"شما که غریبه نیستید" عنوان زندگینامه ی هوشنگ مرادی کرمانی، از نویسندگان بزرگ ادبیات کودکان ایران است که به صورت خاطره نویسی به ترتیب زمان به وسیله خود ایشان نوشته شده است.
در مقدمه کتاب توضیحاتی درباره ویژگی های دایرة المعارف یا دانشنامه، مدخل های این دانشنامه، تنظیم مقاله های آن بر اساس الفبایی آمده است. سپس به چگونگی استفاده از دانشنامه اشاره شده است. دانشنامه کودکان و نوجوانان آکسفورد بیش از ۸۰۰ مدخل در زمینه های گوناگون علوم: فیزیک و مکانیک تا زیست شناسی و روان شناسی دارد. جلد اول آن در بر دارنده مدخل هایی است که شامل حرف "آ" تا حرف "ر" است و در جلد دوم، مدخل های حرف "ز" تا حرف "ی" آمده است. در پایان جلد دوم نمایه ای از کل مطالب برای جست و جوی دقیق تر آورده شده است.
تاریخ ادبیات كودكان ایران مجموعه ای است كه شما در آن می توانید: با تاریخ كهن سرزمین ایران آشنا شوید. سیر فرهنگ این سرزمین را بشناسید. به دیدار كودكان ایرانی تا كهن ترین روزگاران بروید. مهمتر از همه با ادبیات كودكان ایران از روزگار باستان تا روزگار معاصر آشنا شوید.
روبی و گارنت دو خواهر دوقلو حدود ۱۰ساله هستند که فقط بیست دقیقه با هم اختلاف سن دارند ولی از نظر اخلاق و رفتار با هم خیلی متفاوتند. گارنت دختری آرام و مرتب و روبی شلوغ و پرحرف است. روبی دوست دارد همیشه حرفش به کرسی بنشیند و همین موضوع باعث اختلاف میان دو خواهر می شود.
هوگو و جاسپر، خواهر و برادری با اختلاف سن کم، متوجه میشوند که شهردار شهرشان قصد دارد با کمک پولداران و افراد بانفوذ شهر تنها پارک محله را خراب کند و به جای آن برج بسازد.
دو مرد هیزمشکن برای قطع درختان به جنگل آمازون میروند. یکی از آنها درخت بزرگی را به دیگری نشان میدهد و از جنگل بیرون میرود. درخت خیلی محکم و تنومند است و هیزمشکن زود خسته میشود و به خواب میرود. مار بوایی که روی درخت زندگی میکند، در گوش او میگوید که این درخت خانه او و گذشتگان اوست و هیزمشکن نباید آن را قطع کند.
روایتی از شاهزاده قورباغه. شخصیت اصلی آن دختری به نام رباجو عاشق سواركاری، كمنداندازی، نواختن گیتار و خواندن آواز است. در روزی توفانی، كلاه تازهاش به چاه میافتد. قورباغهای با دیدن ناراحتی رباجو حاضر میشود كلاه او را به سه شرط از چاه بیرون بیاورد.
قصه ی گرگ آوازه خوان از قصه های عامیانه ترکمنی است که در مجموعه مرز پرگهر منتشر شده است.
زین زوئن با سفینهاش در فضا به راه میافتد و میرود. او از سیارات مختلفی عبور میکند؛ سیارهی اولدوگلو که همه جای آن را آب گرفته است، سیارهی گوت گوت که رباتها قدرت را به دست دارند، سیارهی فوفی که فقط رنگ قرمز را میشناسند، سیارهی بورارک که پر از زباله است و ... . او همینطور به راهش ادامه میدهد اما کهکشان خیلی بزرگ است و زین زوئن مریخی خیلی کوچک.
"آنتونیو"ی نجار خوشحال است چون تکه چوبی پیدا کرده است و می تواند یک پایه ی میز چوبی از آن بسازد، اما با اولین تیشه بر چوب، انگار صدای نازکی می گوید: "یک خرده آهسته تر بزن." با هر تیشه صدای ناله از چوب بلند می شود و آنتونیو کار را ناتمام می گذارد. آنتونیو چوب را به دوستش "ژپتو" می دهد تا با آن آدمکی چوبی برای خیمه شب بازی بسازد و با آن نان در بیاورد.
آلیس از بیکار نشستن کنار خواهرش در کنار رودخانه، خسته میشود. کتابی که خواهرش مشغول خواندن آن است، نه تصویر دارد و نه گفتوگو. آلیس متوجه خرگوشی سفید میشود که جلیقهای برتن و ساعتی جیبی دارد و زیر لب با خودش حرف میزند و میرود.
برف باریده است. مادر هنگام خروج از خانه از سلی و برادرش میخواهد كه برفها را پارو كنند. آنها مشغول كارند كه گربه با كلاه از راه میرسد، وارد خانه میشود و همه چیز را به هم میریزد. سپس برای تمیز كردن خانه، گربههایی كوچك و كوچك تر را یكی پس از دیگری از كلاهش بیرون میآورد تا به او كمك كنند.
خوابآور تنها روی همهی مردم غبار خواب میپاشد جز یك پسر ویك دختر كه میخواهد با آنها دوست شود. تا اینكه تصویر ماه خندان را در آب میبیند و پیش او میرود. ماه میگوید كه مدتهاست چشم به راه اوست چون هرگز خسته نمیشود و نمیخوابد. خوابآور تنها اورا برای دوستی انتخاب میكند.
پتسون پیرمردی روستایی است كه تنها زندگی میكند. همسایهاش؛خانم آندرسون، برایش گربهی كوچولویی هدیه میآورد و پتسون با وجود فیندوس كوچولوی گربه، دیگر احساس تنهایی نمیكند. روزی فیندوس از ترس گوركن پنهان میشود.
ننه همرو اسباب بازیهای سفالی میسازد، آن ها را رنگ میکند و قصهی مجسمههای خود را برای بچهها میگوید. از جملهی این قصهها، قصهی شیری گرسنه است که میخواهد قوچی را بخورد. قوچ که زورش به شیر نمیرسد، به حیله متوسل میشود و به او میگوید که خوردن راه و رسمی دارد و شیر باید برای خوردن او سیخ، فلفل و ... مهیا کند.
مری دختری تنهاست كه همبازی ندارد و با مادرش در طبقهی بالای ساختمانی زندگی میكند. او همبازی خود را در باغ كوچكی كه در ماهیتابه آشپزخانهشان درست كرده است، مییابد. در پایان مری در باغ كنار خانهی مادربزرگش با پسركی به نام تام آشنا و دوست میشود كه هم سن و سال او و همنام با پسرك گلی باغ كوچك خودش است.
کتاب «دوچرخهسواری خانم آرمیتاژ» داستانی طنز درباره خانم آرمیتاژ است که در حین گردش با دوچرخهاش به نظرش میرسد دوچرخهاش وسایلی کم دارد و آنها را یکی یکی به دوچرخه اضافه میکند، چیزهایی مثل انواع بوق، سطل و صابون برای شستشوی دست، جعبه ابزار، سبدی که توی آن برای خود و سگش غذا بگذارد، صندلی مخصوص برای سگش، چتر برای جلوگیری از آب و باران، رادیو ضبط برای سرگرمی و...
کتاب با یک معمای چند جمله ای برگرفته از شعرهای هند کهن آغاز می شود و سپس معماهای تصویری می آیند. روند منطقی کتاب بر پایه ی انتزاع اعداد ۱ تا ۱۰ است. در پایان کتاب، پاسخ معماهای تصویری داده شده اند.
کتابی شامل پنج داستان کوتاه، مصور و فانتزی حیوانات است که به موضوع دوستی، گذشت و طبیعت می پردازد. شخصیت های داستانی قورباغه و وزغ، با یکدیگر تجربه های متفاوتی را از سر می گذرانند و پس از اندک زمانی ویژگی های شخصیتی هریک به طور غیرمستقیم و ظریف آشکار می شود.
کتاب "بند رختی كه برای خودش دل داشت" شامل ۴۶ قصۀ كوتاه يا به قول نويسنده، "قصه های كله گنجشكی" است. نويسنده، موضوع هايی ملموس برای كودكان را در قالب شخصيت هايی فانتزی مثل نخود و لوبيا، بند رخت، جوجه، سيبی كه آدم خورد و ... بيان كرده است. زبان طنز داستان ها و كوتاه بودن آن ها خواننده را به ادامه مطالعه آنها برمی انگیزد. نگاه متفاوت نويسنده به اشياء، تخيل كودك را به خوبی بر می انگيزد.