کتاب «مادرجون! چرا اسمم یادت رفته؟!» مثل یک کتاب شعر است، شعرهایی بیقافیه. شعرهایی که «پرل» برای ما میگوید و ما را با اینکار شریک دردهای زندگیاش میکند. کتاب «مادرجون! چرا اسمم یادت رفته؟!» کتابی است درباره عشق، دوست داشتن و خانواده. کتابی است درباره «پرل»، دختری تنها.
«پرل»، در خانوادهای سه نفره شامل خودش، مادرش و مادربزرگش زندگی میکند. با اینکه در خانواده در یک گروه سه نفره است، اما در مدرسه در یک گروه یک نفره است. او نه جزء گروه ژیمناستهاست، نه فوتبالیستها، نه کتابخانه، نه اتوبوس و نه خشن است، «پرل» تنهاست. معلم هر بار از بچهها میخواهد شعرهای با قافیه بنویسند، اما «پرل» میداند که همانطور که مادربزرگ گفته، شعر میتواند رها و بیقافیه هم باشد. البته مادربزرگ مدتی است هیچ چیز نمیگوید. حتی پرل را به یاد نمیآورد و این بزرگترین درد «پرل» است. «پرل» دوست دارد که مادربزرگ زودتر خوب شود و با هم دوباره به باغچهشان سر بزنند. اما روزی که مدیر مدرسه خبر فوت مادربزرگ را به «پرل» میدهد، زندگی «پرل» تلخ و سیاه میشود. بالاخره این تلخی پایان مییابد و «پرل» با شعری زیبا و بیقافیه از مادربزرگ عزیزش خداحافظی میکند.
کتاب «مادرجون! چرا اسمم یادت رفته؟!» با نام اصلی «PEARL VERSES THE WORLD» منتشر شده است. تغییر نام کتاب در ترجمه فارسی، این مفهوم را میرساند که کتاب تنها در رابطه «پرل» و مادربزرگش خلاصه میشود، اما در واقع کتاب جهانبینی «پرل» را در تمامی ابعاد زندگی بیان میکند. روابط او در مدرسه، با معلم، همشاگردیها و مدیر. همینطور رابطه «پرل» با مادرش و نگاه او به شعر و کتاب هم نباید از چشم دور بماند. به نظر میرسد، نامی که نویسنده برای کتاب انتخاب میکند، فقط یک نام نیست بلکه هدفی در پس آن وجود دارد؛ اما مترجم هم نتوانسته معنی دقیق نام کتاب را به زبان فارسی تبدیل کند و نامی جالب اما فقط مربوط به بخشی از خواسته نویسنده را انتخاب کرده است.
نویسنده کتاب «سالی مورفی» اهل استرالیاست. او که علاقه فراوانی به خواندن، نوشتن و شعر گفتن دارد میگوید در زمانی که این کارها را نمیکند باید برای 6 فرزندش زیبایش مادری کند. از دیگر کتابهای او میتوان به «گلهای رز آبی هستند» و «استرالیا رو فراموش نکن» اشاره کرد.
«سالی مورفی» درباره شکلگیری کتاب «مادرجون! چرا اسمم یادت رفته؟!» میگوید: «شبی تازه به رختخواب رفته بودم که شعری به ذهنم رسید. آن را روی کاغذ نوشتم و در هفتههای بعد، باز هم چیزهایی به آن اضافه کردم، سرانجام، دریافتم که داستانی شکل گرفته است. خوشحالم که شخصیتی مانند پرل در این داستان همراهیام کرد؛ هر چند که هر بار داستانش را میخوانم، اشکم در میآید!»
«هیتر پاتر» تصویرگر این کتاب معمولاً به همراه همسرش «مارک جکسون» تصویرگری کتابهای کودک را انجام میدهد. از کتابهای او میتوان به «کتابی دربارهٔ من» اشاره کرد.
هیتر پاتر تصویر کتاب میگوید: «به نظر من غمگینترین لحظه داستان زمانی است که پرل به چشمان مادربزرگش نگاه میکند و امیدوار است شور و حالی را که پیشتر در چشمان او بود، ببیند. اما امیدش ناامید میشود! همه ما همچون پرل بارها به چیزهایی فکر میکنیم که هرگز نمیتوانند وجود داشته باشند!»
«پروین علی پور» مترجم کتابهای رامونا در نشر فندق، دانش آموخته کارشناسی ارشد روانشناسی از دانشگاه تهران است. در کارنامه او میتوان بیش از ۷۰ اثر در حوزه ادبیات کودکان یافت و به همراه سه مترجم دیگر برجستهترین مترجم بیست سال پس از انقلاب اسلامی شناخته شده است. آثار او برنده دیپلم افتخار IBBY، جشنواره کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، کتاب سال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بارها برگزیده مجلات سروش نوجوان و سلام بچهها بوده است.
کتاب «مادرجون! چرا اسمم یادت رفته!؟» برنده جایزه کتاب سال استرالیا (۲۰۰۹) و نیز نامزد چند جایزه ادبی دیگر شده است.