کتابخانه های سیار عشایری در گفت‌وگو با رحیم پردل

 جناب آقای رحیم پردل  كار كتاب‌رسانی به عشایر را از چه تاریخی و از کجا شروع کردید؟

من مهر ماه سال ۱۳۴۲ پس از پذیرفته شدن در کنکور دانشسرای عشایری وارد دانشسرای عشایری شدم. سال تحصیلی ۴۳-۴۲ در آنجا دوره می‌دیدم و بعد از آن از سال ۴۶-۴۳ در یکی از روستاهای دورافتاده سمیرم بنام سرچقا معلم بودم.

ایده ایجاد کتابخانه سیار عشایری از چه کسی بود، توسط چه کسی و چگونه راه اندازی شد؟

مهر ماه ۱۳۴۷ آقای صنعتی زاده که آن زمان رئیس موسسه‌ی امیرکبیر بود ایده ایجاد کتابخانه های سیار عشایری را به آقای محمد بهمن بیگی داد و با کمک مدیر عامل کانون پرورش فکری كودكان و نوجوانان هزینه‌ي لازم و امکانات تامین شد. پس از  راه اندازی کتابخانه من در آن مشغول به کار شدم. مدتی بعد صندوق‌های کتاب را فرستادند و من با اسب این صندوق‌ها را توزیع می کردم. ما در هر مدرسه هم در حد مطالعه همکاران‌مان و هم در حد مطالعه دانش‌آموزان يك صندوق كتاب قرار می‌دادیم. سپس هر ماه مراجعه می‌کردیم کتاب‌هایی که مطالعه کرده بودند را برمی‌داشتیم و کتاب جديد جای آن قرار می‌دادیم. یک صندوق جدا برای معلم و بزرگسالان اختصاص داده بودند و سه صندوق هم که مخصوص کتاب‌های کودکان بود (از کلاس اول تا کلاس پنجم ابتدائی). این وضعیت در کتابخانه‌های ثابت نيز برقرار بود. هر مدرسه روستایی یک صندوق کتاب داشت و انتخاب کتاب توسط خود دانش‌آموزان صورت می‌گرفت. اول این صندوق‌ها بصورت چوبی بود ولی چوبی‌ها در جاده های آن زمان از بین می‌رفت. بعد صندوق‌های فلزی آمد و این اواخر هم با كارخانه پلاسکو قرارداد بسته بودند که صندوق‌های پلاستیکی استفاده كنند، كه متاسفانه  کار متوقف شد.

كتاب‌رسانی برای عشایر کوچنده به چه شکل بود؟

چون عشایر به اندازه‌ي کافی بار و بنه داشتند و نمی‌توانستند صندوق‌ها را نیز حمل کنند، برای راحتي کار آنها به منطقه‌ای که در آنجا ساکن بودند، مي‌رفتيم و در صندوق‌های کتاب را باز می کردیم تا دانش‌آموزان و همکاران‌مان هر کتابی که می‌خواهند از بین کتاب‌ها انتخاب کنند. یک پاکت به جلد آخر کتاب چسبانده شده بود که داخل این پاکت یک کارت قرار داشت. مشخصات کتاب بر روی آن نوشته شده بود. این کارت را بر می‌داشتیم و داخل آن مشخصات کسی را که کتاب را تحویل گرفته می نوشتیم. یک ماه بعد می‌رفتیم به سراغشان و کتاب‌ها را تحویل می‌گرفتیم. اولین کتابخانه سیار عشايری در سال ۱۳۴۶ برای طایفه دره شوری ایجاد شد ، دومی برای طایفه کشکولی ، سومی طایفه دشمن زیاری ،چهارمی طایفه عمله که زادگاه محمد بهمن بیگی بود و با ماشین خود اداره آموزش و پرورش کار می‌کرد و آخرین آنها عرب بود.

چه سازمان‌ها یا نهادهایی از این اقدامات پشتیبانی می کردند؟

من سه ماه اول با اسب کتاب‌ها را توزیع می‌کردم و بعد با هزینه‌ي خودم یک موتور سیکلت خریدم. ده ماه با موتورسیکلت توزیع کتاب می‌کردم. بعد از ارتش سوم یک جیپ ارتشی در اختیار ما گذاردند. اصل چهارم هم که متشکل ازنیروهای آمریکایی بود در راه اندازی تعلیمات عشایری کمک کرد. آنها حمام و جاده می‌ساختند و تخته سیاه و دیگر اسباب آموزش را فراهم می‌کردند. کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان نیز به ما کتاب می‌داد و بعدها یک لندرور۶ سیلندر نیز در اختیار ما قرار داد. ضمنا یونیسف یک ماشین کتابخانه‌ای مجهز به ایران داد، ولی حساب راه‌های ایران را نکرده بود. این وسائل و همچنین کانکس‌ها وسائل آموزشی هستند که به جاده متکی‌اند. قفسه‌ها طوری ساخته شده بود که در راه کتاب‌ها می‌ریختند. عملا این ماشین به کارمان نیامد. برای عشایر کوچرو باید وسایل قابل حمل همچون چادرهای سفید که کلاس در آنجا دایر شود، تخته سیاه و کتاب پیش‌بینی مي‌شد. این ماشین مجهز را به سینما تبدیل کردیم. یک دستگاه ویدئو پروژکتور در داخل آن قرار دادیم که به همراه یک ژیان که آن نیز به سینما تبدیل شده بود، برای نمایش فیلم برای بچه ها بکار می‌رفت.

کمی بیشتر راجع به مسئولیت‌هایی که به عهده داشتید و تجربیات خود در زمینه کتاب‌رسانی به عشایر توضیح دهید.

من آن زمان کار چهار نفر را می‌کردم.هم راهنمای تعلیماتی بودم و سر کلاس‌ها حضور می‌یافتم و ابتکاراتی که همکاران معلمم در شیوه‌ي تدریس به خرج می‌دادند به معلمان دیگر انتقال می‌دادم، هم معلم بودم، هم مسئول تغذیه آنها بودم و هم راننده‌ي وسیله نقلیه‌ای که مسئول بردن کتاب به روستاها بود.

در حال حاضر وضعیت کتابخانه ها و مدارس سیار عشایر چگونه است؟

در حال حاضر کتابخانه عشایری وجود ندارد. افرادی که می‌توانستند کاری بکنند همه یا رفتند و يا بازنشسته شدند. بعد از مدتی هرکدام از ما را به جایی فرستادن. امسال که سال ۸۸-۸۷ است آخرین معلمین عشایری بازنشسته می‌شوند. در کهکیلویه و بویر احمد در منطقه‌ای به نام میان کوه چند مدرسه روستایی وجود دارد که مسئول آموزش بچه‌ها هستند ولی عملا دیگر از مدارس سیار عشایری هیچ اثری نیست.

 

نویسنده
هاجر صالحی
Submitted by admin on

 جناب آقای رحیم پردل  كار كتاب‌رسانی به عشایر را از چه تاریخی و از کجا شروع کردید؟

من مهر ماه سال ۱۳۴۲ پس از پذیرفته شدن در کنکور دانشسرای عشایری وارد دانشسرای عشایری شدم. سال تحصیلی ۴۳-۴۲ در آنجا دوره می‌دیدم و بعد از آن از سال ۴۶-۴۳ در یکی از روستاهای دورافتاده سمیرم بنام سرچقا معلم بودم.

ایده ایجاد کتابخانه سیار عشایری از چه کسی بود، توسط چه کسی و چگونه راه اندازی شد؟

مهر ماه ۱۳۴۷ آقای صنعتی زاده که آن زمان رئیس موسسه‌ی امیرکبیر بود ایده ایجاد کتابخانه های سیار عشایری را به آقای محمد بهمن بیگی داد و با کمک مدیر عامل کانون پرورش فکری كودكان و نوجوانان هزینه‌ي لازم و امکانات تامین شد. پس از  راه اندازی کتابخانه من در آن مشغول به کار شدم. مدتی بعد صندوق‌های کتاب را فرستادند و من با اسب این صندوق‌ها را توزیع می کردم. ما در هر مدرسه هم در حد مطالعه همکاران‌مان و هم در حد مطالعه دانش‌آموزان يك صندوق كتاب قرار می‌دادیم. سپس هر ماه مراجعه می‌کردیم کتاب‌هایی که مطالعه کرده بودند را برمی‌داشتیم و کتاب جديد جای آن قرار می‌دادیم. یک صندوق جدا برای معلم و بزرگسالان اختصاص داده بودند و سه صندوق هم که مخصوص کتاب‌های کودکان بود (از کلاس اول تا کلاس پنجم ابتدائی). این وضعیت در کتابخانه‌های ثابت نيز برقرار بود. هر مدرسه روستایی یک صندوق کتاب داشت و انتخاب کتاب توسط خود دانش‌آموزان صورت می‌گرفت. اول این صندوق‌ها بصورت چوبی بود ولی چوبی‌ها در جاده های آن زمان از بین می‌رفت. بعد صندوق‌های فلزی آمد و این اواخر هم با كارخانه پلاسکو قرارداد بسته بودند که صندوق‌های پلاستیکی استفاده كنند، كه متاسفانه  کار متوقف شد.

كتاب‌رسانی برای عشایر کوچنده به چه شکل بود؟

چون عشایر به اندازه‌ي کافی بار و بنه داشتند و نمی‌توانستند صندوق‌ها را نیز حمل کنند، برای راحتي کار آنها به منطقه‌ای که در آنجا ساکن بودند، مي‌رفتيم و در صندوق‌های کتاب را باز می کردیم تا دانش‌آموزان و همکاران‌مان هر کتابی که می‌خواهند از بین کتاب‌ها انتخاب کنند. یک پاکت به جلد آخر کتاب چسبانده شده بود که داخل این پاکت یک کارت قرار داشت. مشخصات کتاب بر روی آن نوشته شده بود. این کارت را بر می‌داشتیم و داخل آن مشخصات کسی را که کتاب را تحویل گرفته می نوشتیم. یک ماه بعد می‌رفتیم به سراغشان و کتاب‌ها را تحویل می‌گرفتیم. اولین کتابخانه سیار عشايری در سال ۱۳۴۶ برای طایفه دره شوری ایجاد شد ، دومی برای طایفه کشکولی ، سومی طایفه دشمن زیاری ،چهارمی طایفه عمله که زادگاه محمد بهمن بیگی بود و با ماشین خود اداره آموزش و پرورش کار می‌کرد و آخرین آنها عرب بود.

چه سازمان‌ها یا نهادهایی از این اقدامات پشتیبانی می کردند؟

من سه ماه اول با اسب کتاب‌ها را توزیع می‌کردم و بعد با هزینه‌ي خودم یک موتور سیکلت خریدم. ده ماه با موتورسیکلت توزیع کتاب می‌کردم. بعد از ارتش سوم یک جیپ ارتشی در اختیار ما گذاردند. اصل چهارم هم که متشکل ازنیروهای آمریکایی بود در راه اندازی تعلیمات عشایری کمک کرد. آنها حمام و جاده می‌ساختند و تخته سیاه و دیگر اسباب آموزش را فراهم می‌کردند. کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان نیز به ما کتاب می‌داد و بعدها یک لندرور۶ سیلندر نیز در اختیار ما قرار داد. ضمنا یونیسف یک ماشین کتابخانه‌ای مجهز به ایران داد، ولی حساب راه‌های ایران را نکرده بود. این وسائل و همچنین کانکس‌ها وسائل آموزشی هستند که به جاده متکی‌اند. قفسه‌ها طوری ساخته شده بود که در راه کتاب‌ها می‌ریختند. عملا این ماشین به کارمان نیامد. برای عشایر کوچرو باید وسایل قابل حمل همچون چادرهای سفید که کلاس در آنجا دایر شود، تخته سیاه و کتاب پیش‌بینی مي‌شد. این ماشین مجهز را به سینما تبدیل کردیم. یک دستگاه ویدئو پروژکتور در داخل آن قرار دادیم که به همراه یک ژیان که آن نیز به سینما تبدیل شده بود، برای نمایش فیلم برای بچه ها بکار می‌رفت.

کمی بیشتر راجع به مسئولیت‌هایی که به عهده داشتید و تجربیات خود در زمینه کتاب‌رسانی به عشایر توضیح دهید.

من آن زمان کار چهار نفر را می‌کردم.هم راهنمای تعلیماتی بودم و سر کلاس‌ها حضور می‌یافتم و ابتکاراتی که همکاران معلمم در شیوه‌ي تدریس به خرج می‌دادند به معلمان دیگر انتقال می‌دادم، هم معلم بودم، هم مسئول تغذیه آنها بودم و هم راننده‌ي وسیله نقلیه‌ای که مسئول بردن کتاب به روستاها بود.

در حال حاضر وضعیت کتابخانه ها و مدارس سیار عشایر چگونه است؟

در حال حاضر کتابخانه عشایری وجود ندارد. افرادی که می‌توانستند کاری بکنند همه یا رفتند و يا بازنشسته شدند. بعد از مدتی هرکدام از ما را به جایی فرستادن. امسال که سال ۸۸-۸۷ است آخرین معلمین عشایری بازنشسته می‌شوند. در کهکیلویه و بویر احمد در منطقه‌ای به نام میان کوه چند مدرسه روستایی وجود دارد که مسئول آموزش بچه‌ها هستند ولی عملا دیگر از مدارس سیار عشایری هیچ اثری نیست.

 

افزودن دیدگاه جدید

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.

افزودن دیدگاه جدید

The comment language code.

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
نوع محتوا
مصاحبه