میچکا

«اتاق دوست‌داشتنی من» داستان دختری بدون نام است که در اتاق‌اش خیال‌پردازی‌های رنگین و شیرینی دارد؛ دختری که می‌تواند هر کودکی در هر جایی باشد.
شنبه, ۱ مرداد
تسلط ماشین‌ها بر آدم‌ها موضوعی است که در دهه‌ی اخیر بسیار مطرح شده و حتی بن‌مایه‌ی رمان‌ها و فیلم‌های بسیاری شده است. «کریس ریدل» نویسنده‌ی توانای کتاب‌های کودک در کتاب «کارگاه وندل» به ساده‌ترین و جذاب‌ترین شکل ممکن سعی دارد به همین موضوع اشاره کند.
سه شنبه, ۳ خرداد
«اتولاین» نام دختری است که در جایی به نام بیگ سیتی به همراه بهترین دوستش آقای مونرو زندگی می‌کند. مشخص نیست که بیگ سیتی در کدام کشور است، همین‌طور معلوم نیست آقای مونرو دقیقاً چیست. اما آنچه مشخص است اینکه آقای مونرو بهترین دوست اتولاین است. فقط از باران و شانه‌‌کردن موهایش خوشش نمی‌آید. پدر و مادر اتولاین مجموعه‌دار و جهانگرد هستند؛ برای همین همیشه در سفرند. تمام کارهای اتولاین مثل پختن غذا، مرتب‌کردن خانه، تا کردن لباس‌ها و... را کارکنان شرکت‌های تخصصی انجام می‌دهند.
یکشنبه, ۱ خرداد
بازی باب گراهام با نور خورشید شگفت‌انگیز است. او در کتاب «خورشید چطور به خانه کوکو رسید» طلوع خورشید را بهانه‌ای برای نشان دادن برخی رخدادها در سراسر دنیا کرده است. این کتاب، می‌تواند ادامه‌ی کتاب «دکمه‌های نقره‌ای» باشد. در یکی از صفحه‌های کتاب، بر دیوار خانه‌ی کوکو، دختر داستان، نقاشی او را از جودی و جاناتان می‌بینیم.
چهارشنبه, ۲۱ اردیبهشت
کتاب «دکمه‌ها‌ی نقره‌ای» داستان دیدن چیزها و کسانی است که روزانه به آن‌ها توجه نمی‌کنیم؛ چیزها و کسانی که از ما دور هستند و نمی‌توانیم آن‌ها را ببینیم، اما شبیه همه‌ی رخدادهای این کتاب همواره پیرامون‌ ما در جریان‌اند.
دوشنبه, ۱۹ اردیبهشت
خرس دنبال برتی گذاشته در کتاب «برتی و خرس». بی‌مقدمه و بدون هیچ آغازی، کتاب با این جمله آغاز می‌شود: «چون خرس دنبال برتی گذاشته بود.» چرا کتاب این جمله را می‌گوید؟ چون برتی را می‌بینیم که دارد می‌دود و پشت سرش به خرسی نگاه می‌کند که دهانش باز است و انگار می‌غرد و می‌خواهد برتی را بخورد. غرش خرس در تصویر با هیچ واژه و نام‌آوایی نشان داده نشده است؛ پس شاید خرس فقط دهانش را باز کرده و چیزی نمی‌گوید! برتی هم پسربچه‌ای با کلاه قرمز است که مانند همه‌ی شخصیت‌های تصویرهای پاملا آلن، تپل و بامزه است.
یکشنبه, ۱۸ اردیبهشت
کتاب «تا خانه در باران» نمایشی از رخدادهای یک شب بارانی است از فاصله‌های نزدیک و دور. مادری با فرزندش در راه خانه است، سوار بر ماشین. در این شب بارانی که جاده‌ها شلوغ و لغزنده است، کودک شاهد رخدادهایی عجیب و ساده‌ است. ما از نماهای دور و نزدیک مانند یک فیلم، نظاره‌گر این داستان نمایشی هستیم. از خرگوش‌ها و موش‌ها و ماهی‌ها و اردک‌ها تا حتی حلزون. از وسایل و جزئیات لباس و ماشین‌ها، تا خیابان و آسمان و بزرگراه. همه چیز در این کتاب دیدنی است و خواندنی.
شنبه, ۱۷ اردیبهشت
«چه کسی قایق را غرق کرد؟» با تصویری از نمایی دور آغاز می‎شود که دریا و خانه‌ای را نشان می‌دهد که از میان تپه‌هایش یک گاو و یک الاغ را می‌توانیم ببینیم. دیدن سه جانور دیگر پشت الاغ و گاو برای‌مان آسان نیست. این تصویر ابتدای کتاب، آغاز داستان است اما بدون هیچ واژه‌ای. ما تماشاچی و ببیننده‌ی این داستان هستیم و کتاب با اولین تصویرش ما را به واقعیت فانتزی کتاب فرامی‌خواند. واقعیت است، چون همانند یک رخداد واقعی روایت می‌شود و فانتزی است، چون داستان جانورانی است که روی دوپای‌شان می‌خواهند سوار قایق شوند.
یکشنبه, ۱۱ اردیبهشت
«سگ سیاه» داستان خانواده‌ای به نام هوپ است که یک روز از خواب بیدار می‌شوند و سگ سیاه بزرگی که بیرون از خانه نشسته را می‌بینند و همگی از سر ترس واکنشی انجام می‌دهند؛ به جز کوچک‌ترین فرد خانواده که نمی‌ترسد، بیرون می‌رود و با سگ رو به‌رو می‌شود. 
شنبه, ۴ دی
کتاب «مهمانی هیولاهای دندان» درباره خرس کوچکی به نام کودی است. کودی خوردن شیرینی و شکلات را خیلی دوست دارد. اما وقتی دندانش درد می‌گیرد و مجبور می‌شود پیش دکتر رایکو برود متوجه می‌شود که غیر از او، هیولاهای دندان هم شیرینی و شکلات را خیلی دوست دارند. دکتر رایکو برای کم شدن درد دندان کودی مجبور می‌شود علاوه بر شستن دهان کودی، به کمک مته کوچک دندانپزشکی هیولایی که داخل دندانش قایم شده را هم بیرون بکشد. دکتر رایکو از کودی می‌خواهد که بیشتر حواسش به دندان‌هایش باشد و حتماً بعد از خوردن شیرینی و قبل از خواب دندان‌هایش را مسواک بزند.
چهارشنبه, ۱۹ آبان
کتاب «درخت دستکشی» کتابی است در ستایش تفاوت‌ها. پسرک کتاب درخت دستکشی، متفاوت با دیگران است و خود این تفاوت را پذیرفته. او می‌داند که متفاوت بودن باعث خنده، ناراحتی دیگران و در بعضی مواقع باعث اذیت کردنش می‌شود. اما پسرک خود متفاوتش را پذیرفته و از اینکه گوشه‌گیر است و تنهایی را دوست دارد لذت می‌برد.
شنبه, ۱ آبان
«یکی برای همه، همه برای یکی» داستان موش کوچولویی است که یک پایش بلندتر از پای دیگرش است و یک روز تصمیم می‌­گیرد برای دیدن ناشناخته­‌های دنیا به سفر برود. در این سفر دوستان جدیدی پیدا می‌­کند، دوستانی که هر یک مشکلی کوچک دارند و همگی با هم پیمان می‌‌بندند که با هم دوست بمانند و دنیا را بگردند و در این مسیر به هم کمک کنند.
سه شنبه, ۲۷ مهر
«مراقبم باش!» داستان کتاب‌خوانی پسری به نام یوری همراه با آقای اشنیپل است. آن‌ها در خیالشان پرواز می‌کنند. داستان نشان می‌دهد که برخی از قوانین والدین منطقی نیست و ذهن کودک را با تخیل و انعطاف همراه می‌سازد.
سه شنبه, ۹ شهریور
«تمساحی که از آب بازی خوشش نمی‌آمد» داستان بچه تمساحی است که با خواهرها و بردارهایش متفاوت است و در اخر می‌فهمد در واقع یک بچه اژدهاست.
چهارشنبه, ۱ اردیبهشت
«بردن تمساح به مدرسه؟ هرگز!» از مجموعه کتاب «مگنولیا» درباره بردن یک تمساح به مدرسه برای معرفی طبیعت است. این ایده‌ بسیار جذاب، اما دردسازی برای زنگ علوم است. حالا مگنولیا باید راهی پیدا کند تا تمساح را به خانه ببرد. او در آخر یاد می‌گیرد که خراب‌کاری‌های خود را درست کند و هر چیزی را به کلاس نبرد.
دوشنبه, ۳۰ فروردین
تلاش باباخرس برای خواباندن فرزندش داستان «بوسه‌هایی برای بابا» را می‌سازد. این داستان به مهرورزی و بازی و ارتباط بین پدر و کودک می‌پردازد. در حالی که کودک دوست ندارد بخوابد و بدخلق شده، پدر با بازی او را می‌خواباند.
سه شنبه, ۹ دی
کتاب «آبنبات چوبی قرمز بزرگ» داستانی درباره تفاوت‌های فرهنگی است که خانواده‌ای مهاجر در کشوری جدید با آن مواجه می‌شود و در عین حال به رابطه خواهر بزرگ‌تر و کوچک‌تر نیز می‌پردازد.
شنبه, ۲۴ آبان
«هر وقت خوک‌ها پرواز کنند» داستان ماجراجویی‌های یک گاو است. او شرایط را تغییر می‌دهد، کارهایی می‌کند که تا به حال یک گاو آن‌ها را انجام نداده است و در این مسیر خوک‌ها را نیز به پرواز در می‌آورد.
سه شنبه, ۲۰ آبان
همه‌‌ی ماجرا از آنجایی شروع می‌شود که پسرکی از تختش می‌افتد. اگرچه موضوع داستان ساده است، نویسنده به‌سادگی از کنار این موضوع نمی‌گذرد و آن را به ماجرایی خیال‌انگیز تبدیل می‌کند.
یکشنبه, ۱۵ تیر