کتاب های کودک و نوجوان
کودکان در سالهای ابتدایی زندگی خود، بیش از هر زمان دیگری، احساسات ناشناخته را تجربه میکنند. به همین دلیل، برایشان دشوار است که به نحوی سازنده این تجربههای شخصی را ابراز کنند. دقیقاً شبیه آشپزخانهای که پر از خوراکیهای گوناگون است، هر لحظه سرآشپز درونیشان تصمیم میگیرد مادهای را با مادهای دیگر ترکیب کند. اما این وسط نقش خود آنها چیست؟ آیا احساسات آن چیزی است که بچهها و حتی ما آدمبزرگها را کنترل میکند و این سرآشپز میتواند هر خوراکیای که دلش خواست، حتی عجیبوغریب و بدمزه را به خورد آدم بدهد؟ یا ما اجازه داریم کنترل احساساتمان را به دست بگیریم؟ کتاب جذاب و دوستداشتنی «از ماکارونیهای خجالتی تا تخممرغهای هیجانزده» اینجاست تا برای این سؤالات پاسخی پیدا کنیم.
چهارشنبه, ۱۷ دی
«پوپی گرسنه است» از مجموعه کتاب «لئو و پوپی» است. پوپی گرسنه است اما غذا نمیخورد. لئو از عروسکش، پوپی، عصبانی میشود. او یه یاد رفتار مادرش با خودش میافتد و تلاش میکند تا راهی پیدا بکند و به پوپی غذا بدهد.
چهارشنبه, ۱۷ دی
تلاش باباخرس برای خواباندن فرزندش داستان «بوسههایی برای بابا» را میسازد. این داستان به مهرورزی و بازی و ارتباط بین پدر و کودک میپردازد. در حالی که کودک دوست ندارد بخوابد و بدخلق شده، پدر با بازی او را میخواباند.
سه شنبه, ۹ دی
«فرانکلین به بیمارستان میرود» از مجموعه کتاب «فرانکلین» درباره ترس و ناراحتی لاکپشت کوچولو از مراحل مختلف درمان است. او همه تلاشش را میکند تا کسی نفهمد که ترسیده است. او درمییابد شجاعت به معنی نترسیدن نیست. فرانکلین از عمل کردن میترسد اما ترسش را میپذیرد. او میداند که برای بهتر شدن حالش به این کار نیاز دارد.
سه شنبه, ۹ دی
بامبولی کوچک در کتاب «پاندا کوچولو، کنار من بمون» محیطهای تازه و ناشناخته را کشف میکند. او مهارتهای خود را میسنجد و با همراهی مادر آنها را تقویت میکند. این روند باعث شوق او برای رفتن به جاهایی جدید میشود.
یکشنبه, ۷ دی
کتاب «دو ببر شجاع، زیر نور ماه» داستانی درباره غلبه به ترس و مستقل شدن دو بچه ببر در روند بزرگ شدنشان است.
یکشنبه, ۷ دی
«آواره بیخورشید»، روایت مهاجرت و کوچ از کشوری به کشور دیگر بر اثر جنگ و ناامنی است. سالها است که مردم افغانستان درگیر جنگی فرسایشی هستند، چه با نیروهای متجاوز و چه با نیروهای واپسگرای داخلی مانند طالبان. دورهای از زندگی در افغانستان با تسلط طالبان همراه شد. دورهای سخت که مردم افغانستان بسیاری از چیزهایی که داشتند، از جمله میراث فرهنگی کهنشان مانند پیکرههای عظیم بودا در بامیان را از دست دادند. در دورهای که طالبان کم کم میرفتندبخش های اصلی افغانستان را در اختیار بگیرند، به منطقه بامیان رسیدند. داستان «آواره بیخورشید»، در چهار نقطه در جریان است، بامیان در روزگاری که طالبان روستا به روستا پیش میرفتند، در کابل، که دیگر آن را در اختیار گرفته بودند و در حومههای تهران و شهریار، و ورامین که مهاجران افغان به کارگری در زمینهای کشاورزی یا کارهای دیگر میپردازند. و البته مکان آخری که این داستان در آن بسته میشود، اردوگاه پناهندگان افغان در نزدیکی مرز خراسان و هرات است.
چهارشنبه, ۳ دی
«کلاد دلافسه» در کتاب «بازی با نور و رنگ در اعماق دریاها» لباس غواصیاش را پوشیده، دست ما را میگیرد و گنجهای مدفونشدهی اعماق اقیانوسها و دریاها را نشانمان میدهد؛ حالا شاید این گنج، کلاه یا لباسی باقیمانده از مسافران کشتی تایتانیک باشد یا مجسمهای از ابوالهول و قسمتهایی از معابد و سنگهای قدیمی، یا حتی تمدنهای نابودشدهای که بهجز چراغقوهی جادویی او به شکل دیگری نمیتوان مشاهدهشان کرد. بله، چراغقوهی جادویی!
سه شنبه, ۲ دی
«من نگرانم»...
حالم خوب نیست.
نمیدانم چگونه میتوانم احساسم را مدیریت کنم؟
اصلاً تا بوده همین بوده...
مگر گفتن، چیزی را حل میکند؟
یکشنبه, ۳۰ آذر
«ایگی سزار، پسرک معمار» همهجا را با سازه پر کرده است، اما خانم معلم به او میگوید کلاس دوم جایی برای ساختمانها ندارد. او ناامید نمیشود و درست در زمان بحران، استعدادس را به کار میگیرد. داستان ایگی، سرشار از اعتماد به نفس، پشتکار و امید است.
شنبه, ۲۹ آذر
کتاب «بدن تو مال خودته» نه تنها برای کودکان بلکه برای پدرها، مادرها و معلمها هم کاربردی است. همه ما باید بیاموزیم که بدن هر کس تنها متعلق به خود اوست و اینکه هیچ کودک و بزرگی مجبور نیست از شرم و خجالت به آغوش دیگری برود و یا به دیگری اجازه دهد او را به زور در آغوش کشد. کتاب «بدن تو مال خودته» برای جامعه ما کتاب مهمی است. جامعهای که گاه کودک را برای میلهای خودمان در بغل پدربزرگ، فامیل یا دوستی میفرستیم تا شرمنده نشویم. اما در این کتاب نویسنده به همه ما گوشزد میکند تنها کسی که میتواند اجازه در آغوش کشیده شدن دهد، صاحب بدن است، چه کودک باشد و چه بزرگ.
شنبه, ۲۹ آذر
«بیا جشن تولد بگیریم!» از مجموعه کتاب «من و داداشم!» داستان ماجراهایی است که گودون در روز تولدش، با برادر کوچک خود دارد. او برای این که نگذارد برادرش خرابکاری کند، هرکاری میکند، اما همه چیز آنطور که او میخواهد پیش نمیرود. گودون در پایان جشن، در مییابد که به خاطر برادرش به مهمانها خوش میگذرد.
چهارشنبه, ۲۶ آذر
کتاب «خانهی زیبای من» یک روز کاملاً معمولی در دره سانتابارباررا روایت میکند. پدر و مادر کری به مهمانی رفتهاند و قرار است کری هم به خانه دوستش اریکا برود. اما در مدت کوتاهی ماجرا شکل دیگری پیدا میکند و همه چیز دگرگون میشود. آتشی که از تپه شروع شده است به خانه کری سرایت میکند و آن را به تلی از خاکستر تبدیل میکند. خانواده غصه دارند و همه عصبانی، پرخاشگر و بیحوصله شدهاند. کری و مادرش به خانواده اریکا حسادت میکنند که خانهشان سالم مانده است. سرانجام کری در خلوت خود به رفتارها و صحبتهای دیگران فکر میکند و متوجه میشود، که از تغییر میترسد. او با کمک دوستانش هم خانه ویران را برای بازسازی آماده میکند و هم پدر و مادر ناامیدش را تشویق میکند خانه را دوباره بسازند و این راه حلی است در برابر حوادث مهیب و خانمانسوز و هر گونه تغییری.
چهارشنبه, ۲۶ آذر
«پدرِ اسلاگ» داستان ملاقات پسری به نام اسلاگ و پدرِ فوت شدهاش است. در یک روز بهاری، اسلاگ همراه دوستش دیوید تصمیم داشتند به مغازه قصابی بروند که اسلاگ پدرش را که مدتها پیش مرده بود روی نیمکت کنار پارک با کلاه و عصا میبیند. پدرش به قول خود عمل کرده و در بهار برگشته بود.
چهارشنبه, ۲۶ آذر
داستان «ومبرلی نگران» از مجموعه کتاب «محله موشها» درباره نگرانی در کارهای روزانه، غلبه بر نگرانی و انجام کارهای تازه است.
شنبه, ۱۵ آذر
«10 تا کاکلی» کتابی برای آموزش عددهای 1 تا 10 است. این کتاب عددآموز به کمک تصویر و شعر شمارش را به نونهالان میآموزد.
پنجشنبه, ۱۳ آذر
کتاب «ماشین سواری!» داستان دیگری از مجموعه کتاب «فیلی و فیگی» است. فیلی و فیگی در این داستان با هم به گردش میروند و برنامهریزی گردش موضوع اصلی داستان است.
چهارشنبه, ۵ آذر
در «چی کار کردی با خودت!» داستان دیگری از مجموعه کتاب «فیلی و فیگی» از همان ابتدا با یک تغییر ویژه نسبت به روال معمول ماجراهای فیلی و فیگی روبهرو میشویم. اینبار فیگی هم نمیداند موضوع چیست و قرار است همراه ما مخاطب ماجرایی باشد که فیلی تعریف میکند. البته این به معنای کمرنگ بودن نقش فیگی در داستان نیست. شنونده همیشه نقشی اساسی در یک گفتوگو دارد. در این ماجرا هم آنقدر نقش شنونده بودن فیگی اهمیت دارد که انگار در شکسته شدن خرطوم فیلی بیتاثیر نبوده است!
چهارشنبه, ۵ آذر
«فرانکلین در تاریکی» از مجموعه کتاب «فرانکلین» داستان لاکپشتی است که یک مشکل بزرگ دارد. او از لاک تنگ و تاریکش میترسد! فرانکلین تلاش میکند از دیگران برای حل مشکلش کمک بگیرد و در نهایت موفق میشود بر ترسش غلبه کند.
سه شنبه, ۴ آذر
کریتر در «چه خواب بدی دیدم!» از مجموعه کتاب «ماجراهای کریتر» خواب میبیند هرکاری دوست داشته باشد میتواند انجام دهد. کارهایی که حتی باعث ترس در دیگران میشود. در نتیجه در پایان خوابش، هیچ کس کنارش نیست تا برایش قصه بگوید. کریتر خیلی میترسد اما بیدار میشود و میفهمد یک خواب بد دیده است.
سه شنبه, ۴ آذر