فهرست کتاب های ترجمه شده برای کودکان و نوجوانان
- فهرست کتاب های ترجمه شده برای کودکان و نوجوانان
- فهرست کتاب های ترجمه شده برای کودکان ۰ - ۲ سال
- فهرست کتاب های ترجمه شده برای کودکان ۳ - ۶ سال
- فهرست کتاب های ترجمه شده برای کودکان ۷ - ۹ سال
- فهرست کتاب های ترجمه شده برای کودکان ۱۰ - ۱۲ سال
- فهرست کتاب های ترجمه شده برای نوجوانان ۱۳ سال به بالا
- فهرست کتاب های ترجمه شده برای بزرگسالان
نوزاد از اولین روزهای زندگی به رنگ ها، صداها، بوها و چهره ها بخصوص چهره مادر حساس است. از سه ماهگی به بعد دایره ی دید نوزاد وسیع می شود و می تواند به شکل ها و رنگ های موردعلاقه اش دقت کند، چهره ی افراد خانواده را تشخیص دهد و صداها بخصوص صداهای ریتم دار را تشخیص دهد.
دوشنبه, ۲۶ مرداد
تیبی یک پرستوی نازنین و دوست داشتنی است. او روی درخت زندگی می کند، اما نمی تواند پرواز کند، چون از وقتی به دنیا آمده، یک بالش آویزان است. گاهی احساس تنهایی می کند. در لانه می نشیند و جایی نمی رود.
دوشنبه, ۵ مرداد
زندگی بزرگراهی است با تمام شادی ها، غم ها، توقف ها و جنبش ها و حرکت ها و بزرگراه عامل دور شدن انسان از طبیعت و فاصله بین عناصر طبیعت نیز است. شاعر با زبانی شاعرانه با صحنه پردازیهای هنرمندانه به سادگی و زیبایی، بیمهری، خشونت، سختی و سنگدلی تکنولوژی را به تصویر کشیده است و اسارت، انسان را در قفس زندگی ماشینی به خوبی بیان میکند.
پنجشنبه, ۱ مرداد
كاج كوچكی در زیباترین نقطه ی جنگل می روید. او در گردونه ای سرشار از زیبایی قد می كشد و می بالد. خورشید درخشان و نوازشگر، نسیم پرطراوت، پرندگان و آوازهایشان، ابرهای زیبا با هزاران طرح نو، برف سفید و خرگوشها....
یکشنبه, ۲۸ تیر
"بعضی وقتها روز در حالی شروع میشود که منتظر هیچ چیز نیستی، و همه چیز بد و بدتر میشود، زندگیات سیاه میشود و هیچکس درکت نمیکند..." اگر افرادی شاد و به دور از حس تنهایی، افسردگی و غم هستید، خواندن این کتاب به شما توصیه نمیشود. اما اگر روزهایی در زندگی تان هست که از خواب بر خاسته و عمیقاً غمگین و ناامید بودهاید این کتاب را حتماً بخوانید/ ببینید.
چهارشنبه, ۲۴ تیر
وقتی ویلبر به دنیا آمد یک خوک زردنبو و لاغر بود برای همین آقای ارابل صاحب او تصمیم گرفت او را سر به نیست کند چون یک چنین خوکی دردسر ساز است. اما فرن، دختر آقای ارابل با خواهش و البته گریه فراوان پدرش را راضی کرد که در تصمیمش تجدید نظر کند.
یکشنبه, ۲۱ تیر
مورچه در جنگل راه می رود که ناگهان باران شدیدی شروع به باریدن می کند.او نمی داند چه باید بکند. در میان چمنزار متوجه قارچ کوچکی می شود. زیر کلاهک آن پناه می گیرد تا باران بند بیاید، اما هر لحظه باران تندتر و تندتر می شود. پروانه ای خیس از باران، موشی گریزان از تر شدن، گنجشگی با پرهای نم زده و.....همه به قارچ کوچک پناه می برند، اما چگونه همه در زیر آن جای می گیرند؟
شنبه, ۱۳ تیر
«برادلی چاکرز» مزخرفترین بچه مدرسه بود، یک هیولای تمام عیار. هیچ چیز به اندازه تنبیه شدن او، بچههای دیگر را خوشحال نمیکرد. او در کلاس «خانم ایبل» در ته کلاس، ردیف آخر، صندلی آخر مینشست، چون دیگر عقبتر از آنجا جایی برای نشستن او نبود؛ تا اینکه «کارلا» به مدرسه آنها آمد ... و برادلی تبدیل به دوست داشتنیترین پسر مدرسه شد.
جمعه, ۱۲ تیر
ناشر در آغاز کتاب، گوشزد میکند: راهنمای حاضر با عنوان «شناخت از طریق بازی» در سال ۱۹۹۳ از سوی نمایندگی کمیساریای عالی سازمان ملل و امور پناهندگان در بلگراد، تدوین شده وعملاً در چندین کشور مورد استفاده قرار گرفته است. هدف از تهیه این راهنما کمک به کودکان است تا با بازیهای مختلف، به دادوستد عاطفی و بیان بیتشویش احساسات خود بپردازند و از این راه بتوانند بر اضطرابهای ناشی از آسیبهای عاطفی چیره شوند و با امید به آینده بنگرند سپس ابراز امیدواری کرده است که ترجمه فارسی آن، نه تنها برای پناهندگان، بلکه به شکل گسترده برای همه جامعه سودمند باشد.
چهارشنبه, ۳ تیر
پی پی جوراب بلند یک دختر ۹ ساله است. همه کسانی که او را میشناسند او را عجیب و غریب میدانند. او روش ویژهای برای انجام کارهایش دارد که همه را به شگفتی وا میدارد. بچهها او را دوست دارند و با او به آنها خیلی خوش میگذرد و اما "آدم بزرگها" گاهی از دست او خشمگین میشوند اما پی پی میگوید: "شما از بچهای که مادرش تو آسمانهاست و پدرش پادشاه آدم خورهاست چه انتظاری دارید".
سه شنبه, ۲ تیر
"باستیان" پسرک چاق ده یازده ساله که برای فرار از دست مسخره شدن از سوی همکلاسیهایش به کتابفروشی آقای "کوراندر" پناه برده، متوجه میشود نه تنها آقای کوراندر بچهها را دوست ندارد بلکه آنها را موجوداتی پر سر و صدا میداند که همه چیز را خراب میکنند، اما باستیان از هنگام ورود به کتابفروشی به کتابی خیره شده که انگار نیروی جاذبه دارد و او را بدون مقاومت به سوی خود میکشد.
پنجشنبه, ۲۸ خرداد
زمان: سال های نخستین دهه ۹۰ سده بیستم. مکان: افریقا.
- چند؟
- بیست تا.
- زیاده.
چهارشنبه, ۲۰ خرداد
می دانید هر احساسی که برای نخستین بار به ذهن آدم برسد و در آن یک تصویر باشد، یا آدم از نوشتن آن شاد یا غمگین شود، یک شعر است. بیایید امتحان کنید.
دوشنبه, ۱۸ خرداد
در داستان «جودی دنیا را نجات میدهد» جودی میفهمد رفتار او چه تاثیری بر محیطزیست میگذارد و به جنبوجوش میافتد تا با کمک به کاشت درخت در جنگلهای استوایی برای دنیا کاری بکند.
شنبه, ۱۶ خرداد
«جانم به لب رسیداز بینی زشتم، از جوش های صورتم، از موهای کم پشتم، از عینکم، از دندان های کچ و کوله ام، از تمام صورتم! حس می کنم زشتم...
واقعاً عادلانه نیست، وقتی موقع مدرسه است، اصلاً مریض نمی شوم، اما درست موقع تعطیلی ها مریضم.
چهارشنبه, ۱۳ خرداد
"ارین لو"، "ژانویه کار" و "موش گالن" کودکان یتیمی هستند که حتی نام واقعی خود را نمی دانند. آنها در وایت گیتز همراه با کودکان بی سرپرست دیگر زندگی می کنند، در خانه ای که شاید عذاب آورترین بخش زندگی در آن، دلسوزی های تهوع آور و غیرقابل تحمل "خانم مورین"، رئیس این یتیم خانه باشد.
جمعه, ۸ خرداد
همه اش تقصیر آن جد خوک دزد بیبو و خاصیت بود، وگرنه استنلی یلنتس با آن هیکل چاق در مدرسه مسخره نمیشد، به خاطر جرمی که مرتکب نشده بود به این اردوگاه لعنتی نمیآمد، هر روز در گرمای طاقتفرسا، یک گودال عمیق نمیکند و از همه مهمتر در حالتی که توی یک گودال، بدون حرکت ایستاده است ثانیه ثانیه منتظر مرگ نبود.... اما در همین لحظه او خوشبختترین نوجوان در سرتاسر تگزاس بود.
پنجشنبه, ۷ خرداد
کتاب "کودکان به قصه نیاز دارند: کاربردهای افسانه و افسون" کاربردها و کارکردهای قصههای عامیانه را در فرآیند فرهنگ پذیری نشان میدهد و نقش قصهها را در دنیای کودکان باز میگوید. کار کرد مثبت قصهها در شکل گیری شخصیت و افکندن نگاهی دوباره به قصههای عامیانه بحث اصلی کتاب است.
سه شنبه, ۲۹ اردیبهشت
بر بال های صلح به کجا می توان رفت؟
رضی هیرمندی که پیش از این مجموعه ای از آثار سیلوراستاین و ۱۵ کتاب قصه از دکتر زیوس و نیز قصه هایی از مارتین وادل و رولد دال را برای کودکان ترجمه کرده، این بار سراغ کتابی رفته است که حدود ۶۰ شاعر، نویسنده و تصویرگر از سراسر جهان دست به دست هم داده اند و آن را از کار در آورده اند.
چهارشنبه, ۲۳ اردیبهشت
خانم "لیزی" شصت و هفت ساله، پس از بازگشت از بیمارستان، یک خفاش در خانه خود مییابد. او نام "ومپرل" را برای خفاش انتخاب می کند و سعی می کند تا با تهیه شیر برای او، حس خونخواری را در این خفاش از بین ببرد.
پنجشنبه, ۱۷ اردیبهشت