«دانشنامه نوزاد و نوپا» با استفاده از تصاویر، نوزادان و نوپایان را با مفاهیم پایهای همچون احساسات، اعضای بدن، رنگها، جانوران و اعداد آشنا میکند.
شنگال چیزی است بین قاشق و چنگال؛ نه قاشق است و نه چنگال. نه قاشق ها او را در جمع خود میپذیرند نه چنگالها. او روی میز غذا جایی ندارد و بسیار تنهاست.
خانهات کجاست؟ در برکه؟ نه! آنجا قورباغه زندگی میکند. در سوراخ؟ نه! آنجا خرگوشها پنهان میشوند. در لانه؟ نه! آنجا خانهی پرندههاست...
کتاب «خانهات کجاست؟» یک کتاب تصویری تعاملی است. کودک در هر دو صفحه، در صفحهی اول با پرسشی جدید روبرو میشود و در صفحهی دوم پاسخ آن را زیر تای کتاب پیدا میکند.
آفتابپرست میتواند دمش را مانند صدف حلزون پیچ دهد، مانند ملخ بجهد، خود را سر و ته از بند رخت آویزان کند و خود را به شکل و رنگ هر چیزی در بیاورد، اما به نظر میرسد هیچکس، نه حلزون پیچ در پیچ، نه ملخ سبز و نه جوراب راه راه دلشان نمیخواهد با او دوست شوند.
چشمهای سار کوچولو ضعیف شده است و نمیتواند کتاب بخواند و باید از عینک استفاده کند. وقتی دوستانش او را با عینک میبینند به او میخندند و مسخرهاش میکنند. سار کوچولو غمگین میشود.
نویسنده و تصویرگر کتاب های دنیای دوست داشتنی من در این مجموعه، از مفاهیم عمیق زندگی، مثل عشق و دوست داشتن، صلح و دوستی، قبول تفاوت ها و زمین و راه و روش مراقبت از آن، با زبانی کودکانه، ساده، و ملموس حرف زده و برای نقاشی کتاب هایش از رنگ های شاد و روشن استفاده کرده است.
صبح یکی از روزهای تابستان « جالی پستچی » مانند برنامه همیشگیاش از خواب بیدار شد، صبحانه خورد و لباس پوشید تا سراغ دوچرخهاش برود و نامههای آن روز را به دست آسیابان، گربه پشمالو، دختر مو بلند و بقیه برساند. اما دوچرخهاش پنچر شده بود. پس پیاده راه افتاد. بین راه ناگهان جغجغه بچه غول از آسمان روی سرش افتاد و از حال رفت. وقتی به هوش آمد خرگوشی را دید که یکی از نامهها را برداشته و میدود.
المر با دیگر فیل ها فرق دارد. همه فیلها خاکستری هستند، اما او چهارخانه و رنگارنگ است و به هر کجا میرود، همه او را میشناسند. المر از این که با دیگران تفاوت دارد، چندان راضی نیست. برای همین خود را به رنگ خاکستری در میآورد تا شبیه دیگران شود. ولی حالا هیچ کس او را نمیشناسد.
پنگوئنها یک دلیلی دارد که بال دارند، نه؟ داشتن دوستی که برای خودش یک هواپیمای شخصی داشته باشد و پیشنهاد بدهد تو را هم سوار کند خوب است، اما تجربه کردن پرواز با بال های خودت چیز دیگری است. در واقع بالهای پنگوئن برای پرواز ساخته نشدهاند اما پنگوئن از آرزوی پرواز دست نمیکشد.
پیت می خواهد چیزی بپوشد که معرکه شود. او از همه، از مادر تا راننده ی اتوبوس مدرسه و قورباغه بدعنق راهنمایی می خواهد. هر کسی پیشنهادی می دهد.
کتاب «کمی گم شده ام» داستان جغد کوچولوی خوابآلویی است که از لانهشان بالای یک درخت بلند بیرون میافتد و گم میشود. سنجابی او را میبیند و از او میخواهد که مادرش را توصیف کند تا در یافتن او به جغد کوچولو کمک کند.
خانم و آقای هیولا منتظر شکستن تخمها و تولد بچههایشان هستند. از تخم اول یک پسر سبز رنگ بیرون میآید که نامش را وحشتناک میگذارند و از تخم دوم دختری بنفش که نامش ترسناک میشود. خانوادهی هیولاها بیصبرانه منتظر بیرون آمدن بچه هیولای سوم هستند. اما وقتی هیولای سوم با آن بدن کرکی و نرم صورتی و بامزه از تخم بیرون آمد همگی تعجب میکنند. از تخم سوم یک پسر بامزهی پشمالوی صورتی با چشمان آبی بیرون میآید که اصلا شبیه هیولاها نیست. پدر و مادر هیولای صورتی و بامزه نام او را عجیبک میگذارند.
کتاب «باستر خرگوشک عاشق کتاب خواندنه» داستان خرگوشکی است که عاشق کتاب خواندن است اما دوستانش علاقهای به خواندن ندارند و فکر میکنند کتاب خواندن کسلکننده است. در یک روز بارانی که خرگوشک و دوستانش نمیتوانند از خانه بیرون بروند، خرگوشک کتابهایش را به آنها امانت میدهد تا بخوانند و سرگرم شوند.
کتاب «اوهوی گربه ها!» داستان یک گروه گربه شکمو و جسور است که به یک کشتی پر از ماهی دستبرد می زنند.
شلی، یک گوسفند زیباست که پشمهای جذابش را دوست دارد. او دلش میخواهد پشمهایش مثل بقیهی گوسفندها چیده شود، اما مادرش به او میگوید هنوز برای این کار کوچک است. شلی هر روز بزرگتر میشود و مانند هر بچهی دیگری به تدریج درسهایی میآموزد. در ابتدا شلی تصمیم میگیرد پشمهای زیبایش را برای خودش نگه دارد و آنها را با دیگران به اشتراک نگذارد، اما در انتها با راهنمایی یک جغد دانا متوجه میشود زیبایی واقعی پشمهایش وقتی دیده میشود که آنها را به اشتراک بگذارد.
وقتی سوسمار کوچولو سر از تخم در میآورد، مادرش کنارش نیست. او سراغ میمون، فیل، ببر و گورخر میرود تا بفهمد آنها مادرش هستند یا نه.
معرفی کتاب بچه رام کننده اژدها
شترق، بوم، دنگ، یک اژدهای بزرگ رنگارنگ با دود نقرهای سر و کلهاش پیدا میشود. اژدها به دنبال گنج است، اما به نوزادی بر میخورد که پاسخ تهدیدهایش را با ا دَ دَ، غو غا غو، آروغ زدن و ترررررر، کثیف کردن پوشکش، میدهد.
تا جایی که اژدها هنگام عوض کردن پوشک نوزاد با دلخوری زیر لب غرغر میکند این که گنج نیست! اژدها برای ترساندن کودک او را به آسمان تاریک میبرد.
کتاب « کلاه ماهی بزرگه گم شده » داستانی است درباره یک ماهی کوچولو که از کلاه یک ماهی بزرگ خیلی خوشش آمده است!
ماهی کوچولو کلاه ماهی بزرگ را در خواب میدزدد و به جایی پر از گیاه و علف میرود تا مخفی شود. او امیدوار است که ماهی بزرگ متوجه نشود و در حال فرار خود را دالداری میدهد. اما ماهی بزرگ کلاهش را خیلی دوست دارد و بلافاصله پس از بیدار شدن میفهمد که چه اتفاقی افتاده است و برای پیدا کردن دزد کلاهش به راه میافتد و برخلاف پیشبینیهای ماهی کوچک، کلاهش را پس میگیرد.
کتاب «حیوانات جنگل» از مجموعه «کتاب کیفی من»، پنج حیوان زرافه، فیل، تمساح، میمون و گورخر را با تصاویر نقاشی شده و اشعاری کوتاه و ساده معرفی میکند.
«قورقوری کوچولو بزرگ میشود!» داستان بچه قورباغهای است که از تغییرات بدنش و بزرگ شدن میترسد. اما به تدریج متوجه میشود بزرگ شدن هم خوبیهای خودش را دارد.