شاید نویسنده‌ای بگوید اگر به تصویرگری دسترسی نداشته باشد پس نباید رمان گرافیکی بنویسد؟ نه چنین نیست. شما می‌توانید این کار را فردی هم پیش ببرید اما باید امکانات یک داستان تصویری را بدانید و بلد باشید. گرت هیندز می‌نویسد:«هنرمند باید تصمیم بگیرد که کدام اطلاعات از راه متن و کدام با تصویر بهتر منتقل شود. چه‌قدر گفت‌وگو لازم است؟ بهترین راه برای نشان دادن یک صحنه و دراماتیک‌ترین راه چیست؟ چه‌قدر می‌توان درام را قبل از تبدیل شدن به ملودرام اوج بخشید؟ این به من امکان می‌دهد انرژی خود را روی چیزی متمرکز کنم که واقعاً من را مجذوب خود می‌کند: چگونه یک داستان را در تصویرها (دوباره) بازگو کنم. نویسندگان اغلب از اصطلاحات مشابه کارگردانان فیلم استفاده می‌کنند. ما همچنین باید بفهمیم که چگونه تصویرها را در یک صفحه کنار هم قرار دهیم، فضای مناسبی را برای جلوه‌های صوتی و متنی باقی بگذاریم و خواننده را به ترتیب درست از میان پانل‌ها هدایت کنیم، و ضرب‌آهنگ سریع یا آهسته ایجاد کنیم.[8]»


خرید رمان گرافیکی


نقشی که ناشر در دسترس پذیر کردن این آثار در جامعه دارد تا چه میزان است؟

یک نبرد مرئی و نامرئی بین نویسنده و ناشر همیشه وجود داشته و دارد. اینکه انتظارات نویسندگان و ناشران در بیشتر وقت‌ها نه تنها حتی ذره‌ای شبیه هم نیست بلکه ضد هم است. این به معنای خوب یا بد بودن نیست، نویسنده انتظاراتی دارد و ناشر محدودیت‌هایی. واقعیتش این است که به عنوان نویسنده هر چه هم تلاش کردم نتوانستم تغییر چشمگیری بر دسترس‌پذیرتر شدن کتاب‌هایی که برای کودکان نوشتم، در جامعه بگذارم. ببینید جامعه‌ی ما مشکلات بسیاری دارد و پای صحبت هر ناشری که بنشینید، دردل‌هایی دارد. این ناشر است که کتاب را تولید می‌کند، ناشر است که به بازار عرضه می‌کند، ناشر باید کتاب را معرفی کند، باید بتواند آن را به خوبی در جامعه پخش و دسترس‌پذیر بکند. باید برای انتشار تک تک کتاب‌هایش برنامه داشته باشد. اما آیا همه‌ی این‌ها ممکن است؟ آیا می‌تواند؟ من می‌گویم اگر برای انتشار کتاب برنامه داشته باشد، بهتر می‌تواند عمل کند. بعضی ناشران کتابفروشی، شبکه‌های گسترده پخش و دسترسی خوب به بازار فروش دارند و بعضی هیچ‌کدام را ندارند.

راهنمای خرابکاری مجموعه دومی بود که از شما منتشر شد. بازخورد مخاطبان با این اثر چه گونه بود؟

داستان «راهنمای خرابکاری» یکی داستان است پرآب چشم! انتشارات «خانه‌ی ادبیات» از من خواست تا داستان‌هایی برای کودکان بنویسم درباره‌ی آموزش قوانین شهری. ایده‌ی راهنمای خرابکاری از همان جلسه‌ی اول گفت‌وگو  با ناشر در ذهن‌ام شکل گرفت و چون تجربه‌ی نوشتن «قورتش‌بده» را داشتم، می‌دانستم می‌توانم کار قابل قبولی بنویسم. خوشبختانه تصویرگر «قورتش‌بده» پذیرفت تا راهنمای خرابکاری را هم تصویرگری کند و چه‌قدر هم خوب این کار را انجام داد. ناشر هم همراهی کرد و پس از انتشار با ناشر تصمیم گرفتیم یک رونمایی برای این مجموعه داشته باشیم. چون هم یک مجموعه گرافیکی بود و هم از نظر نوع نگاه به قوانین شهری متفاوت بود. این رونمایی قرار بود با اجرای نمایش از خود رمان باشد. رونمایی دقیقا در روزی بود که تازه خبر انتشار ویروس کرونا در ایران پخش شد. دو روز بعد، همه چیز در کشور تعطیل شد. پیشنهاد من این بود که ناشر از فیلم‌های روز رونمایی تکه‌هایی برای انتشار در شبکه‌های اجتماعی منتشر کند. این کار انجام نشد. وقتی کارشناسان آموزش و پرورش این مجموعه را برای کتابخانه‌هایشان مناسب ندیدند، ناشر دلسرد شد. من تعجب نکردم، چون این کتاب‌ها پر از خرابکاری هستند، اصلا این مجموعه درباره‌ی دردسرهایی است که بی‌قانونی ایجاد می‌کند. یک پارودی است. «راهنمای خرابکاری» یک نقد است به جامعه با چاشنی طنز. متفاوت است و کودکان پسر این مجموعه داستان‌ها را دوست داشتند. اگر بگویید استقبال چه‌قدر بوده، واقعیتش این است که آماری ندارم چون ناشر آن‌طور که فکر می‌کردم نتوانست این مجموعه را به جامعه معرفی کند.

عادله خلیفی


خرید آثار عادله خلیفی


این اثر در دوره کرونا که یک نوع از خاموشی و ترس بر جامعه حاکم بود منتشر شد، بیماری کوید هم در سرتاسر جهان سبب انزوای نوجوانان شد. در این دوره هر دو کار شما به زبان ترکی ترجمه و در ترکیه هم منتشر شد. آیا با توجه به این که زمان مناسبی برای انتشار راهنمای خرابکاری در ایران نبود، چه‌طور ناشر ترکیه ای از این آثار برای ترجمه استقبال کرد؟

ناشر ترکیه‌ای، رمان را خواند! می‌خواهم روی واژه‌ی «خواندن» تأکید بگذارم. چون برخی ناشران در ایران بدون اینکه بدانند دقیقا چه چیزی را دارند منتشر می‌کنند، کتاب را برای انتشار می‌پذیرند. شاید از این حرف‌ام تعجب کنید، اما در بیشتر اوقات کتاب به ناشر معرفی شده یا ناشر به نویسنده و مترجم سفارش داده، کار انجام شده و بعد منتشر می‌‌شود. ناشر کتاب را موشکافانه و حرفه‌ای نمی‌خواند. اینقدر هم ناشران گرفتار بوروکراسی هستند که وقتی می‌خواهی ارتباط بگیری در یک هزارتوی بی‌پایان گرفتار می‌شوی. هرچه فاصله‌ی میان خالق اثر و ناشر کمتر باشد، کار بهتر و پخته‌تر خواهد شد. متاسفانه بعضی ناشران در ایران گمان می‌کنند هر چه این فاصله بیشتر باشد، ناشر اعتبار بالاتری دارد. اما ناشر ترکیه‌ای، هر دو مجموعه را دقیق خواند. هر بار که با ناشر ترکیه‌ای درباره‌ی کتاب‌ها صحبت می‌کنم از اینکه می‌داند داستان هر دو مجموعه چیست و کدامیک را بچه‌ها بیشتر دوست دارند و چرا، لذت می‌برم. از اینکه می‌داند طرح جلد چه‌قدر در استقبال کودکان اثر می‌گذارد و راهنمایی‌ام می‌کند که کتاب بعدی باید چه شکلی از نظر ظاهر داشته باشد که فضای ترکیه چه کتاب‌هایی نیاز دارد. از استقبال کودکان در نمایشگاه‌ها برایم عکس می‌فرستد و هنوز پس از دوسال که از انتشار کتاب‌ها گذشته، با آن‌ها ارتباط دارم. ناشر یک راهنماست همراه همیشه‌ نویسنده باید باشد. ناشران در ایران زمانی که کتاب را منتشر می‌کنند، ارتباط‌شان با نویسنده و تصویرگر قطع می‌شود و جز برای ارسال نسخه‌های تجدید چاپ شده و یا مسائل قرارداد سراغ نویسنده و تصویرگر نمی‌روند.

در سایت کتابک بخوانید: راهنمای استفاده از رمان‌های گرافیکی برای کودکان و نوجوانان

فکر می‌کنم الان هم شما مشغول نوشتن و کار روی یکی دو تا اثر دیگر در این حوزه هستید، می شود بگویید تجربه‌های گذشته چه‌طور کمک می‌کند که در آینده کارهایی در تراز بالاتر ارائه دهید؟

در این گفت‌وگو، تجربه‌ها و دانسته‌هایم درباره‌ی رمان گرافیکی را با خوانندگان به اشتراک گذاشتم و در کنارش همه‌ی این‌ها را برای خودم بازتعریف کردم. همین گفت‌وگو سبب شد که بخواهم بیشتر درباره‌ی داستان‌های تازه‌ای که می‌نویسم، فکر کنم. ببینید، رمان گرافیکی امکانات بسیاری دارد که شما می‌توانید از آن استفاده کنید اما باید بلد باشد چه‌طور از آن‌ها استفاده کنید. بخوانید و بخوانید و بیشتر ببینید. هرچه چشم و ذهن شما به عنوان نویسنده و تصویرگر و حتی ناشر، با آثار بیشتری آشنا باشد، هرچه بیشتر نقد بخوانید و بیشتر با کودکان ارتباط داشته باشید آثار بهتری تولید خواهید کرد.

و اگر قرار باشد به کسانی که در ایران به سوی نوشتن این گونه می روند توصیه ای یا راهنمایی داشته باشید چه حرفی برای شان دارید؟

می‌خواهم خاطره‌ای برای‌تان تعریف بکنم. برای‌تان حتما پیش آمده که بچه‌هایی را دیده باشید که از دست پدر و مادرشان کلافه شده باشند و بخواهند از خانه بروند. البته منظورم خردسالان است نه نوجوانان و جوانان. چون دلایل در سن نوجوانی و جوانی بسیار متفاوت‌تر است. خردسالان به خاطر برآورده نشدن خواسته‌هایش مانند خرید اسباب‌بازی یا حسودی به خواهر و برادر دیگرشان تصمیم به رفتن می‌گیرند. یک پسر پنج ساله وسایلش را جمع می‌کند و توی کیسه‌ای می‌گذارد تا برود. تصورتان از وسایل چیست؟ دو تا دست لباسش، عروسک‌هایش و خوراکی‌هایی که پنهان کرده بوده. هر چه مادر و پدر با او صحبت می‌کنند، پسر بچه نمی‌پذیرد و اصرار بر رفتن دارد. همان هنگام، برادر کوچک‌ترش که چهار ساله است مقابل او را می‌گیرد و می‌پرسد؟ چرا می‌روی؟ در این خانه مرغی هست که تخم می‌کند، مادری هست که غذاهای خوشمزه می‌پزد و پدری هست که اسباب‌بازی می‌خرد. برادر بزرگ‌تر نگاهش می‌کند، فکر می‌کند و وسایلش را زمین می‌گذارد و نمی‌رود. چرا؟ برادر کوچک‌تر هم به رفتن فکر کرده بوده اما برای خودش سبک و سنگین کرده که الان برای برآورده شدن ساده‌ترین نیازهایش به بزرگ‌ترها نیاز داد و باید فعلا در خانه بماند! این برای‌تان عجیب است که خردسالان بتوانند تحلیل کنند؟ یک توصیه برای نویسندگان دارم. به جمع‌های کودکان بروید، برای‌شان کتاب بخوانید و با آن‌ها گفت‌وگو کنید. جلسه‌هایی که برای معرفی و نقد کتاب‌های خودتان برگزار می‌شود، نمی‌تواند به درستی نیازها و دیدگاه کودکان را نشان‌تان دهد. باید در این جمع‌ها یک شنونده‌ی بی‌طرف باشید و دوست داشته باشید به بچه‌ها گوش بدهید. با آن‌ها بحث کنید و ببینید چگونه به زندگی نگاه می‌کنند. به بهترین‌های ادبیات کودکان دنیا از راه ترجمه و اینترنت دسترسی داریم و نمی‌توانیم بهانه بیاوریم که نمی‌دانیم در ادبیات کودک دنیا چه خبر است. به عنوان نویسنده باید نیازهای کودکان و نوجوانان را بدانیم، درک کنیم که با همه‌ی آورده‌هایی که دنیای مدرن برای‌شان دارد، باز هم تنها هستند، می‌ترسند و دوست دارند دوست داشته شوند. کتاب‌هایی برای‌شان بنویسیم که آن‌ها بامسائل زندگی درگیر کند و امیدوارشان کند و به آن‌ها برای رویارویی با مشکلات‌شان شجاعت بدهد. برای شناخت هر انسانی بهتر است ترس‌هایش را بشناسیم. آیا ترس‌های کودکان و نوجوانان را می‌شناسیم؟

و اما یک توصیه برای تصویرگران: ابتدا یک تجربه دیگر برای‌تان مثال می‌زنم. چند ماه پیش برای سنجش سوادپایه گروهی از کودکان به مرکزی در جنوب تهران رفته بودیم همراه با خواهرم. کارمان که تمام شد، چهار کودک پسر شش ساله سررسیدند. دیر آمده‌ بودند. سنجش‌شان که تمام شد، تصمیم گرفتم برایشان کتاب بخوانم. خواستم تا هر کتابی دوست دارند از کتابخانه انتخاب کنند و برایم بیاورند. قبلش بگویم که این کودکان تازه به مرکز آمده بودند و تا قبل از آن به کتاب دسترسی نداشتند. «قورباغه و آواز پرنده» را برایم آوردند. کتاب شیرین و ساده‌ای درباره‌ی مرگ برای خردسالان است. صفحه‌ی اول کتاب را که خواندم، دیدم طوری نگاهم می‌کنند انگار دارم به زبان دیگری برای‌شان کتاب می‌خوانم. خواستم یک کتاب دیگر بیاورند و پنج کتاب را همین‌طور یک صفحه یک صفحه خواندم و کنار گذاشتم. فایده‌ای نداشت. تقریبا هیچ درکی از ساختار یک داستان نداشتند. کتاب مقوایی «این بابای منه!» را برایم آوردند و این کتاب نجات‌ام داد. این‌قدر از اینکه می‌توانستند همراهی‌ام کنند، ذوق‌زده شدم که چهار بار این کتاب را هربار با شادی بیشتری با هم خواندیم. این کتاب تصویرهایی بامزه‌ای از حشره‌ها و جانوران دارد و قرار است در هر دو صفحه کودک از روی تصویرها حدس بزند که بابای این جانور می‌تواند چه موجودی باشد. دوستان تصویرگر! می‌دانم که این سبک شماست که شخصیت‌های کتاب‌هایتان اندام‌هایی کش‌دار و پهن و کمتر شبیه به واقعیت داشته باشد، می‌دانم این سبک شماست که تصویرهای‌تان به نقاشی‌های کودکان شبیه باشد، این سبک شماست که در همه‌ی کتاب‌ها، شخصیت‌ها یک شکل باشند با دست و پاهای دراز، بدن‌های قوس‌دار و صورت‌های پهن، این سبک شماست که چهره‌ها سرخ باشد، خط‌های دور تصویر درهم و خط خطی باشد اما با این سبک تصویرگری کودکان ارتباط نمی‌گیرند. کودک باید بتواند تصویر کتاب را درک کند، آن را تشخیص بدهد و با آن ارتباط بگیرد. مهم نیست که قورباغه کت و شلوار پوشیده باشد یا یک لباس فضایی تن‌اش باشد، مهم این است که قورباغه شبیه خودش باشد طرح ساده‌ای از یک قورباغه را کودک بتواند تشخیص دهد. دوستان تصویرگر! در کنار سبکی که دارید به کودکی فکر کنید که اگر خواندن نمی‌داند و نمی‌تواند کتاب را به خوبی بخواند، حداقل با دیدن تصویرها بتواند درکی از داستان داشته باشد، بتواند روایت را دنبال کنید و یا برای خودش یک داستان با همین تصویرها بسازد. روایت در تصویر را جدی بگیرید.

در سایت کتابک بخوانید: قورباغه و آواز پرنده

اما اگر می‌خواهید رمان گرافیکی کار کنید، باید دعواهای‌تان را کنار بگذارید که نویسندگان نوشتن داستان بلد نیستند و تصویرگران کشیدن تصویر! باید ظرفیت‌های یکدیگر را بشناسید و از کار با یکدیگر لذت ببرید. تجربه‌هایتان را با هم در تولید کتاب سهیم شوید. باور کنید که اگر شما از تولید یک کار دو نفره با هم لذت ببرید و سر ذوق بیایید، خواننده هم از دیدن و خواندن این کتاب لذت خواهد برد. ادبیات کودک تنها بخشی از ادبیات است که همکاری، همدلی و درک گروهی نیاز دارد. بیگانگی را کنار بگذارید. نویسندگان و تصویرگران از دو سیاره‌ی متفاوت نیامده‌اند. هر دو هنرمند هستند با زبان‌های متفاوت. نویسندگان باید بتوانند زبان تصویر را در خودشان تقویت کنند و تصویرگران باید بتوانند واژه را به عنوان یک عنصر دیداری ببینید.

و برای آموزگاران، مربیان، والدین و کتابداران که می‌خواهند از این گونه ادبی برای نوجوانان تهیه کنند، چه چیزی می‌تواند به آن‌ها کمک کند که مخاطبان مشتاق‌تر به سوی این گونه ادبی بروند؟

رمان گرافیکی یک تجربه‌ی متفاوت و تازه است. آموزش باید بتواند نیازهای متفاوت دانش‌آموزان را درک کند و برای این نیازها، خواندنی‌های متفاوت داشته باشد. همه کودکان و نوجوانان شبیه هم نیستند و رمان گرافیکی از قالب‌هایی است که می‌تواند برای بیشتر مخاطبان جذاب باشد. همان‌قدر که کودکان در خواندن کتاب باید مهارت پیدا کنند، بزرگسالان هم در انتخاب کتاب خوب و اشتراک آن با کودکان باید ماهر باشند. هر کتاب می‌تواند یک واحد و کارگاه آموزشی باشد. یاد بگیرید چگونه خودتان و بچه‌ها را برای خواندن و دیدن کتاب آماده کنید، برای گفت‌وگو با بچه‌ها آماده باشید اگر می‌خواهید بچه‌های کتاب‌های خوب بخوانند، ابتدا شما باید کتاب‌های خوب را بشناسید و به آن‌ها معرفی‌شان کنید. برای همه موضوعات درسی می‌توانید کتابی در ادبیات کودک پیدا کنید. کلیشه‌های تربیتی را از ذهن‌تان کنار بگذارید. کتاب نجات‌بخش و کودکان و نوجوانان را از دنیای پرآشوب بیرون جدا می‌کند. برای خودتان هم کار با بچه‌ها نجات‌بخش است. لازم نیست ترس‌ها، اضطراب‌ها و دردهای‌تان را بیرون از کلاس بگذارید، اتفاقا با همه‌ی اینها پیش بچه‌ها بروید و از بودن کنارشان لذت ببرید، آن وقت می‌بینید که چگونه همه‌ی اضطراب‌های‌تان از بین خواهد رفت.

 


[1] . Wolf, Shelby Anne, editor. Handbook of Research on Children’s and Young Adult Literature. Routledge, 2011

[2] Wolf, Shelby Anne, editor. Handbook of Research on Children’s and Young Adult Literature. Routledge, 2011

[3] Wolf, Shelby Anne, editor. Handbook of Research on Children’s and Young Adult Literature. Routledge, 2011.

 

[4] . Wolf, Shelby Anne, editor. Handbook of Research on Children’s and Young Adult Literature. Routledge, 2011

[5] Wolf, Shelby Anne, editor. Handbook of Research on Children’s and Young Adult Literature. Routledge, 2011.

[6] Wolf, Shelby Anne, editor. Handbook of Research on Children’s and Young Adult Literature. Routledge, 2011.

[7] Wolf, Shelby Anne, editor. Handbook of Research on Children’s and Young Adult Literature. Routledge, 2011.

 

[8] Wolf, Shelby Anne, editor. Handbook of Research on Children’s and Young Adult Literature. Routledge, 2011.

افزودن دیدگاه جدید

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
نوع محتوا
مصاحبه
مصاحبه کننده (دسته بندی)