زیر دسته بندی ها
کتاب «جنگی که نجاتم داد» داستان دختر نوجوانی است که به سبب نقص مادرزادی نمی‌تواند حرکت کند. داستان در سال ۱۹۳۹ سال آغاز جنگ جهانی دوم  رخ می‌دهد، دوره‌ای كه معلولیت جسمی معادل معلولیت ذهنی شمرده می‌شد.
دوشنبه, ۳ آبان
مجموعه ی پنج جلدی جو شرلوک ماجراهای پسری به نام جو است که می خواهد مانند شرلوک هلمز کارآگاه شود. جالب است بدانید جو درسش خوب نیست و از خیلی چیزها می ترسد. نه قهرمان است، نه نابغه و نه زور بازو دارد. مثل دیگر کودکان هم سن و سال خودش است. جو فقط یک جوجه کارآگاه است، اما می تواند معماهای بزرگ را حل کند.
یکشنبه, ۲ آبان
شاید تاکنون نام «توتان خامون» را شنیده باشید. او یکی از مشهورترین فرعون های مصر بود که در نُـه سالگی رهبر شماره یک جهان شد و در نوزده سالگی به دلیل نامعلومی، از دنیا رفت. او با خواهرش، عروسی کرد و البته پیامدهای این کارش را هم دید.
شنبه, ۱ آبان
این کتاب از سری کتاب های محیط زیست است که اطلاعاتی در باره ی سطل زباله به عنوان زیستگاه بعضی از جانوران که در آن غذا و پناهگاه خود را می یابند، به مخاطب می دهد. هم چنین در کتاب به جانورانی که در زباله تخم گذاری می کنند و یا در کنار سطل زباله کمین می کنند تا جانوران دیگر را شکار کنند توضیحاتی داده می شود.
چهارشنبه, ۲۸ مهر
یک روز جانوران جنگل متوجه رخ دادن اتفاقات عجیب و غریبی در دور و برشان می‌شوند. درخت‌ها و شاخه‌هایشان یکی یکی ناپدید می‌شوند. چه اتفاقی دارد می‌افتد؟ جانوران دست به کار می‌شوند تا این معما را حل کنند. پس از جستجوهای فراوان و بررسی شواهد مقصر پیدا می‌شود؛ خرس درختان را قطع می‌کند و به خانه می‌برد. اما برای چه کاری؟ مسابقه‌ی سالانه‌ی موشک‌پرانی نزدیک است و خرس چون نابلد است و نیاز به تمرین دارد.
سه شنبه, ۲۷ مهر
کتاب «کاوش در طبیعت» مجموعه‌ای از ۲۱ فعالیت برای کودکان با موضوع مشاهده و شناخت طبیعت است. کتاب با توضیح محتوا و ساختار کتاب برای خوانندگان آغاز می‌شود و در ادامه ابزارهای کاوش در طبیعت معرفی می‌شوند. صفحات مربوط به هر فعالیت با توضیح کوتاهی درباره‌ی موضوع آن فعالیت آغاز می‌شود و سپس دستورالعملی ساده و قابل فهم به همراه تصویر به مخاطب ارائه می‌شود تا بتواند به کمک آن فعالیت را اجرا کند.
دوشنبه, ۲۶ مهر
«نی آ» دختر نوجوانی است که در سال ۲۰۰۸ در جنوب سودان در شرایط سخت اردوگاه جنگی همراه با پدر و مادر و برادر و خواهرش زندگی می کند. خشکی زمین و بی آبی همه را آزار می دهد و او را وادار می کند، ساعت های طولانی در صحرا راه برود تا به آب برسد.
یکشنبه, ۲۵ مهر
نگارنده: زینب آقایی برای همه دانش آموزان، ممکن است کلاس پنجم، جزئی از روند تحصیل‌شان باشد. ولی برای هفت نفر از دانش‌آموزان پایه پنجم مدرسه اسنوهیل در ایالت کنکتیک در اقیانوس اطلس، این سال، سال تحصیلی متفاوتی است و زندگی آن‌ها را تغییر می‌دهد. پیتر، جسیکا، لوک، آلکسیا، جفری، دنیل، آنا، هفت دانش‌آموزی هستند که در کلاس پنجم، آقای تراپت معلم‌شان است. هر کدام از آن‌ها مشکلاتی در زندگی خصوصی خود دارند که روی آن‌ها تاثیر گذاشته و رفتار آن‌ها را شکل داده است. 
شنبه, ۱۷ مهر
پس از این که پدر جکسون به بیماری ام اس مبتلا می‌شود و کار خود را از دست می‌دهد، خانواده دوران سختی را پشت سر می‌گذارند. آن‌ها بسیاری از روزها چیزی برای خوردن ندارند و جکسون و خواهر کوچکش با اختراع یک بازی سعی می کنند تا گرسنگی را کمتر احساس کنند؛ اما پس از مدتی اوضاع بدتر می‌شود. پدر و مادر قادر به پرداخت اجاره خانه نیستند و جکسون و خواهرش باید خود را برای زندگی در یک مینی ون آماده کنند. 
چهارشنبه, ۱۴ مهر
مراقب باشید! بچه جادوگرها دارند به مدرسه می‌روند و این یعنی دردسر! امروز روز اولی است که جما به مدرسه می‌رود. او ترسیده است. برای همین هم بچه جادوگرها او را به یک غول تبدیل می‌کنند تا به او جرات بیش‌تری بدهند. اما مدیر مدرسه معتقد است مدرسه جای یک غول نیست. برای همین بچه جادوگرها هم مدرسه را به کتاب داستان و همه را از گربه ی مدرسه تا مدیر به شخصیت های داستان تبدیل می کنند و همه کلی شیطنت و خوشگذارانی می کنند.
سه شنبه, ۱۳ مهر
رندی پسر نوجوانی است که به سبب رفتار خشن پدرش پشت گاری یک فروشنده دوره گرد پنهان می شود و از خانه فرار می کند. وقتی که از گاری پیاده می شود برخلاف انتظارش با دهکده ای کم جمعیت و کوچک رو به رو می شودکه آسمان پاک نام دارد و ماه آسمانش گم شده است.
چهارشنبه, ۷ مهر
«فرق نامادری با یک مامان واقعی این است که مامان ها هیچ وقت راحت و آسوده ول نمی کنند و نمی-روند. مامان ها قبول کرده اند که برای همیشه مامان آدم باشند... » لاکی تریمبل دختری ده ساله است که مادرش را از دست داده و با نامادری اش ـ بریجیت ـ در شهری کوچک زندگی می کند. محل زندگی آن ها شهری است دورافتاده به نام هاردپن که تنها ۴۳ نفر جمعیت دارد. نامادری لاکی فرانسوی است و با وجود تفاوت فرهنگی دو کشور و شرایط سخت زندگی (هم چون نداری، گرما، توفان و باران های شدید) سرپرستی لاکی را به عهده گرفته است و به او محبتی مادرانه دارد. لاکی که فکر می کند نامادریش از او خسته شده است و قصد دارد ترکش کند، رنج می کشد و به دنبال چاره ای برای آن است.
سه شنبه, ۶ مهر
کلارا و کلاس، کوذکان خردسالِ آلبرت شیشه گر، در دهکده ای دورافتاده از کشور سوئد زندگی می کنند. آن ها زندگی محقرانه ای دارند و روزهایشان در کارگاه پدر غرق در شگفتی از خلق کارهای زیبای او می گذرد. پدر خانواده و کارش را عاشقانه دوست دارد و همه ی توجه خود را به کارش معطوف می کند در حالی که مادر، سوفیا، از این موضوع غمگین است و آرزو می کند روزی ثروتمند شوند و فرزندانش طعم یک زندگی مرفه را بچشند. روزها یکنواخت و توام با تنگدستی سپری می شود تا این که ...
دوشنبه, ۵ مهر
آقای پوسکینز دوست دارد جایزه‌ی «زیباترین حیوان خانگی» را به دست بیاورد. اما خانم فی‌فی فوفو، پودل بدجنس هر کاری می‌کند تا جلوی او را بگیرد. او آقای پوسکینز را فریب می دهد و به او راه ورود به محل مسابقه را اشتباه می دهد. آقای پوسکینز برای این که به موقع خود را به مسابقه برساند ناچار می شود میان بر بزند؛ او از روی میله می پرد، داخل تونل می خزد، از مارپیچ پرچم ها رد می شود و از توی حلقه جست می زند... 
یکشنبه, ۴ مهر
هانا هیولای کوچک بامزه، پشمالو و سبز رنگ عاشق گشت و گذار در بیرون خانه، به ویژه ساحل دریا است. اما هانا و دوستانش دوست ندارند بعد از پایان تفریح‌شان در ساحل، زباله‌هایشان را جمع و آن‌جا را تمیز کنند. هانا ساحل را پر از زباله رها می‌کند و به غواصی می‌رود. در آن‌جا متوجه می‌شود بطری‌های خالی، کیسه‌های پلاستیکی و زباله‌های دیگر دریا را آلوده کرده‌اند. او به فکر می‌افتد دریا را نجات دهد. برای این کار ابتدا باید بفهمد آلودگی از کجا می آید و چه‌طور می‌تواند جلوی آن را بگیرد. پس دست به کار می‌شود.
چهارشنبه, ۳۱ شهریور
کتاب «بازیافت» با مجموعه‌ای از اطلاعات و آمارهای جالب و فعالیت‌های پیشنهادی برای بازکاهی، بازمصرف و بازیافت، کودکان را تشویق می‌کند تا دوستدار محیط‌زیست باشند. با مطالعه این کتاب کودکان خواهند آموخت با بازیافت یک تن کاغذ چند درخت حفظ خواهند شد، تعریف زباله سبز چیست، با بازیافت یک بطری پلاستیکی در مصرف انرژی چه‌قدر صرفه‌جویی خواهد شد، سرنوشت زباله‌ها چیست، چگونه می‌توان میزان زباله را کاهش داد و چگونه می‌توان دورریختنی‌ها را دوباره استفاده کرد.
دوشنبه, ۲۹ شهریور
یک روز صبح جرج تصمیم می‌گیرد تا ظهر دنیا را نجات دهد. اما او چندان مطمئن نیست چگونه باید این کار را انجام دهد. پدربزرگ پیشنهادهایی می‌دهد و خواهرش، فلورا، آن‌ها را در اجرای پیشنهادها همراهی می‌کند. با این پیشنهادها نجات دنیا بیشتر از آن چیزی که جرج پیش‌بینی کرده بود هیجان‌انگیز از آب در می‌آید. کارهایی مانند بازمصرف ظرف ماست صبحانه، انداختن پوست موز در سطل کمپوست، خشک کردن لباس‌های شسته شده در آفتاب به جای استفاده از خشک کن برقی، جدا کردن وسایلی که دیگر استفاده نمی‌شوند و اهدا به خیریه، و تعمیر اسباب‌بازی شکسته و استفاده مجدد از آن. پیشنهادهای پدربزرگ، جرج را با چهار روش نجات کره زمین، بازکاهی، بازمصرف، بازیافت و بازسازی آشنا می‌کند. 
یکشنبه, ۲۸ شهریور
کودکان و میکروب‌ها جداناشدنی هستند! عطسه، سرفه، آبریزش بینی و کثیفی دست‌ها واقعیت‌هایی در زندگی روزانه کودکان هستند. به همین خاطر برای آموزش کودکان درباره‌ی میکروب‌ها و راه‌های تمیز و سلامت ماندن هیچ‌وقت زود نیست. در مهدکودک، در مدرسه، در خانه، و هر کجای دیگر، کودکان لازم است بیاموزند میکروب‌ها برای پخش کردن نیستند. کتاب «میکروب‌ها برای پخش کردن نیستند!» به کودکان می‌آموزد میکروب‌ها چه هستند، چه می‌کنند، چرا پخش نکردن آن‌ها مهم است و چه راه‌هایی برای کنترل و پخش نشدن آن‌ها وجود دارد. 
شنبه, ۲۷ شهریور
آقای «فوک‌فایر» پیرمرد تنهایی است که در یک کلبه‌ی چوبی قدیمی در خارج از شهر و در کنار جنگل زندگی می‌کند. او غرغرو و بداخلاق است و از کیک میوه‌ای و توله سگ‌ها بدش می‌آید. تنها چیزی که دوست دارد پرندگان هستند. او نقاشی کشیدن از پرندگان را هم دوست دارد. با فرا رسیدن فصل سرما پرندگان به سمت جنوب مهاجرت خواهند کرد. آقای فوک فایر برای تشویق پرندگان به ماندن در حیاط خانه‌اش برای آن‌ها غذا می‌گذارد. اما سنجاب‌ها غذای پرندگان را می‌خورند و آن‌قدر زبل و باهوش هستند که همه نقشه‌های آقای فوک‌فایر برای فراری دادنشان را خنثی کنند. در آخر با فرا رسیدن زمستان پرندگان می‌روند و آقای فوک‌فایر تنها و غمگین برجا می‌ماند. سنجاب‌ها تصمیم می‌گیرند به جبران غذاهایی که خورده‌اند آقای فوک‌فایر را خوشحال کنند.
شنبه, ۲۰ شهریور
فلورا ده سال دارد. پدر و مادرش طلاق گرفته اند و او با مادرش زندگی می کند. مادر فلورا عاشق نوشتن داستان های عاشقانه است در حالی که فلورا کمیک استریپ های فانتزی را ترجیح می دهد. فلورا تنهاست و از نظر مادرش، دختری عجیب و غریب که نمی تواند با اطرافیانش ارتباط برقرار کند. داستان از آن جایی آغاز می شود که فلورا از پنجره اتاقش شاهد مکیده شدن سنجابی در جاروبرقی همسایه شان می شود. فلورا سنجاب را نجات می دهد، سنجابی که حالا دیگر یک سنجاب معمولی نیست و می تواند شعر بگوید. مادر فلورا با نگه داری سنجاب در خانه مخالف است و از این به بعد است که ماجراهای داستان شکلی دیگر می گیرند.
چهارشنبه, ۱۷ شهریور