ما هر روز خبرهای فراوانی در زمینه محیط زیست و آلودگی آن در رسانه ها، می خوانیم. هرچند تا کنون جنبش های گوناگونی برای حفاظت از محیط زیست در سراسر کره زمین به راه افتاده اند، گزارش ها نشان می دهند که اوضاع زندگی تمام موجودات زنده زمین، هر چه بیش تر رو به سختی می رود.
«شایدی» بانام اصلی «جس» دختری ۱۵-۱۶ ساله است که بیماری پیسی دارد و تمام بدنش لکه لکه است او که از خانه فرارکرده، فرزند نامشروع مادری معتاد است که در گذشته در سیرک کار می کرده است. مادر که از پس مخارج شایدی و دیگر بچه هایش برنمی آید او را از خانه بیرون می کند و شایدی به خیابان های نیویورک پناه می آورد.
«آنه مری» دختر۱۰ ساله ای است که با پدر، مادر و خواهر کوچکترش «کرست» در جنگ جهانی دوم در کپنهاک دانمارک زندگی می کند. او دوستی دارد به نام «آلن» که یهودی است و پدرش معلم است. ۳ سال است که دانمارک در اشغال آلمانی هاست و برای آلن و خانواده اش که یهودی هستند، مزاحمت های آلمانی ها نمایان است. انه مری و خانواده اش پس از باخبر شدن از یورش احتمالی نازی ها برای دستگیری یهودیان، آلن را به خانه ی خودشان می آورند و در برابر نازی ها وانمود می کنند که آلن دختر خانواده است.
اثر مجموعه ای از پنج داستان کوتاه به نام های «پیشانی سفید» از شمال ایران، «ساز شکسته» از آذربایجان، «ناخدا جادو» از جنوب ایران، «تفنگ میرنوروز» از بلوچستان و «نشان بابایار» از استان فارس است که براساس باور مردم به وجود شخصیت بابایار و امدادهای غیبی شکل گرفته اند.
شاید بسیاری از شما کتاب «شازده کوچولو» را خوانده باشید. در این صورت داستان کودکی و سرگذشت نویسنده آن، برایتان جذاب خواهد بود. کتاب «آنتوان و شازده کوچولو» بخشی از زندگی «آنتوان دوسنت اگزوپری» خلبان و نویسنده فرانسوی معاصر است.
«آنا» دختر ۱۲ ساله کلاس هشتمی است که در شب تولد برادرش «بن» در خانه حضور دارد و شاهد به دنیا آمدن و نگرانی پدر و مادر و پزشک اورژانس است. بن با معلولیت «هیدروسفالی» یعنی معلولیت شدید ذهنی و جسمی به دنیا میآید. معلولیتی که زیاد امید به زندگی برایش وجود ندارد. اما آنا عاشق بن میشود و از دوستان و نزدیکان خود دور میشود تا به بن رسیدگی کند و او را آموزش دهد.
بابی برنز، پسر نوجوانی است که پدرش مبتلا به بیماری افسردگی ناشی از جنگ است. او در دهکده ی ساحلی به نام کیلی در نیوکسل انگلستان که دارای زغال سنگ است، زندگی می کند. مردم در این شهر به کار جمع آوری ذغال سنگ از دریا مشغول هستند. روزی او همراه با مادرش با مردی ژولیده و بی خانمان به نام مک نالتی رو به رو می شود که آتش می خورد و کارهای عجیب و غریب می کند. او معرکه گیر است و شعبده بازی می کند و به نظر موجی می آید.
همیشه در داستانهای جنایی یا کارآگاهی، مردی باهوش مثل پوآرو یا زنی مسن مثل خانم مارپل، با استفاده از هوش و استعداد ذاتی و تجربهی خود، معما را حل و راز یک جنایت را برملا میکند. نانسی درو، هجدهساله با چشمهای آبی و موهای طلایی، بههیچوجه شبیه کارآگاهان حرفهای نیست. او دختر کارسن درو، وکیل دادگستری است و در ظاهر بسیار بازیگوش است، ولی همین دختر شاداب، با دقت و هوش بسیار، پروندههای بسیاری را برای پدرش حل میکند.
عشق در همهی سرزمینها از اصلیترین بنمایههای ادبیات است. عاشقانههای ایرانی همواره برای خوانندهی فارسیزبان پر از خاطرههای آشنا و به یادماندنی است. داستان یک عشق، چه به پایان خوش ختم شود و چه با دوری و رنج و مرگ همراه باشد، همیشه دلنشین، جذاب و رازآلود باقی خواهد ماند.
مجموعهی عاشقانههای ایرانی، که تاکنون پنج جلد آن منتشر شده، بازآفرینی داستانهای عاشقانهای است که در ادبیات کهن ما چه به صورت منثور و چه منظوم ریشه دارد.
خانواده دوترلو دارای ۷ پسر هستند. کوچکترین پسرشان، یان، جثه ریزی دارد و حرف نمی زند و همین امر سبب عصبانیت پدر و مادرش است. یان عاشق درس و مدرسه و کتاب است. هم خودش و هم معلم هایش فکر می کنند که باهوش است؛ اما پدر و مادرش به چنین چیزی اعتقاد ندارند. برادران یان هم او را پسری عاقل می دانند که بدون حرف زدن تنها با نگاهش بخوبی می تواند با دیگران ارتباط برقرار کند.
کواپهها برمیخیزند
زلزلهای بزرگ سواحل کارائیب را میلرزاند. بیشتر باراندازها زیر آب میروند و موجی عظیم تمام شهر را پر میکند. هیچکس نمیداند زمینلرزه اثر دیگری هم از خود بهجا میگذارد؛ انرژی سحرآمیزی آزاد میشود و بچههایی باقدرتی خاص به دنیا میآیند، به آنها کواپه میگویند.
«من برده هستم» داستان کلوتی است، دختری دوازده ساله که در قرن نوزده میلادی برده بوده و در مزارع پنبه کار می کرده است.چیزی که او را از دیگر بردگان متفاوت می کند توانایی ای است که پنهانی کسب کرده است.
کلیله و دمنه نخستین جلد از مجموعه کتاب های قصه های شیرین ایرانی است که به همت مژگان شیخی گردآوری شده است. مجموعه کتاب های قصه های شیرین ایرانی با هدف گردآوری و بازنویسی ادبیات کهن ایران برای کودکان و نوجوانان تهیه شده است.
مثنوی معنوی سومین جلد از مجموعه کتاب های قصه های شیرین ایرانی است که به همت حسین فتاحی گردآوری شده است. مجموعه کتاب های قصه های شیرین ایرانی با هدف گردآوری و بازنویسی ادبیات کهن ایران برای کودکان و نوجوانان تهیه شده است.
می گویند آثار کلاسیک ادبیات جهان تمامی ندارند، یعنی، در طول سال ها و دهه ها، این آثار معانی و زوایای جدیدی پیدا می کنند که باز می توان آن ها را خواند و بازخوانی کرد. به همین دلیل هم، از این دسته آثار نسخه های مختلف و روایت های گوناگونی وجود دارد که هر یک از آن ها در واقع بخشی از معانی مضمر در این آثار را برجسته می سازند.
بازنویسی خلاق از داستان ضحاک شاهنامه فردوسی است. پس از سرنگونی جمشید پادشاه ایرانی، ضحاک به یاری اهریمن پدرش مرداس را به قتل می رساند تا بر تخت شاهی بنشیند. ظلم و ستم او بر مردم و بی رحمی اش، با کشتار جوانان برای خوراندن مغز آنان به مارهای روییده بر شانه هایش به اوج خود می رسد. شبی ضحاک در خواب می بیند که جوانی با گرز به او حمله می کند. خوابگزاران تولد نوزادی را خبر می دهند که جای او را می گیرد. ضحاک فرمان کشتن همه ی نوزادان را می دهد.
با این که می دانم این چیزها فقط یک سری خیالات خام است، هر بار قهرمان کتابی به گذشته برمی گردد حسابی به او حسودی می کنم. به خصوص که بتواند برود و چیزی را در سال ها قبل درست کند. مژگان کلهر هم در رمان دختری با روبان سفید حتما این را می داند، چون فکر می کنم آدم های زیادی از فکر برگشتن به گذشته، حتی در حد مرور خاطرات خوش، لبخند می زنند.
داستان کتاب «جنگ چهارشنبهها» در طول سال تحصیلی ۱۹۶۷-۱۹۶۸ در لانگ آیلند، نیویورک رخ میدهد، زمانی که امریکا با ویتنام در جنگ است. هالینگ هودهود پسر نوجوانی است که کلاس هفتم را آغاز کرده است. هالینگ ناچار است روزهای چهارشنبه را که همشاگردیهایش در کلیسا و کنیسه آموزشهای مذهبی میبینند با معلم ادبیاتش، خانم بیکر بگذراند. این اوقات ویژه افق جدیدی را بر روی او باز میکند.
راگنی هیلر دختر نوجوانی است که مادر و برادرش را در یک حادثه رانندگی از دست داده است. پدرش در لندن استاد دانشگاه است و علاوه بر تدریس، در زمینه فراروانشناسی و علوم خفیه تحقیق می کند. درحال حاضر پدر راگنی بر روی یک کتاب مصور درباره ی خانه های اشباح کار می کند. در تعطیلات تابستان پدر راگنی برای یک کار تحقیقاتی درباره ی قلعه ای به نام ریکروین، یکی از معروف ترین قصرهای اشباح در اسکاتلند،عازم آنجاست. راگنی بر خلاف میل باطنیش برای نخستین بار همراه پدر به این سفر می رود.
کتاب «صدای رنگها»، در واقع داستان زندگی واسیلی کادینسکی، نقاش روس است. داستان ماجرا را از زمانی تعریف میکند که واسیلی یک پسربچه است و کسی در خانواده ذوق او در نقاشی و سبک نقاشی کردنش را درک نمیکند. اعضای خانواده او را به نوعی وادار میکنند تا در رشته حقوق تحصیل کند. واسیلی یک توانایی خاص دارد، او میتواند صدای رنگها را بشنود.