عادله خلیفی

در این صفحه می توانید اطلاعاتی از لیست کتاب ها، مقالات، خبرهای مرتبط با عادله خلیفی را مشاهده کنید.

کتاب «لطیفه‌های سر و ته» را اگر دل‌تان خواست سر و ته بخوانید! اصلا سر و ته بگیرید دست‌تان، از آخر شروع‌اش کنید و در آغاز تموم‌اش.
چهارشنبه, ۱۰ مهر
کتاب «داستان یک خرگوش بد زورگو» با تصویر دو خرگوش آغاز می‌شود، یکی با سبیل‌های ترسناک و پنجه‌های تیز، و دیگری مهربان و با یک هویج. خرگوش زورگو، هویج خرگوش خوب را می‌گیرد و به او چنگ می‌زند. خرگوش خوب با دلخوری در سوراخی قايم می‌شود. خرگوش زورگو روی صندلی هویج مي‌خورد که سروکلّه‌ی یک شکارچی پیدا می‌شود، و بنگ! او را با تیر می‌زند. خرگوش بد زورگو فرار می‌کند، اما دُمش روی صندلی جا می‌ماند.
دوشنبه, ۸ مهر
«ولفی و فلای: گروه در حال فرار» جلد دوم مجموعه «ولفی و فلای» باز هم یک دردسر دیگر برای رناتا اتفاق می‌افتد. این‌بار او باید در مسابقه استعدادیابی مدرسه شرکت کند.
یکشنبه, ۳۰ تیر
رناتا ولف‌من کتاب «ولفی و فلای» هر روز یک مدل لباس می‌پوشد، تی‌شرت سفید، شلوار بنددار و یک جفت کتانی.
شنبه, ۲۹ تیر
ناروال کتاب «ناروال قهرمان و ژلی فلفلی» این‌بار به سرش زده که یک فوق قهرمان بشود. اما ژلی به او می‌گوید برای فوق قهرمان شدن خیلی چیزها لازم است، مثلا لباس فوق قهرمانی.
چهارشنبه, ۲۶ تیر
ناروال کتاب «کره‌ی بادام زمینی و ژلی» تا حالا کره بادوم زمینی نخورده است. وقتی ژلی را با یک بیسکویت کره بادوم زمینی می‌بینید فکر می‌کند آن هم وافل است.
سه شنبه, ۲۵ تیر
قورتش‌بده در کتاب «برویم مامانم را پیدا کنیم» دل‌اش برای مامان‌اش تنگ شده است. همه دخترها دوست دارند مامانی داشته باشند که برای‌شان قصه بگوید، دوست‌شان باشد، با او بیرون بروند، موهای‌شان را شانه کند و خیلی کارهای دیگر.
دوشنبه, ۲۷ خرداد
در کتاب «یک قورتش‌بده غول‌پیکر!» قورتش‌بده هیولا می‌شود آن هم با باد کردن خودش! قورتش‌بده دل‌اش نمی‌خواهد کسی به کسی زور بگوید و از پسرهایی عصبانی می‌شود که گربه‌ای را آزار می‌دهند.
شنبه, ۲۵ خرداد
کتاب «خورشید را برایم قورت می‌دهی؟» نخستین کتاب از مجموعه داستان‌های قورتش‌بده است.
چهارشنبه, ۲۲ خرداد
ناروال کتاب «ناروال تک شاخ دریا» نهنگی است که در یکی از جاهای ناشناخته دریا یک عروس دریایی می‌بیند به‌نام ژلی‌ای. هر دو از دیدن هم تعحب می‌کنند.
یکشنبه, ۱۲ خرداد
یک روز شاد برای بازی! خورشید که در کتاب «خورشید خانوم آفتاب کن!» چهره به آسمان می‌آورد، بازی بچه‌ها هم شروع می‌شود: «ما بچه‌های گرگ‌ایم/ از سرمایی بمردیم» گرگ‌ام به هوا، اولین بازی است که با تقلید از بازی آسمان آغاز می‌شود: «ابرها رو تو جواب کن» بازی نور و تاریکی.
شنبه, ۱۱ خرداد
دخترک کتاب «جادو» روزها و شب‌ها در انتظار بازگشت پدر جنگجوی‌اش است. پدر برای مبارزه با غولی رفته که با چشم‌های‌اش همه را سنگ می‌کند.
یکشنبه, ۵ خرداد
با چه کسانی یا چه چیزهایی بزرگ می‌شویم؟ در کتاب «با هم بزرگ شدیم درخت‌ها و من» راوی با درخت‌ها بالیده است. او از زندگی‌ای می‌گوید که شاهد سال‌های سپری شدن‌اش درخت‌ها هستند.
شنبه, ۴ خرداد
تیلیِ کتاب تیلی و تانک فیل کوچولویی است که در یک گردش صبحگاهی در جنگل چیز عجیب و غریبی می‌بیند که مانند خودش خرطوم و دم دارد اما رنگ‌اش سبز است.
شنبه, ۲۱ اردیبهشت
کمتر کسی پیدا می‌شود که از نام کتاب «معلم من یک هیولاست!» تعجب کند. دانش‌آموزانی در همه جای دنیا پیدا می‌شوند که معلم‌شان را دوست نداشته باشند و او را خیلی ترسناک ببینند مانند بابی در این کتاب!
سه شنبه, ۱۷ اردیبهشت
گربه بازیگوش کتاب «بازگشت چستر!» باز هم اجازه نمی‌دهد که ملانی داستان‌اش را بنویسید. با ماژیک قرمزی که دست‌اش است همه جای کتاب می‌نویسد، داستان را تغییر می‌دهد، حتی روی جلد هم نام نویسنده و تصویرگر را خط زده که یعنی این کتاب برای ملانی وات نیست!
چهارشنبه, ۱۱ اردیبهشت
گربه بازیگوش کتاب «چستر!» با ماژیک‌اش از روی جلد به خواننده لبخند می‌زند و شیطنت او را در پایین جلد می‌بینیم که نام نویسنده و تصویرگر کتاب را خط زده و نام خودش را نوشته.
سه شنبه, ۱۰ اردیبهشت
کتاب «چه کسی این بلا را سر شهر آورده؟» با همراهی تصاویر، داستانی از زشتی جنگ را برای کودکان روایت می‌کند.
دوشنبه, ۹ اردیبهشت
لوسی کتاب «گربه‌ی لوسی و پرنده‌های رنگارنگ» یک باغ دارد پر از پرنده‌های رنگارنگ و زیبا! او یک گربه‌ی پلنگی شکارچی هم دارد که اسم‌اش آرتمیس است و برای ‌لوسی دردسر درست می‌کند.
دوشنبه, ۲ اردیبهشت
فکر می‌کنید در کتاب «روزی که بابا عضو تیم فوتبال‌مان شد» اتفاقی خوبی می‌افتد یا بد؟ پسرک کتاب، فوتبال را بیش‌تر از ترن هوایی، شیرجه زدن در آب و پرواز با سورتمه از تپه‌های برفی دوست دارد.
یکشنبه, ۲۵ فروردین