زیر دسته بندی ها
کتاب را که باز می کنیم، تصویر های دوست داشتنی حیوانات کوچک را کنار پدرهای شان می بینیم، بچه میمون ها، بچه زرافه ها، توله خرس ها و ....
شنبه, ۲۸ فروردین
دنبالم بیا ! کتابی است مصور که تصاویر زیبای آن پوشش طبیعی زمین را - در یک جنگل - نشان می دهد، تصاویری واقع گرایانه از جانوران، گیاهان، حشرات و گل ها که برای شناخت جنگل فراهم آمده است. کودکان به دنبال پروانه ای کوچک، به یک گردش تخیلی در جنگل می روند و با کشف کردن و نامیدن چیزها، شناخت کاملی از محیط طبیعی جنگل و آن چه در آن است، پیدا می کنند.
یکشنبه, ۲۲ فروردین
تا به حال بر سر دوراهی مانده‌ای؟ انتخاب سخت است مگر نه؟ بر سر سه راهی چطور یا چهار راهی یا چه می‌دانم مثلا" هزار راهی؟ هر چه تعداد راه ها بیشتر باشد، انتخاب سخت‌تر می‌شود مگر نه؟ اما خودمانیم، هیجان‌انگیزتر هم می‌شود مگر نه؟
چهارشنبه, ۱۸ فروردین
جس تنها پسر یک خانواده پر جمعیت است و در عین حال همیشه تنهاست. بزرگترین آرزویش این است که برنده مسابقه دو بین کلاس پنجمی ها شود. همه ی تابستان مشغول تمرین بوده و حالا بریا شکست دادن همکلاسی ها لحظه شماری می کند.ما نخستین روز مدرسه شاگردی جدید - دختری به نام لزلی -  با جسارت وارد زمین بازی پسرها می شود و از همه جلو می زند.
یکشنبه, ۱۵ فروردین
"توی جاده، سربازی قدم رو می آمد – چپ، راست! چپ، راست! کوله بارش را به دوش گرفته بود و یک شمشیر به کمر بسته بود، چون رفته بود جنگ و حالا داشت به خانه بر می گشت. توی راه، به جادوگر پیری برخورد: جادوگر آن قدر زشت بود که لب پایینش درست روی سینه اش آویخته بود. جادوگر گفت:
سه شنبه, ۲۵ اسفند
"در زمان های پیش، شاهزاده ای بود که می خواست با شاهزاده خانمی اصیل ازدواج کند. به این منظور به دور دنیا سفر کرد. او شاهزاده خانم های بسیاری را دید ولی هیچ کدام را نپسندید و از هر کدام ایرادی گرفت.
سه شنبه, ۲۵ اسفند
"این عکسی از کثیف ترین شهر کشور است.... این شهر با بیش از پانصد رای از طرف افرادی که قبلا در آنجا بودند، بالاترین مقام را آورد.... بیلی شوکه شده بود. این خبر چقدر برای شهر وحشتناک و خجالت آور بود!
چهارشنبه, ۱۹ اسفند
کتاب «یک دقیقه صبر کن» براساس یک قصه فلکلور مکزیکی نوشته شده است. مادر بزرگ بیتل، صبح که از خواب بیدار شد، صدای زنگ در را شنید. وای، خدای من! آقای کالاورا پشت در بود. چه آقای لاغری، او با اشاره دست از مادر بزرگ بیتل خواست که خارج شود. وقتش بود که مادر بزرگ با او برود.
دوشنبه, ۱۷ اسفند
اثر ترجمه سی و هفت قطعه شعر است از زبان کودکی که بسیار صمیمی و بی پروا احساس، اندیشه و نگاه طنزآمیزش را به دنیای پیرامون خود بیان می کند. مترجم با حفظ جنبه های طنز قوی اثر و تخیل سرشار اصل اثر برای بیان، قالبی برگزیده که گاه به نثر آهنگین نزدیک است مانند «تخم مرغ» و گاه مانند مثنوی قافیه بندی شده است در«فلاتس نقطه خوار».
دوشنبه, ۱۷ اسفند
وقتی جوزف خیلی کوچک بود،‌ پدربزرگش روانداز محشری برای او دوخت. روز به روز جوزف بزرگتر می شد و رو اندازش کوچک تر و کهنه تر می شد، ‌تا این که یک روز مادر گفت: جوزف دیگر وقتش رسیده است که بیندازیم اش دور.
یکشنبه, ۱۶ اسفند
آلفونس با خودش می گوید" "چیزی به اسم شبح وجود ندارد." آلفونس تنها است. چیزی خش خش می کند ... به سنگینی نفس می کشد. شاید شبح است؟ شاید یک هیولای وحشتناک است. پدر برای فراری دادن شبح به لفونس یک شعر یاد می دهد.
چهارشنبه, ۱۲ اسفند
"ادوارد" عروسک خرگوشی کوچکی است ساخته شده از چینی، مغرور و خود پسند که صاحبش "ابیلین" را خیلی دوست ندارد. از اطرافیان او هم دل خوشی ندارد. ادوارد در یک سفر دریایی از دست ابیلین به داخل آب می افتد و این گونه است که یک سفر باور نکردنی را آغاز و صاحبان جدیدی پیدا می کند. سرانجام نیروی عشق و عاطفه ادوارد و ابیلین را به هم می رساند هر چند که ابیلین دیگر خودش مادر شده است و ادوارد هم دچار دگرگونی در رفتار.
شنبه, ۸ اسفند
دکتر "لموئل گالیور"، انگلیسی، که اکنون یک پدر بزرگ است و زمانی دکتر یک کشتی بوده، ماجرای سفرهای دریایی نا فرجام خود را تعریف می کند. او که عاشق ماجراجویی است یک بار در اثر متلاشی شدن کشتی اش به سرزمین آدم کوتوله ها می رود و یک بار هم از سرزمین غول ها سر در می آورد. ماجراهای عجیب، خطرناک و دردسرساز زندگی در این دو سرزمین، موضوع داستان "سفرهای گالیور" است.
چهارشنبه, ۵ اسفند
آلفونس و میلا دوست هستند و می خواهند یک خانه درختی بسازند و این در حالی است که همه پسرها بازی با دخترها را منع می کنند و می گویند: «دختر بی دختر!» دخترها موش اند، مثل خرگوش اند.».... دخترها لوس و ترسواند.... دخترها برای معلم ها خود شیرینی می کنند..... الکی الکی می خندند و ....
دوشنبه, ۳ اسفند
«قهرمان دنیا»، داستان پدر و پسری است که همدیگر را خیلی دوست دارند. نه ببخشید! درست‎تر این است که بگویم داستان پدر و پسر ماجراجویی است که عاشق یکدیگرند!
یکشنبه, ۱۸ بهمن
جری اسپینلی از نویسندگان پر افتخار کودک و برنده مدال «نیوبری» است. این کتاب او از سوی چهار نهاد و مؤسسه به عنوان کتاب سال برگزیده شده است.
پنجشنبه, ۱۵ بهمن
مخاطبان این کتاب کسانی هستند که با کار با کتابخانه ها و مراکز مواد آموزشی را تازه شروع کرده اندو شامل بیش از ۳۰ سال تجربیات نویسنده در کتابخانه های مدرسه ها، بازدید و دیدار با متخصصان با تجربه و یا تازه کار و شرکت در سمینارها است. کتاب در هجده بخش به موضوعات زیر پرداخته شده است: در بخش نخست مروری کوتاه بر تاریخچه و اهداف کتابخانه های مدارس و مراکز آموزشی دارد. سپس به جزییات عملی همچون چگونگی پذیرش این حرفه و شیوه ی انجام کارها پیش از شروع سال تحصیلی و هفته اول سال تحصیلی می پردازد. بخش عمده ی کتاب درباره ی انجام  کارهای روزمره غیر قابل اجتناب در کتابخانه است که  شامل دستوراالعمل های کاربردی و  پیشنهادی است.
چهارشنبه, ۱۴ بهمن
"امیل" برای گذراندن تعطیلات با قطار به نزد مادر بزرگ و خاله اش به برلین می رود. او پدرش را از دست داده و زندگی آن ها از طریق کار مادرش در یک آرایشگاه زنانه می گذرد. آن ها زیاد ثروتمند نیستند و باید برای خرج کردن پول خود برنامه ریزی کنند. امیل بسیار درستکار است و مهربان و برای کار و تلاش مادرش ارزش زیادی قائل است.
یکشنبه, ۱۱ بهمن
داستی امروز قرار است پیش مادربزرگ و پدربزرگ باشد. از لحظه ای که می رسد، چشمش به هر چه می افتد می خواهد بردارد. عینک مادربزرگ، کلاه پدربزرگ و حتی چاقوی آشپزخانه. ناگهان خانه ساکت ساکت می شود. پدربزرگ فکر می کند داستی در جایی خوابش برده. واقعاً همینطور است؟ پس با هم سری به اتاق های دیگر می زنیم، چون مادر آمده و می خواهد او را با خود ببرد.
یکشنبه, ۴ بهمن
"وینی پو" یک خرس است. یک خرس قطبی باهوش و شجاع و در عین حال شاعر با شعرهای با مزه و زیبا، اما نه از آن خرس‌های قطبی که شما می‌شناسید. او یک عروسک خرسی است به نام "ادوارد خرسه " که خودش را وینی پو معرفی می‌کند.
چهارشنبه, ۳۰ دی