این کتاب سرگذشت واقعی دختر بچه ای است که به سبب بیماری مادرش در ماه های اول بارداری با ناشنوایی شدید به دنیا می آید. خواننده در این کتاب که به قلم پدر و عموی این دختر بچه نوشته شده است با اضطراب ها، سرخوردگی ها و تلاش های پدر و مادری شنوا که دارای فرزندی ناشنوا شده اند آشنا می شود و در جریان قرار می گیرد که چگونه این پدر و مادر می توانند با پذیرفتن واقعیت ناشنوا بودن فرزندشان و روی آوردن به روش ارتباط کلی که زبان اشاره بخشی از آن است، مشکلات ارتباطی فرزندشان را با خودشان و در مراحل تحصیلی وی بر طرف کنند.