خط خطیهای گوری در کتاب «خط خطیهای من» به چه درد میخورد؟ هیچکس گوری را دوست ندارد و در مدرسه با او بازی نمیکند. گوری متفاوت است، در نقاشی کشیدن، ارتباط برقرار کردن، سر کلاس علوم و حتی نگاه کردن!
گوری متفاوت را جز معلمهایش کسی درک نمیکند تا اینکه گوری از ناراحتیهایش با مادرش میگوید. بچهها خط خطیهای اوتیسم روی بدناش را چه شکلی میبینند؟ و مادر برایش از خط صداقت، خط کمک به دیگران و خط کنجکاوی میگوید و گوری را عاشق خودش میکند و گوری میفهمد با همین خط خطیها، او کنجکاو، باهوش، مهربان و دوستداشتنی شده است.
کتاب «خط خطیهای من» از آزارها و اذیتهایی میگوید که یک کودک طیف اوتیسم در مدرسه میبیند. تصاویر کتاب این کنشها را به خوبی بازنمایی میکنند. نکته جالب تصاویر، متفاوت بودن خطهای همهی گورخرهاست اما آنها تنها تفاوت گوری را میبینند. گوری از همه چیز دلزده شده، حتی خودش! و کسی باید پیدا بشود که به او بگوید چهقدر متفاوت بودن خوب است و گوری چه چیزهایی درونش دارد.
انتشارات کتاب پارک، کتابی دیگری هم درباره کودکان طیف اوتیسم دارد. کتاب «پسری که به دنبال باد رفت» هم به این موضوع از زاویه دیگری نگاه میکند. در پایان هر دو کتاب درباره این کودکان مطالب خوبی نوشته شده است. در پایان کتاب «خط خطیهای من» رئیس بنیاد علمی اوتیسم از کارکردهای این داستان در شناخت کودکان اوتیستیک و حتی شناخت خودمان میگوید. کتاب «خط خطیهای من» آموزش موثری برای والدین و مربیان است.
«شاینا رادولف» نویسنده امریکایی کتاب کودکان است. او ۱۵ سال آموزگار بوده است.
«دانیل رویر» از زمانی که خیلی جوان بود به آموزش و کار با کودکان بسیار علاقه مند بود. او که دو برادر کوچکتر داشت که هر کدام مسایل آموزشی مربوط به خود را داشتند، به این فکر افتاد که آموزش باید به نحوی باشد که هر کسی با هر نیازی بتواند با آن احساس راحتی کند.
«جنیفر زیوین» همیشه عاشق هنر و داستان خوانی بود، در نتیجه تصویرگری کتاب کودکان مسیر و انتخابی بسیار طبیعی برای او بود.