پروین علی پور
در این صفحه می توانید اطلاعاتی از لیست کتاب ها، مقالات، خبرهای مرتبط با پروین علی پور را مشاهده کنید.
کتاب «رامونا همیشه راموناست» جلد هفتم از مجموعه کتاب «رامونا» ست. داستان این جلد داستان بزرگ شدن راموناست. رامونای شیطان که نمیشد دقیقهای او را به حال خود گذاشت؛ الان تنها در خانه میماند تا مادر و پدر و خواهرش «بئاتریس» به خانه برگردند. او در این مدت سعی میکند دختر خوبی باشد تا از رفتن به خانه مادربزرگ «هوی» نجات پیدا کند و در اینکار به نظر میرسد کاملاً موفق است.
دوشنبه, ۲۸ تیر
کتاب «مادرجون! چرا اسمم یادت رفته؟!» مثل یک کتاب شعر است، شعرهایی بیقافیه. شعرهایی که «پرل» برای ما میگوید و ما را با اینکار شریک دردهای زندگیاش میکند. کتاب «مادرجون! چرا اسمم یادت رفته؟!» کتابی است درباره عشق، دوست داشتن و خانواده. کتابی است درباره «پرل»، دختری تنها.
دوشنبه, ۲۱ تیر
کتاب «رامونای شجاع شجاع» سومین جلد از مجموعه کتاب «رامونا» ست. رامونا دوست دارد استقلال بیشتری پیدا کند و در این مسیر اولین مشکلی که باید حل شود، یکی بودن اتاقش با خواهرش بئاتریس است. اما باید دید که یک اتاق جدا میتواند به مستقل شدن رامونا کمک کند یا نه.
سه شنبه, ۴ خرداد
کتاب «رامونای آتشپاره» دومین جلد از مجموعه کتاب «رامونا» ست. موضوع این قسمت، وارد شدن رامونا به مدرسه و شروع دوره کودکستان است و معلم مهربانی که قرار است رامونا خوب بودنش را به او اثبات کند. داستان همراه شدن رامونا با دیگران که برای اولین بار بدون حضور مادر و سایر اعضای خانواده اتفاق میافتد و همینجاست که اولین قدمهای رامونای آتشپاره برای وارد شدن به جامعهای بزرگتر برداشته میشود.
سه شنبه, ۴ خرداد
کتاب «دنیای رامونا» جلد هشتم و در واقع آخرین جلد از مجموعه کتابهای «رامونا»ست. «رامونا» آمادهی رفتن به کلاس چهارم شده. الان خواهر کوچکتری دارد به نام «روبرتا» که باید بعضی از مسئولیتهای نگهداری از او را هم به عهده بگیرد و بالاخره توانسته یک دوست دختر صمیمی به اسم «دیزی» برای خودش داشته باشد.
دوشنبه, ۳ خرداد
کتاب «رامونا و خواهرش» اولین جلد از مجموعه کتاب «رامونا» است. این کتاب تنها جلدی است که داستان از زبان بئاتریس خواهر رامونا گفته میشود. بئاتریس که معمولاً آرام و ساکت است و سعی دارد همهٔ کارها را درست جلو ببرد؛ نمیداند با شیطنتهای خواهر آتشپارهاش «رامونا» چهطور کنار بیاید.
دوشنبه, ۳ خرداد
کتاب «رامونا و پدرش» چهارمین جلد از مجموعه کتاب «رامونا» ست. پدر شغلش را از دست داده و زمان بیشتری در خانه است. رامونا که فکر میکند با بودن پدر در خانه میتواند زمان شاد بیشتری را با او بگذراند؛ به مرور متوجه این میشود که پدر حال چندان خوبی ندارد. همیشه در حال صحبت با تلفن یا در انتظار زنگ زدن تلفن است و نمیتواند با رامونا بازی کند.
یکشنبه, ۲ خرداد
کتاب «رامونا و مادرش» جلد پنجم از مجموعه کتاب «رامونا» ست. داستان این قسمت داستان رامونایی است که هنوز دوست دارد خرگوش کوچولوی مامان باشد؛ اما نمیفهمد چرا دیگر مامان او را خرگوش کوچولوی خودش نمیداند. مادر رامونا هنوز کار تمام وقت میکند و سرش شلوغ است، پدر هم صندوقدار فروشگاه شده و وقت سرخاراندن ندارد. بئاتریس هنوز کم صبر است و فکر میکند دوستداشتنی نیست. حالا رامونا باید بتواند علاوه بر همه این مشکلات ماندن در کنار خانواده دوستش «هوی» را در چند ساعت بعد از مدرسه هم تاب بیاورد.
سه شنبه, ۲۸ اردیبهشت
کتاب «رامونای هشت ساله» جلد ششم از مجموعه کتاب «رامونا» ست. داستان این جلد داستان رفتن رامونا به کلاس سوم و روبهرو شدنش با مسائل جدید است. رامونا که از رفتن به کلاس سوم خیلی خوشحال است؛ با مشکلاتی هم روبه روست. مثل اینکه باید برای حفظ شرایط خانوادهاش بعدازظهرها به خانهٔ دوستش برود تا مادرش بتواند تمام وقت کار کند، اما مشکل بزرگ این است که در آنجا باید با دختر کوچک خانواده «ویلاجین» همبازی شود و او را مشغول کند، کاری که برای رامونا خیلی سخت است.
دوشنبه, ۲۷ اردیبهشت
«بچه باتلاق» با کمک گرفتن از تخیل و روندی جادووار، نشان میدهد دوست داشتن واقعی چه معنایی دارد و این که هرکس نیاز دارد در جایی زندگی کند که برایش خوب است و به آنجا تعلق دارد.
یکشنبه, ۲۲ فروردین
کتاب «اُلی عزیز» سه داستان را روایت میکند. داستان آُلی، برادر بزرگترش مات و قهرمان که یک پرستو است. «الی عزیز» داستانی است درباره تغییر، هدفهای بزرگ، تاوانهای سخت و تلاش برای ادامه دادن.
شنبه, ۲۱ فروردین
لی پسر سیزده ساله ای است که از کلاس دوم دبستان از طرفداران نویسندهای به نام بوید هنشاو است. هنگامی که آموزگار کلاس ششم از دانش آموزانش میخواهد که هر یک به نویسندهای نامه بنویسند لی، اقای هنشاو را انتخاب میکند و کلی سوال برای او میفرستد. اقای هنشاو نیز در پاسخ چند سوال برای او میفرستد. لی با پاسخ دادن به این سوالها به نوشتن علاقمند میشود و به توصیه آقای هنشاو در دفتری یادادشتهای روزانهاش را مینویسد. نوشتن به او کمک میکند که راه حلی برای مشکلاتش پیدا کند.
چهارشنبه, ۲۶ شهریور
کتاب «ماتیلدا» داستان دختری کنجکاو، باهوش و کتابخوان است. اما این ویژگیهای ماتیلدا مورد پسند پدر و مادرش نیست. آنها نه تنها به او نمیبالند، بلکه او را ابله هم میدانند. ماتیلدا با بالا رفتن سن و ورود به مدرسه، توانایی عجیبی در خودش کشف میکند؛ توانایی حرکت دادن اشیا از دور. او از این توانایی برای کمک به کسانی که دوستشان دارد استفاده میکند.
چهارشنبه, ۱ مرداد
کتاب «پسری که آبرویش رفت»، داستان دیوید است. پسر 15 سالهای که بهترین دوستش اسکات او را برای پیوستن به یک گروه محبوب کنار گذاشته و بچههای محبوب مدرسه هم فکر میکنند دیوید بیعرضه و سوسول است. دیوید برای اثبات خودش و حفظ دوستی با اسکات، گروه بچه محبوبها را که قصد داشتند عصای خانم بیفیلد پیر را بدزدند، همراهی میکند اما پس از آن احساس گناه و ترس به سراغش میآیند. احساس گناه برای ظلمی که در حق یک خانم پیر کرده است و ترس از اینکه خانم بیفیلد او را نفرین کرده باشد.
یکشنبه, ۲۷ مرداد
«آنه مری» دختر۱۰ ساله ای است که با پدر، مادر و خواهر کوچکترش «کرست» در جنگ جهانی دوم در کپنهاک دانمارک زندگی می کند. او دوستی دارد به نام «آلن» که یهودی است و پدرش معلم است. ۳ سال است که دانمارک در اشغال آلمانی هاست و برای آلن و خانواده اش که یهودی هستند، مزاحمت های آلمانی ها نمایان است. انه مری و خانواده اش پس از باخبر شدن از یورش احتمالی نازی ها برای دستگیری یهودیان، آلن را به خانه ی خودشان می آورند و در برابر نازی ها وانمود می کنند که آلن دختر خانواده است.
چهارشنبه, ۱۸ اسفند
«آنا» دختر ۱۲ ساله کلاس هشتمی است که در شب تولد برادرش «بن» در خانه حضور دارد و شاهد به دنیا آمدن و نگرانی پدر و مادر و پزشک اورژانس است. بن با معلولیت «هیدروسفالی» یعنی معلولیت شدید ذهنی و جسمی به دنیا میآید. معلولیتی که زیاد امید به زندگی برایش وجود ندارد. اما آنا عاشق بن میشود و از دوستان و نزدیکان خود دور میشود تا به بن رسیدگی کند و او را آموزش دهد.
چهارشنبه, ۲۷ بهمن
زندگی بدون رویا کابوسی تلخ است. زندگی بدون تخیل آدمی سنگین و سخت است. رویاهای شیرین آدمی است که به زندگی رنگ و بویی تحمل پذیرمی دهد.یکی از جاهایی که می شود رویاها را به تصویر کشید، کتاب های تصویری کودکان است؛ آن جا که مرزهای واقعیت شکسته می شود و با خیال انگیزی و رنگ، دنیای تازه ای برای کودک تصویر و ترسیم می شود.
یکشنبه, ۷ آذر
«یکی از سختترین چیزها در زندگی آن است که حرفی در دلت باشد و نتوانی آن را به زبان بیاوری!»
ویکتور ولمر سوم پسری یازده ساله است که در ممفیس با مادر و پدرش زندگی میکند. او لکنت زبان دارد و در پرتاب توپ هیچ یک از هم سن و سالهایش به گرد پایش نمیرسند. از زمانیکه ویکتور پنج ساله بود مام برای مراقبت از او با آنها زندگی میکند. مام صمیمیترین دوست ویکتور در دنیاست، البته جز در مواقع توپ بازی که رت جایش را میگیرد. نام اصلی رت آرتور است، همه او را آرت صدا میزنند ولی ویکتور به او رت میگوید چون برایش راحتتر است.
در روز آخر کلاس ششم، پرتاب شدید توپ بیسبال ویکتور، دهن رت را آش و لاش میکند. برای همین ویکتور تصمیم میگیرد در ماه ژوئیه که رت برای دیدن پدربزرگ و مادربزرگاش به مزرعه میرود، کار روزنامه فروشیاش را انجام دهد.
ویکتور در مسیر پخش روزنامه با افراد جدیدی در زندگیاش آشنا میشود.
سه شنبه, ۲۱ اردیبهشت
اگوست ده ساله که به سبب بیماری چهرهای نابهنجار دارد تا کلاس پنجم در خانه درس خوانده و به مدرسه نرفته است. سرانجام پدر و مادر با وجود نگرانی تصمیم میگیرند او را به مدرسهای خصوصی بفرستند.
سه شنبه, ۲ تیر
جویی اسب جوانی است که صاحب مزرعه ای او را خریداری می کند. آلبرت پسر او تیمار جویی را به عهده می گیرد و چنان به او دلبسته می شود که بارها و بارها به سبب رفتار نامناسب پدر با جویی با پدرش در گیر می شود. جنگ جهانی اول شروع می شود و پدر به دلیل بدهی و بی خبر از پسرش، جویی را به سروان نیکلاس افسر مهربان سواره نظام که از جنگ دل خوشی ندارد، می فروشد.
سه شنبه, ۱۹ فروردین