محمدهادی محمدی
در این صفحه می توانید اطلاعاتی از لیست کتاب ها، مقالات، خبرهای مرتبط با محمدهادی محمدی را مشاهده کنید.
فرنگیس (معصومه) سهراب از بنیانگذاران شورای کتاب کودک، کارشناس آموزش و پرورش کودکان و نوجوانان و مدیر مجتمع آموزشی مهران در 23 آبان سال ۱۳۰۴ در تهران در یک خانوادهی دانشدوست و فرهنگی زاده شد.
شنبه, ۲۲ آبان
روز کودک در ایران به یاد دخترکان خوراسان هستیم، آن جا که آشیانهی خورشید است و افغانستان نامیده میشود. جایی که اکنون دوباره درهای مکتبها یا مدرسههای دخترانه آن به دستور طالبان قفل خورده است. در بزرگداشت این روز، با الهام از سخن زیبای «توران میرهادی» که برای شکستن هر بند و قفلی همیشه میگفت «پروازت را بلند بگیر!» آرزو می کنیم و امیدواریم که سیاهی این شب تار با تابیدن نور زندگی بشکند.
شنبه, ۱۷ مهر
به یاد بانویی که مهر را در آرامش میخواست، مهر را در صلح میخواست تا کودکان زیر سایهی درخت زندگی، دانش بیاموزند و به مهر بزرگ شوند.
اما اکنون مهر زخمی است، مهر زخم خورده است. از کرونا که دو سال میشود دانشآموزان را خانه نشین کرده است تا این مهر، که بیمهری برسر کودکان و دانشآموزان افغانستانی آواره شده است، از بلخ، تا مزار شریف از پنجشیر تا کابل و از هرات تا جلالآباد و قندهار. آیا برای این مهرِ زخمی مرهمی هست؟ میشود باشد، اگر همه دست به دست هم دهیم. کودکان را چه در ایران چه در افغانستان دریابیم و به نیازهایشان توجه کنیم.
پنجشنبه, ۱ مهر
«گاهی تنها روزنی که ما میتوانیم چهره انسان را ببینیم، همان چهره واقعی که در پشت صورتکها پنهان کرده است، ادبیات است. گاهی داستانها بازتابی از بحرانهای گوناگونی هستند که انسان درون آن غوطه میخورد. بیشتر انسانها، نمیتوانند از این بحرانها جدا شوند انگار که بستر زیستشان است؛ اما گروهی کمتر دلشان میخواهد بدانند که چرا انسان چنین چشم بر همه حقیقتهایی که میتوانند دیده شوند، میبندد و نمیخواهد آنها را ببیند. بحرانهایی که گاهی میتواند مرزهای انسانیت را از جنبه تیرگی جابهجا کند. یکی از این بحرانها که در همسایگی کشور ما در حال رخ دادن است، به خوبی عیار کور شدن چشمان کسانی را نشان میدهد که خود را پرچمدار جهان مدرن میدانند. آنها با چشمانی کور در برابر دوربینها حاضر میشوند تا درباره به مسلخ بردن یک ملت و یک فرهنگ به خود و دیگران دروغ بگویند. فرودگاه کابل و پرت شدن نوجوان فوتبالیست از هواپیما تنها آن بخش از فاجعهای است که دوربینها ضبط کردهاند. بخشهای ناپیدای این روایت آنجا است که چشمان کور سیاستمداران در هر کجای جهان شلاقهای آماده طالبان را که باز آمدهاند بر تن زنان و کودکان و همه مردم این سرزمین بکشند، نمیبینند. کورند یا خود را به کوری میزنند هنگامی که میگویند این سبک زندگی آنان است. ما میرویم تا آنها در سبک زندگی خود آزاد باشند. نقد و سنجش دو کتاب یکی ادبیات بزرگسال و دیگری از ادبیات کودک و نوجوان را نویسندگان این بررسی در هنگامهای به دست گرفتهاند که مردم افغانستان و به ویژه زنان و کودکان آن خطه زیر فشاری سخت و مرگبار هستند. بیپناه و درمانده. دغدغه آنها در این وضعیت طرح این پرسش بوده است که چرا عقل انسان کور است و کوری در حق و حقیقت ریشه در چه جنبههایی از وجود این انسان پیچیده دارد.»
محمدهادی محمدی
سه شنبه, ۲ شهریور
«فضانوردها در کوره آجرپزی»، داستان دو پسر مهاجر از خراسان جنوبی است که کارگران کورهٔ آجرپزی هستند. «سبزعلی»، یکی از پسران، پایاش در میان خاک به چیزی تیز گرفته و زخمی شده و گرفتار بیماری مهلک کزاز شده است. «چمن»، پسر دیگر، میخواهد او را نجات دهد؛ اما از این بیماری خلاصی نیست. سبزعلی بیمار است و هذیان میگوید: «بیبی من رفتم توی کوزه شنا کنم. آنقدر به من نگو سوسک سیاه! ببین ماهی شدم!... نه مرا نیاندازید توی تنور!» چمن که میخواهد او را زنده نگه دارد، به یاد فیلمی میافتد که در تلویزیون دیدهاند: فیلمی دربارهی سفر به ماه: «مگر قرار نیست با هم به کره ماه برویم؟ فضانوردها را یادت رفته؟ کره ماه را چه؟ نگاهاش کن، از پنجره پیداست! آن سیاهیهای رویاش را ببین! آنجا آب و درخت است!» اما سبزعلی آرام نمیگیرد و مرتب تکرار میکند که میمیرد. او از مرگ میترسد: «من که مردم، زیر خاکام میکنید! مثل بابا غریب! چمن نگذار مارها گوشت تنام را بخورند!» چمن با تصویرهایی که از سفر به ماه برای سبرعلی میسازد، تلاش میکند او را تا سحر بیدار نگه دارد؛ زیرا گفتهاند سبزعلی، سحر را نخواهد دید و این درد، درمانی ندارد: «درماناش مرگ است!»
یکشنبه, ۱۰ مرداد
صلح، نبود جنگ نیست!
صلح، نبود جنگ نیست، همانطور که نبود آزادی به معنای زندانی شدن نیست. صلح معنایی فراتر از نبود جنگ دارد. گاهی جنگی وجود ندارد، اما صلحی هم در کار نیست. پس صلح یک وضعیت ویژه است که تنها میتوان با کمک واژههایی مانند سازش، دوستی، درک تفاوتها و مدارا تعریف و تبیین کرد. صلح و جنگ به سبب اینکه بهشدت روی وضعیت زیستی کودکان تأثیر دارد، همیشه یکی از درونمایههای موردعلاقه نویسندگان در حوزه ادبیات کودکان و نوجوانان بوده است.
یکشنبه, ۳ مرداد
مرگ مسئول قشنگی پر شاپرک است.
پنج سالم بود که پشت در، بی آنکه بخواهم، صدای مادرم را شنیدم که از روزهای مرگ داییام میگفت. تا آن روز فکر میکردم دایی به سفر رفته است و من روزها و ماهها منتظر بازگشت او بودم. آن روز پشت آن در، تمام انتظار من برای دیدن داییام که فقط در عکسها او را دیده بودم، به یکباره تمام شد. از مادرم آزرده بودم که چرا دروغ گفته است اما گفتن از مرگ برای من آسان نبود. مادرم میخواست پرسشهای من را چگونه پاسخ دهد؟ از کسی که هیچ تجسمی از او نداشتم؟ صدایش را نشنیده بودم، مرا بغل نکرده ، به نام نخوانده و با من بازی نکرده بود؟ بهتر بود داییام تا زمانی که بزرگ میشدم، عکسی در آلبوم باشد که قرار است روزی از سفر بازگردد.
دوشنبه, ۳ خرداد
من دیگر نیستم!
تو هرچه میخواهی باش، باش
من دختری دانشآموز بودم
که دیگر نیستم!
جهان با همه زیباییهایش میتوانست از من باشد
اما تو آن را از من گرفتی
زمین با همه مهرش میتوانست از من باشد،
اما تو آن را از من گرفتی
من دختری دانشآموز بودم
که دیگر نیستم!
برای مادرم که چشمبهراه مانده بود از مکتب برگردم،
دیگر نیستم!
برای کفشهایم که ایستاده روی سنگ
به جهانی که با خون و مرگ برای من ساختید
دیگر نیستم!
دوشنبه, ۲۰ اردیبهشت
بخش نخست مقاله: ایرج کابلی، امتدادی روشن در تحول خط فارسی برای آموزش کودکان
آیا چیدمان بلوکی پدیدهای رایج در میان خط های زبان ها است؟
نگرش ایرج کابلی به خط فارسی، نگاهی بود که در زبانهای لاتینتبار و خطهای پیوست آن برای سدههای بلندی انجام شده است و آن نگرش بلوکی در چیدمان خط است. در خطهای لاتینتبار، نویسههای الفبایی هر کدام از هم جدا شدند، و در یک بلوک قرار گرفتند و هر مجموعه بلوک یک واژه را میسازد. در این گونه از خطها اگر پیشوند و پسوندی هم به واژه پایه چسبانده شود، چون از پایه بلوکبندی شدهاند، دیگر نیاز نیست پیشوندها یا پسوندها از واژه پایه جدا شوند، مگر در حالتهای خاص که تعریف خود را دارد؛ اما در زبان فارسی، برپایه فشارهای منشیان دیواننویس و خوشنویسان و کاتبان که راههای تندنویسی یا زیبانویسی را دنبال میکردند، برای دورهای هزارساله خط فارسی در هر گام از حالت ناپیوسته خود خارج شد یا چسبندگی غیربلوکی پیدا کرد یا برپایه نگاه این گروه، دچار افتادگیها یا افزودههایی شد که خواندن آن را دشوارتر کرد. یعنی همه اینها سبب شد که عمق ارتوگرافیک خط فارسی بیش و بیشتر شود. اگر همین واژه شبنم را در نظر بگیریم، در روش سنتی شبنم بیبلوک است و میتواند به «شبنمها»، «شبنمهایش» تبدیل شود، اما برپایه دیدگاه کابلی، با هر پسوند و پیشوندی به شبنم، بلوکهای آن اضافه میشود.
دوشنبه, ۳۰ فروردین
استاد ایرج کابلی که در بهمن ماه 1399 درگذشت، یکی از سرآمدان تحول خط فارسی برای آموزش به کودکان یا بزرگسالان، یا غیرفارسی زبانها بود. او یکی از آموزشگران برجسته و امتداد منطقی تحول خط فارسی از دوره مشروطه تا امروز به شمار میرود. ارزشهای او در این زمینه در دوره زندگیاش به درستی شناخته نشد، شاید در آینده نقش او در اینباره بیشتر شناخته شود. به طور مشخص، در چهار دهه گذشته، او بیش از کسان دیگر برای تحول خط فارسی در آموزش کوشید.
دوشنبه, ۲۳ فروردین
کتاب تصویری «تو مامانیترین هستی» مجموعهای از اشعار «هانس و مونیک هاگن» با تصویرگری هنرمندانهی «ماریت تورنکویست» است. این کتاب که دربردارندهی اشعاری شیرین، لطیف و کودکانه از زبان دخترکی خردسال است، به گونهای بیواسطه مخاطب را به دنیای تخیلات، احساسها، دغدغهها و تجربههای کودکانه میبرد تا از زاویهی دید دختری کوچک به دنیا بنگرد. بازیهای کودکانه، عروسکها، خوابها، ترسها، خورشید و ماه و ابرها، دوستی با پدربزرگ و مادربزرگ، بیتابیها، شادیها و غصههای کودکانه، همه و همه با زبانی خیالانگیز و کودکانه به تصویر کشیده شدهاند. تصویرسازیهای شگفتانگیز «ماریت تورنکویست» هم تاثیری دوچندان به این اشعار بخشیدهاند.
چهارشنبه, ۱۸ فروردین
مقاله تحلیلی «ادبیات کودکان ایران در چرخش از سدهای به سده دیگر» نخستن بار در ویژه نامه بهار 1400 در شمارهی 41 نشریه زنان امروز منتشر شده است.
یک سده کار و کوشش هزاران کوشنده و پدیدآورنده ادبیات کودکان، سیمایی از تحول فراگیر اجتماعی به طور عام و تحول در فرهنگ کودکی ایران را به طور خاص به نمایش میگذارد. کوشندگان و پدیدآورندگانی نامآور و کم نام یا گمنام، همه برای این که ادبیات کودکان این سرزمین در جایگاهی شایسته قرار بگیرد، کوشیدند. اما از همان آغاز آنچه که انکارکردنی نیست، سهم زنان در شکلدادن به این تحول است و البته مهمتر از این، نوع نگاه آنها به این مقوله است که ارزش کارشان را بالاتر میبرد. زنان برجستهای که نهاد کودکی را در این سرزمین با کمک مردان همراهشان برپا کردند، به دلایل گوناگون نگاه سالمتر و پاکیزهتری به موضوع فرهنگ کودکی و ادبیات کودکان داشته و دارند. به عنوان کسی که بخش بزرگ از زندگیاش را در این راه گذرانده، گواهی میدهم، آن چه که در زیر به عنوان وضعیت ادبیات کودکان در این یک سده با مردم در میان میگذارم، اگر مدیریت آن به طور کامل در دست زنان میبود، وضع ما این نبود که اکنون هست. اما انگیزهام از نوشتن این جستار، بیان این آرزو نیست، بلکه انگیزهام از نوشتن این جستار، مرور و تحلیلی کوتاه در این زمینه است که شاید جدای از این که به کار امروزیان بیاید، یادگاری باشد برای کارشناسان و دوستداران ادبیات کودکان ایران در یک سده دیگر.
سه شنبه, ۱۰ فروردین
امروز، بیست و هفتم اسفند، زادروز مهدی آذر یزدی است.
اگر همه زندگی آذریزدی را درون یک دوقطبی قرار دهیم، چیزی که برآیند آن خواهد بود، دوقطبی گم کردن کودکی در روزگاری که خود کودک بود و پیدا کردن کودکان هنگام بزرگسالی است. بنابراین نمیشود زندگی او را بدون این دوقطبی تحلیل کرد. همه زندگی او از هنگامی که به «خودآگاهی» رسید تا هنگامی که مرگ او را در ربود، در این روایت شکل میگیرد.
چهارشنبه, ۲۷ اسفند
مقاله تحلیلی تاریخی از محمدهادی محمدی، یک سده کار و کوششِ هزاران کوشنده و پدیدآورنده ادبیات کودکان سیمایی از تحول فراگیر اجتماعی به طور عام و تحول در فرهنگ کودکی ایران به طور خاص را به نمایش میگذارد.
شنبه, ۲۳ اسفند
تا بهحال بلبل خرما از نزدیک دیدهاید؟ آوازش را که انگار از خود بهشت میخواند شنیدهاید؟ پرنده کوچکی که تاجی سیاه و گونههایی به سپیدی برف دارد و آواز رویاییاش، در تصاویر کتاب «دختر انار» جاری است! انگار که موسیقی زندگی است در دل داستانی درباره سوگ.
شنبه, ۹ اسفند
پیش از مطالعهی بخش سوم، دو بخش دیگر را بخوانید:
نقش عباس یمینی شریف در تاریخ ادبیات کودکان ایران (بخش نخست)
نقش عباس یمینی شریف در تاریخ ادبیات کودکان ایران (بخش دوم)
تولید معنا برای شکلدهی نهاد کودکی و ادبیات کودکان در ایران
اكنون كه از هر دو زمانه، یعنی زمانه آغاز كار یمینی شریف و زمانه كار صمد بهرنگی دورتر شدهایم و به همان نسبت هم با فروكش كردن جامعهای درگیر احساسات انقلابی و رشد نسبی عقلانیت انتقادی میتوان گفت كه حاصل آن بیست و پنج سالی كه یمینی شریف و اندک همراهان او برای كودكان كار كردند، تحول در چند سازهی بنیادی از نهاد كودكی بود.
سه شنبه, ۲۱ بهمن
در جامعهای که ارزش کودک در ندیدن ارزشها و حقوق اوست، جای هیچ شگفتی نیست که برنامهسازانی با حضور چهرههای سینمایی و غیرازآن پس از انگشت رساندن به هر چیزی که در دسترسشان است، این بار بیایند انگشتی هم به ترانههای کودکانه بزنند و با تفسیرهایی ناخوشایند در بیمعنایی آن سخن بگویند. من دلم برای آنکه تفسیر میکرد نسوخت، دلم برای آنانی میسوخت که در جایگاه تماشاچی، به بخشی از فرهنگ کودکی خود میخندیدند. و این البته شاید طبیعی باشد، در جامعهای که خنده میتواند کیفر داشته باشد، خندیدن به خودمان و فرهنگمان هم بهانهای میشود برای بیهوده خندیدن. تماشاچیانی که شاید ندانند پشت این بیمعنایی چه کارکردهایی نهفته است.
یکشنبه, ۱۹ بهمن
دارکوبها بهانهاند، بهانهای برای داستانی کردن روایت کودکان کم شنوا و ناشنوا که به سبب این کم توانی، همیشه از جامعه کنار گذاشته شدهاند و آن جا هم که به آنها توجه شده، نیازهای واقعیشان برآورده نشده است. چرا ۱۸ و چرا ۲؟ این شکستن عددها و بعد دوباره جمع بستنشان چه معنایی دارد؟ چرا نویسنده برای بیان نیازها و خواست های این گروه از کودکان به داستانی نمادین و استعاری روی آورده است؟ داستانپردازی از راه تمثیل و استعاره در فرهنگ بشری پیشینهای چندین هزار ساله دارد. از آن هنگام که بزرگسالان متوجه شدند که کودکان در قالب داستانهای تمثیلی و استعاری بهتر میتوانند معنای نهفته در روایت را بفهمند.
شنبه, ۱۸ بهمن
بخش نخست مقاله را در اینجا بخوانید.
همساز كردن سامانه آموزش و پرورش با نیازهای جامعه
با توجه به محدود بودن نقش فرد و گستردگی نقش زمینه متنی، عباس یمینی شریف در كدام زمینه متنی رشد كرد؟ عباس یمینی شریف یكی از سازندگان نهاد كودكی مدرن در ایران، همه زندگیاش را در راه شناخت این كودكان و تحول در نگاه به مفهوم كودكی و بهبود اوضاع اجتماعی و فرهنگی آنها گذاشت. اگرچه او در این راه یگانه نبود، اما در موقعیت دشواری قرار داشت. این موقعیت دشوار شامل حال همه كسانی میشد كه كودكان پس از انقلاب مشروطه بودند.
چهارشنبه, ۱۵ بهمن
داستانهای کودکان کارکردهای متفاوتی دارند. گاهی داستان در ظاهر برای سرگرمی کودک است، اما به توان زبان گفتاری کودک کمک میکند. به همین دلیل باید گفت که داستانهای کودکان به ویژه وقتی که تصویری هستند، کارکردهای چندگانهای دارند.
سه شنبه, ۱۴ بهمن