شعرهای کودکانه
در این بخش شعرهای کودکانه از بهترین شاعران کودک ایران آورده شده است. محمود کیانوش، پروین دولت آبادی، عباس یمینی شریف، جعفر ابراهیمی، اسدالله شعبانی، شکوه قاسم نیا، ناصر کشاورز، افسانه شعبان نژاد، مهدی مرادی و... . شعر زبان شادیها، غمها، آرزوها، آمال و نفرتهاست. شعر وسیلهی تفریح و سرگرمی و به شادی گذراندن اوقات فراغت است. زبان همدردی، هم زبانی و هم آهنگی است. همهی کودکان به طور فطری شعر را دوست دارند و از آن لذت میبرند.
خواهر کوچک من
مثل یک شاخه گل است
با دوتا لپ گلی
خندهرو و تپل است
خواهرم شیرین است
مثل یک حبه نبات
خندههایش شکر است
بوسههایش شکلات
میتواند بدود
مثل یک موش زرنگ
میکند دنبالم
مثل یک بچه پلنگ
یک کمی شیطان است
میدهد آزارم
باز خیلی خیلی
دوستش میدارم
چهارشنبه, ۲۵ فروردین
خنده شادی امشب
به روی لبهای ماست
جشن تولد تو
جشن تمام گلهاست
ای گل ناز کوچک
تولدت مبارک
شمع سفید روشن
کنار شیرینی است
میوه و چای و شربت
در سبد و سینی است
ای گل ناز کوچک
تولدت مبارک
سال گذشته بودی
مثل جوانه کوچک
غنچه شدی گل شدی
یک گل سرخ میخک
ای گل ناز کوچک
تولدت مبارک
دوشنبه, ۲۳ فروردین
باز بهار آمده
به باغ و صحرا
پر شده از بوی گل
تمام دنیا
قالی سبز چمن
خیلی قشنگ است
شکوفه درختان
رنگ به رنگ است
به شاخهها نشسته
صدها جوانه
کرده میان شاخه
پرنده لانه
درخت کرده دعوت
پرندهها را
چقدر شاد و زیباست
نغمه آنها
یکشنبه, ۲۲ فروردین
من بهارم فصل باران
سبز و خرم شاد و خندان
دوست دارم دانهها را
بازی پروانهها را
دوست دارم آسمان را
آفتاب مهربان را
دوست دارم روی گل را
رنگ گل را بوی گل را
دوست دارم ماهیان را
توی چشمه توی دریا
دوست دارم هر کجا را
باغ و بوستان کوه و صحرا
دوست دارم دوست دارم
من بهارم من بهارم
شنبه, ۲۱ فروردین
فروردین ماه گلها
دنیا دارد تماشا
اردیبهشت از سبزه
زیبا میگردد صحرا
خرداد آید پیاپی
میوههای گوارا
تیر آرد با خود گرما
گرمک میگردد پیدا
مرداد از هندوانه
پر میشود همه جا
شهریور آید انگور
با خوشههای زیبا
مهر آرد برگریزان
کمکم میبارد باران
آبان انار رنگین
آویزد از درختان
آذر بِه و خرمالو
شنبه, ۲۱ فروردین
کتاب تصویری «تو مامانیترین هستی» مجموعهای از اشعار «هانس و مونیک هاگن» با تصویرگری هنرمندانهی «ماریت تورنکویست» است. این کتاب که دربردارندهی اشعاری شیرین، لطیف و کودکانه از زبان دخترکی خردسال است، به گونهای بیواسطه مخاطب را به دنیای تخیلات، احساسها، دغدغهها و تجربههای کودکانه میبرد تا از زاویهی دید دختری کوچک به دنیا بنگرد. بازیهای کودکانه، عروسکها، خوابها، ترسها، خورشید و ماه و ابرها، دوستی با پدربزرگ و مادربزرگ، بیتابیها، شادیها و غصههای کودکانه، همه و همه با زبانی خیالانگیز و کودکانه به تصویر کشیده شدهاند. تصویرسازیهای شگفتانگیز «ماریت تورنکویست» هم تاثیری دوچندان به این اشعار بخشیدهاند.
چهارشنبه, ۱۸ فروردین
سنگ و سنگ و سنگ
کوهسارها
شر و شر و شر
آبشارها
صاف و صاف و صاف
جویبارها
سبز و سبز و سبز
کشتزارها
باز و باز و باز
چشم آفتاب
شاد و شاد و شاد
خندههای آب
شاخهها و باد
تاب و تاب و تاب
سایهها و خاک
خواب و خواب و خواب
غصهها همه
دور و دور و دور
چشمها همه
چهارشنبه, ۱۸ فروردین
با چشمم دنیا را میبینم
اینجا را آنجا را میبینم
با پایم در دنیا میگردم
در اینجا در آنجا میگردم
با دستم دنیا را میگیرم
اینها را آنها را میگیرم
با قلبم دنیا را میخواهم
مادر و بابا را میخواهم
یکشنبه, ۲۴ اسفند
من تو او
ما هستیم
ما با هم
پیوستیم
من ابرم
میبارم
میگریم
نم نم نم
من خاکم
من پاکم
از باران
نمناکم
من نورم
تابانم
خوشحالم
خندانم
ما ابریم
ما نوریم
ما خاکیم
پرشوریم
کو کو کو
پیدا شد
از هر جا
چهارشنبه, ۲۰ اسفند
اتاق بابا
پر از کتاب است
یک و دو سه
چه بیحساب است
به خواب رفته
دو چشم بابا
هست کنارش
عینک زیبا
میزنم آن را
به چشمهایم
آه بزرگ است
کمی برایم
وای عوض شد
اتاق بابا
بزرگتر شد
تمام دنیا
یکشنبه, ۱۷ اسفند
تا صبح دیشب
بیدار بودم
تب داشتم چون
بیمار بودم
جز من یکی هم
اصلا نخوابید
همدرد من بود
تا صبح نالید
دست قشنگاش
روی سرم بود
او دوستم داشت
او مادرم بود
گرمای تب کاش
دیگر بخوابد
تا اینکه امشب
مادر بخوابد
چهارشنبه, ۶ اسفند
انگار قلبم
یک آسمان است
بابای خوبم
خورشید آن است
انگار قلبم
یک سبزهزار است
مادر برایش
مثل بهار است
انگار قلبم
یک دانه ماهی است
همبازی او
جز خواهرم نیست
انگار قلبم یک سایهبان است
هر کس که خوب است
در زیر آن است
سه شنبه, ۲۸ بهمن
خبر خبر خبردار
گل آمده به بازار
یکی، دو تا، نه، ده تا
نه ده، نه صد، چه بسیار
به برف و سرما گفته
برو خدا نگهدار
خبر خبر شبانه
درخت زده جوانه
دوباره بر سرش بست
شکوفه دانه دانه
به روی شاخهای ساخت
پرستو آشیانه
خبر خبر خبرهاست
میان باغ غوغاست
کدام را بگویم
که هرچه هست زیباست
خلاصه خبرها
دوشنبه, ۲۷ بهمن
خانه کوچک ما
چه گرم و چه باصفاست
به چشم ما بچهها
بزرگ مثل دنیاست
مامان نازنینم
که خوب و مهربان است
برای خانه ما
مثل یک آسمان است
پدر که دست گرماش
همیشه بر سرماست
خورشید خانه ما
امید ما بچههاست
حالا بگو ببینم
ما بچهها چه هستیم
برای خانه خود
مثل پرنده هشتیم
مثل هزار پرنده
پر میزنیم شادمان
یکشنبه, ۲۶ بهمن
از پشت شیشه
یک باغ پیداست
باغی که سبز است
باغی که زیباست
باغی که سرخ است
باغی که پر گل
بر هر درختاش
گنجشک و بلبل
از پشت شیشه
آن آسمان است
خورشید گرماش
چه مهربان است
یک رودخانه
از دور پیداست
آن رودخانه
نزدیک دریاست
از پشت شیشه دنیا قشنگ است
سبز است و آبی
نارنجی رنگ است
شنبه, ۲۵ بهمن
باز زنبور عسل
صبح زود آمد خرید
هر کجای باغ را
شادمانه سر کشید
گفت: ای گلها سلام
باز هم مهمان رسید
بال زد هی بال زد
هی پرید و هی پرید
تاب خورد و آب خورد
از میان برگ بید
ناگهان در کنج باغ
غنچهای را باز دید
پر زد و رویش نشست
شیره آن را چشید
گفت: بهبه عالی است
شاد شد آن را خرید
بعد هم وزوز کنان
سه شنبه, ۷ بهمن
یک ماهی و یک اردک
هر دو تو حوض کوچک
با هم شنا میکردن
وقتی که ما را دیدن
حیوونیا ترسیدن
ماهیه رفت زیر آب
اردک پرید تو آفتاب
شنبه, ۴ بهمن
کبوتر ناز من
تنها نشسته
دلم براش میسوزه
پرش شکسته
به من نگاه میکنه
ساکت و خسته
مامانجون مهربون
بالشو بسته
کبوتر ناز من
خوب میشی فردا
دوباره پر میکشی
به آسمونها
چهارشنبه, ۱ بهمن
زرد و گلی
رنگ به رنگ
سفید و سیاه
از همه رنگ
چرخ میزند
توی هوا
پروانه با بال قشنگ
یکی دو تا ده تا شدند
از روی شاخه پا شدند
پروانهها ناز میکنند
بالهاشونو باز میکنند
بلند و آزاد و سبک
تو باغچه پرواز میکنند
شنبه, ۲۷ دی
جوجه پرطلایی
زرد و سرخ و حنایی
پرهات رنگارنگه
راه رفتنت قشنگه
ای جوجه قشنگم
جوجه رنگارنگم
حناییه سر تو
چه خوشگله پر تو
چهارشنبه, ۲۴ دی